پیشنهاد‌های امین جهانگرد (٢٦٤)

آتش بس برای مدت زمان معلوم برای مذاکره و رسیدن به توافق call a ceasefire truce:اتش بس به صورت موقت armistice: اتش بس بعد از توافق قطعی و رسمی

اسم و رسم

apathy: بی تفاوتی ( نسبت به وضعیت فعلی ) The campaign failed because of public apathy.

در ریاضیات monotonic monotonic function تابع یکنوا

right first time or right the first time used to say that, in making a product, it is better to perform an operation correctly the first time, rather ...

عمامه گذاری برادران کشیش و میگن یعنی کشیش شدن

۱ - هنر و اشیإ حاصل از هنر museum of modern arts art critics, work of art ۲ - هنر ( توانایی و مهارت انجام کاری ) the art of deal, the art of manage ...

تازیانه ( ضربه شلاق ) he cried out at each stroke of the whip

get it into/through your ( thick ) head/skull این و تو اون کلت ( کله پوکت ) فرو کن این و بکن تو کلت

1 - great & sudden computer & internet had a dramatic impact on human life 2 - exciting or impressive what a dramatic comeback from Real Madrid!!! 3 ...

مدعی real madrid is favorite to win the champions league Donald Trump is favorite to win presidential enlections

تامین سرمایه

1 - وقتی گروه هلدینگ شرکتی را divest میکند اونو میفروشه تا از شرش خلاص شه ( شرکت زیان ده ) 2 - وقتی شرکتی divest میکنه یعنی بخشی از دارایی هاش و بخا ...

اتش بس بعد از توافق رسمی و قطعی ceasefire: آتش بس برای مدتی معلوم برای مذاکره و رسیدن به توافق دایمی truce: آتش بس موقت

دل نگران ( پیرامون سلامت و امنیت دیگران ) The nurse is extremely solicitous of the health of every patient in the ward. ( مثال از متون آزمون GRE )

وقتی می خواهند روحانی بودن را به صورت لقب قبل از اسم عنوان کنند: reverend Morgan = کشیش مورگان

تو بوق و کرنا کردن دستاورد های شخصی و در گویش آمریکایی بجای trumpet از horn استفاده می کنیم. he blowed his own trumpet/horn the night away

طرف کی هستی؟! کنایه به اشخاصی که انتظار داریم در دعوا و مشاجره طرف مارو بگیرند ولی خلاف انتظار عمل میکنند.

BrE: a room in a private house that is not a kitchen, bedroom, or bathroom – used by people who sell houses اتاق پذیرائی، همون[ پذیرائی]خودمون

کسی را سر جایش نشاندن

bolster: تقویت کردن، تحکیم کردن ( فرد تا حس بهتری بهش دست بده، به صورت کلی چیزی را بهتر کردن ) در هر دو صورت هم معنی boost است He is making a bold a ...

در دعوا و مشاجره طرف کسی را گرفتن

austere: ساده ( شیئ بدون تزئین، زندگی ساده ) the church’s austere simplicity. Cuthbert led an austere life of prayer and solitude. عصا قورت داده ( ...

رفتار کردن ( به گونه ای که در فضای های عمومی، هنگام مصاحبه، سرکار و . . . حرفه ای و موجه به نظر برسیم ) you have to conduct yourself during an inter ...

با دم شیر بازی کردن

"February the 29th" Happy leap day

فرمالیته، رفع تکلیفی

تاریخ سازی کردن. we made history تاریخسازی کردیم

هله هوله

معمولا در جواب سحر خیز باش تا کامروا شوی بکار میرود hey johnny, early bird catches the worm yeah, but the second mouse gets the cheese ( موش اول در ...

میخوام سنگام و باهات وا بکنم talk to sb about sth annoying that they have done to you

شر ( ادم، موقعیت ) ، بچه شر ( بچه ای که شلوغ کاری کنه همش ) only way to deal with the menace of drug dealing تنها راه مقابله با شر مواد فروشی he is ...

فن بیان

کاسکت کلاهی ه با هدف محافظت پوشیده می شود pith helmet کلاه پنبه ای crash helmet کلاه کاسک مسابقه ( ماشین، موتور ) safety helmet کلاه ایمنی full - fa ...

don't count your eggs before they're hatched

The Star Spangled Banner نام سرود ملی ایالات متحده آمریکا

احضار کردن، فرا خواندن ( برای یک جلسه رسمی مانند دادگاه )

docile: مطیع، فرمان بردار ( هم برای انسان ها و حیوان ها ) Labradores are gentle, docile dogs. a cheap and docile worker.

کسی که همش دو دو تا چهارتا میکنه و به فکر پوله

دلا راست شدن ( کنایه از تملق رئسا )

درستشم همینه!

شکوفا ( درخت )

blowhard: آدمی که سیس میگیره از خودش تعریف میکنه ( گنده . . . ) Noah was considered something of a blowhard, even by his friends.

دقیق، درست you are on the money زدی تو خال

آزمون آزمایشی و تمرینی ک نمرش اثر نداره

formal ) a Christian priest ) اصلاح رسمی برای کشیش

مسخره بازی ( رفتار احمقانه و رو مخی ) i wont stand any nonsense

شفارشی ( ساخته شده بر اساس سفارش یک مشتری خاص )

در حسابداری: محقق شده برای درآمد تحمل شده برای هزینه

allure: جاذبه، کشش the allure of foreign travel At 50, she had lost none of her sexual allure