ترجمههای زباری (٢٥٧)
روز بعد، خانم استون تصمیم گرفت تا پارگی را بدوزد.
مجلس با شجاعت، مشکلاتی که در گذشته پشت گوش انداخته شده بود را در دستور کار قرار داد.
اگر ترجیح می دهید که کت بدون کلاه باشد، میتوانید آن را جدا کنید
چرا یک دفعه همه گیاهان رو از رییشه در نمیاری تا از این توهم باغبانی ما رو خلاص کنی.
آب شور دارای خاصیت شناورسازی بیشتری از آب شیرین دارد
او از خوشگل بودنش برای جبران بهره هوشی ناچیزش بهره می برد.
آنها این توهم را داشتند که دیگر نتوانند مشکلات خودشان را حل کنند.
کود آلی یا کود سبز، گیاهانی رشد کرده هستند که به منظور افزایش حاصلخیزی به خاک افزوده می شود.
تولدت مبارک! ای تو که فردی جذاب، خردمند، روشن فکر و تماماً با شکوه هستی.
او همه مردم را از لحاظ فکری پایین تر از خودش تصور می کرد.
تظاهر به اندیشمندی هرگز از خصیصه های وی نبوده است.
او به نحوی یک ابرمرد در حوزه اندیشه می باشد.
همانطور که جان با سرعت بالا نزدیک شد، مشاهده کرد که صف ترافیک جاده را مسدود کرده است.
جریان آب رودخانه باعث ایجاد شکافی در صخره شده است.
اقدامات او تنها موجب تشدید اختلافاتش با عمده اعضای مجلس گردید.
تلاش ها برای بهبود اختلافات میان این دو کشور ناموفق بود.
آنها پاهای او را به یکدیگر غل و زنجیر کرده بودند.
آنها چاره ای به جز تن دادن به خواسته های طرف پیروز نداشتند
این اقدامات مسبب تداوم خصومت بین این دو گروه خواهد بود
آنها تصمیم گرفتند تا با نصب مجسمه ای، یاد رهبر خود را جاودانه نمایند.
نه میتوانیم این سطح مازاد از پشتیبانی را ادامه دهیم و نه اینکه مولدین کارآمد را دلسرد کنیم.
او اهانت آمیزترین متلک هایش را برای روزنامه نگاران نگه می دارد.
ارزش های باستانی در جامعه کنونی در حال زوال تدریجی هستند.
او حمله ( انتقاد ) حقارت آمیزی به سیاست دولت اعمال کرد.
نگاه تحقیر آمیز همسرش، او را ساکت کرد.
اخراج های روز به روز ناشی از اقتصاد رو به زوال، روزنه ای از فرصت را برای جوانی باز نمود که همیشه در کمین نشسته بود.
به دود جت که در حال پخش شدن بود خیره ماندم.
راتن نیز دیدگاه به شدت تحقیر آمیز نسبت به همکارانش اتخاذ کرده بود.
او از جای برخاست، نگاهی تحقیر آمیز به کرانستن ون انداخت و به دنبال سایرین خارج شد.
وی برای بهبود اختلاف بین آن دو مرد هیجان زده بود.
من هیچگاه از وی تقاضای نصیحت و یا کمک نکرده ام.
من از همکاران خود نسبت به اهدای کمک تقاضا کردم.
وی قبل از رفتن به سرعت یادداشت کوتاهی برای هم اتاقی خود نوشت.
او چند ثانیه ای اینجا بود ولی یهویی مثل برق ناپدید شد.
خلبان با شکوه و راسخ سوگند خورد تا رفیق خود را نجات دهد.
بسیاری از شوالیه های دلیر با هدف دستیابی به شاهزاده در رقابت وارد شدند.
اد به قدری نجیب زاده است که همیشه صندلی مترو خود را به خانم ها واگذار می کند.
او ( حرفه اش ) را ادامه داد تا مجری برنامه گفتگوی فوق العاده ای گردید.
چارلز دیکنز داستان سرای برجسته ای بود.
فقط افراد برجسته به این مهمانی دعوت شده بودند.
وقتی که زن سر خود را به عقب برگرداند، مرد متوجه لبخند کم رنگی بر لبان او شد.
او زمان مصرف هر قرصی را یادداشت کرده است.
بدون تو؟ من روحی هستم بدون هدف. بدون تو؟ من احساسی هستم بدون دل. رخساره ای هستم بدون بیان، قلبی بدون ضربان. بدون تو در کنار من، شعله ای هستم بدون گرم ...
یکی از بندهای قرارداد از روی قصد، مبهم باقی مانده بود.
او در یک گروه راک، طبل زن بود. او طبل زن یک باند راک بود.