تاریخ
٣ سال پیش
متن
My mother taught me how to sew.
دیدگاه
٧

مادرم به من دوختن را آموزش داد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Next day, Miss Stone decided to sew up the rip.
دیدگاه
٧

روز بعد، خانم استون تصمیم گرفت تا پارگی را بدوزد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Can you sew a button on for me?
دیدگاه
٦

آیا می توانی که این دکمه را برای من بدوزی

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The council boldly addressed problems that had been ignored in the past.
دیدگاه
٥

مجلس با شجاعت، مشکلاتی که در گذشته پشت گوش انداخته شده بود را در دستور کار قرار داد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
You can detach the hood if you prefer the coat without it.
دیدگاه
٣

اگر ترجیح می دهید که کت بدون کلاه باشد، میتوانید آن را جدا کنید

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Why don't you just pull up all the plants and have done with the idea of having a garden.
دیدگاه
٢

چرا یک دفعه همه گیاهان رو از رییشه در نمیاری تا از این توهم باغبانی ما رو خلاص کنی.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Salt water is more buoyant than fresh water.
دیدگاه
٢

آب شور دارای خاصیت شناورسازی بیشتری از آب شیرین دارد

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
She used her good looks to compensate her lack of intelligence.
دیدگاه
١

او از خوشگل بودنش برای جبران بهره هوشی ناچیزش بهره می برد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
They suffer from the illusion that they cannot solve their problems.
دیدگاه
١

آنها این توهم را داشتند که دیگر نتوانند مشکلات خودشان را حل کنند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
A green manure is a crop grown mainly to improve soil fertility.
دیدگاه
١

کود آلی یا کود سبز، گیاهانی رشد کرده هستند که به منظور افزایش حاصلخیزی به خاک افزوده می شود.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Happy birthday to an attractive,intellectual,sophisticated and all round splendid person.
دیدگاه
١

تولدت مبارک! ای تو که فردی جذاب، خردمند، روشن فکر و تماماً با شکوه هستی.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
She considered everyone her intellectual inferior.
دیدگاه
١

او همه مردم را از لحاظ فکری پایین تر از خودش تصور می کرد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Intellectual pretension was never one of his vices.
دیدگاه
١

تظاهر به اندیشمندی هرگز از خصیصه های وی نبوده است.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He's a kind of intellectual superman.
دیدگاه
١

او به نحوی یک ابرمرد در حوزه اندیشه می باشد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
As John approached at full tilt he saw a queue of traffic blocking the road.
دیدگاه
١

همانطور که جان با سرعت بالا نزدیک شد، مشاهده کرد که صف ترافیک جاده را مسدود کرده است.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The stream had cut a deep rift in the rock.
دیدگاه
١

جریان آب رودخانه باعث ایجاد شکافی در صخره شده است.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
His actions only deepened the rift between himself and the majority of Congress.
دیدگاه
١

اقدامات او تنها موجب تشدید اختلافاتش با عمده اعضای مجلس گردید.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Efforts to heal the rift between the two countries have failed.
دیدگاه
١

تلاش ها برای بهبود اختلافات میان این دو کشور ناموفق بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
They had manacled her legs together.
دیدگاه
١

آنها پاهای او را به یکدیگر غل و زنجیر کرده بودند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
His hands were manacled behind his back.
دیدگاه
١

دستانش را از پشت دست بند زده بودند.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
They could do no other than accede to the demands of the victors.
دیدگاه
١

آنها چاره ای به جز تن دادن به خواسته های طرف پیروز نداشتند

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
These measures will perpetuate the hostility between the two groups.
دیدگاه
١

این اقدامات مسبب تداوم خصومت بین این دو گروه خواهد بود

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
They decided to perpetuate the memory of their leader by erecting a statue.
دیدگاه
١

آنها تصمیم گرفتند تا با نصب مجسمه ای، یاد رهبر خود را جاودانه نمایند.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
We can neither perpetuate excessive levels of support, nor penalise the most efficient producers.
دیدگاه
١

نه میتوانیم این سطح مازاد از پشتیبانی را ادامه دهیم و نه اینکه مولدین کارآمد را دلسرد کنیم.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
She reserved her most withering scorn for journalists.
دیدگاه
١

او اهانت آمیزترین متلک هایش را برای روزنامه نگاران نگه می دارد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The old values are withering away in a new society.
دیدگاه
١

