پیشنهادهای فرشاد (٦٩)
شوکه ، متحیر ، انگشت به دهان مانده
عجیب و غریب ، غیرعادی
نائب قهرمان
اسم پرآوازه
رو به رشد ، دارای آینده خوب
مشکلات ، شرایط سخت
فراموش کردن ، از ذهن خارج کردن
۱ - قمر ( جسمی آسمانی که گردجسم آسمانی بزرگتری بگردد ) ، ماهواره طبیعی ۲ - ماهواره ، قمر مصنوعی
به عبارت دیگر ، به بیانی دیگر
سنگ صیقلی ( که معمولا در کف رودخانه یا کنار ساحل یافت می شود )
ارتقا دادن
عملکرد عالی داشتن ، ترکوندن
هر از گاهی
آشخور
سوابق اینترنتی ، تمامی اطلاعات و عکس هایی که در نتیجه جستجوی یک شخص در موتورهای جستجو یا شبکه های اجتماعی قابل رویت هستند
نقل به مضمون کردن
از رده خارج
کظم غیظ کردن
اقلیم شناس
زیست بوم شناس
۱ - خفیف شدن - فروکش کردن - ایستادن The traffic in this city never lets up, even at night ۲ - دست برداشتن از انجام کاری - بیخیال شدن You’re doing rea ...
دست از سر کسی برداشتن
جسم سخت غیربرنده
امانت فروشی فرقش با سمساری اینه که تو سمساری ( junk shop ) سمسار جنس رو از شما میخره ولی در ( consignment store ) ، صاحب مغازه پیش از فروختن کالا به ...
شعر فرقش با poetry اینه که poem به یک قطعه شعر یا یک سروده اطلاق میشه ولی منظور از poetry ، مفهوم کلی دنیای شعر و شاعری هستش. Poem اسم قابل شمارش هس ...
ا ( مخصوصا بعد از کار زیاد ) ریلکس کردن ، استراحت کردن
به طور دقیق ، بدون اشتباه
مغالطه ، سفسطه
قیاس مع الفارق
دوراهی کاذب ، تفکر سیاه و سفید ، قیاس دوحدی
دوراهی کاذب ، تفکر سیاه و سفید ، قیاس دوحدی
دوراهی کاذب ، تفکر سیاه و سفید ، قیاس دوحدی
دوراهی کاذب ، تفکر سیاه و سفید ، قیاس دوحدی
چرخه باطل استدلال ، مصادره به مطلوب
تعمیم بدون تحقیق ، تعمیم افراطی
ادامه تحصیل دادن
نادونی هم نعمتیه
با صدای بلند خندیدن احتمالا شکل مخفف این اصطلاح را ( LOL ) تو کامنت ها و تکست ها شنیده باشید
جذاب ، چشم نواز ، قابل توجه
از خنده روده بر شدن ، خیلی خندیدن
وارد حرفه یا شرکتی شدن ، استارت ورود به شغلی رو زدن
سریال درام
حضور و غیاب کردن
تمرینات قدرتی ، تمرینات تقویت عضله
به شکل عمومی و رسمی عذرخواهی کردن Revolutionary Guard Corps issued an apology three days after they had struck an airplane full of passengers by miss ...
برنامه داشتن ( منظور وقت آزاد نداشتن ) Have you got something on tonight ?1 امشب برنامه ای داری ؟ ( امشب تایمت آزاده ؟ ) I have too much on برنامه ...
گرفتار بودن ، مشغله زیاد داشتن
( از چیزی ) آزرده خاطر یا خجالت زده نشدن مثال I took their comments in my stride من اجازه ندادم نظراتشون منو آزرده خاطر کنه
سرپرست خانوار
انجام خرید خانه ، خرید مایحتاج منزل