ارزش های باستانی در جامعه کنونی در حال زوال تدریجی هستند.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He made a withering attack on government policy.
دیدگاه
١

او حمله ( انتقاد ) حقارت آمیزی به سیاست دولت اعمال کرد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
A withering look from his wife silenced him.
دیدگاه
١

نگاه تحقیر آمیز همسرش، او را ساکت کرد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The daily firings produced by the withering economy offered loopholes of opportunity for a young man who kept his eyes open.
دیدگاه
١

اخراج های روز به روز ناشی از اقتصاد رو به زوال، روزنه ای از فرصت را برای جوانی باز نمود که همیشه در کمین نشسته بود.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
I gazed up at the withering contrail.
دیدگاه
١

به دود جت که در حال پخش شدن بود خیره ماندم.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Rotten had also adopted an increasingly withering view of his colleagues.
دیدگاه
١

راتن نیز دیدگاه به شدت تحقیر آمیز نسبت به همکارانش اتخاذ کرده بود.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
She rose, threw one withering look at Cranston and followed the others out.
دیدگاه
١

او از جای برخاست، نگاهی تحقیر آمیز به کرانستن ون انداخت و به دنبال سایرین خارج شد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He was anxious to mend the rift between the two men.
دیدگاه
٠

وی برای بهبود اختلاف بین آن دو مرد هیجان زده بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I have never solicited his advice or his help.
دیدگاه
٠

من هیچگاه از وی تقاضای نصیحت و یا کمک نکرده ام.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I solicited my fellow workers for donations.
دیدگاه
٠

من از همکاران خود نسبت به اهدای کمک تقاضا کردم.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
She dashed off a short note to her roommate before leaving.
دیدگاه
٠

وی قبل از رفتن به سرعت یادداشت کوتاهی برای هم اتاقی خود نوشت.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
She was here for a second, and then she just dashed off again.
دیدگاه
٠

او چند ثانیه ای اینجا بود ولی یهویی مثل برق ناپدید شد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He dashed cold water on his face.
دیدگاه
٠

آب سرد را روی صورتش پاشید.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
The pilot swore a gallant oath to save his buddy.
دیدگاه
٠

خلبان با شکوه و راسخ سوگند خورد تا رفیق خود را نجات دهد.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Many gallant knights entered the contest to win the princess.
دیدگاه
٠

بسیاری از شوالیه های دلیر با هدف دستیابی به شاهزاده در رقابت وارد شدند.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Ed is so gallant that he always gives up his subway seat to a woman.
دیدگاه
٠

اد به قدری نجیب زاده است که همیشه صندلی مترو خود را به خانم ها واگذار می کند.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He is the elder statesman par excellence.
دیدگاه
٠

او پیشکسوت سیاست بی نظیری است

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He went on to become the talk-show host par excellence.
دیدگاه
٠

او ( حرفه اش ) را ادامه داد تا مجری برنامه گفتگوی فوق العاده ای گردید.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Charles Dickens was a raconteur par excellence.
دیدگاه
٠

چارلز دیکنز داستان سرای برجسته ای بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Only people of note were invited to the reception.
دیدگاه
٠

فقط افراد برجسته به این مهمانی دعوت شده بودند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He noted a faint smile as she turned her head away.
دیدگاه
٠

وقتی که زن سر خود را به عقب برگرداند، مرد متوجه لبخند کم رنگی بر لبان او شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He noted the time that he took each pill.
دیدگاه
٠

او زمان مصرف هر قرصی را یادداشت کرده است.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Without you? Id be a soul without a purpose. Without you?Id be an emotion without a heart. Im a face,without expression, A heart with no beat. Without you by my side, Im just a flame without the heat. Elle Kimberly Schmick.
دیدگاه
٠

بدون تو؟ من روحی هستم بدون هدف. بدون تو؟ من احساسی هستم بدون دل. رخساره ای هستم بدون بیان، قلبی بدون ضربان. بدون تو در کنار من، شعله ای هستم بدون گرم ...

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
A clause in the contract had been left purposely vague.
دیدگاه
٠

یکی از بندهای قرارداد از روی قصد، مبهم باقی مانده بود.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He was a drummer in a rock band.
دیدگاه
٠

او در یک گروه راک، طبل زن بود. او طبل زن یک باند راک بود.