پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٢,١٤٩)

بازدید
٢٠٢
تاریخ
٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

رضایت بخش. ارضا کننده مثال: Her job with the animal shelter doesn't pay a great deal, but she finds the work very fulfilling. شغل او که در رابطه با ...

تاریخ
٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

۱. تکاملی ۲. ( مربوط به ) تکامل مثال: Some scientists have rejected evolutionary theory. تعدادی از دانشمندان نظریه تکاملی را رد کرده اند.

تاریخ
٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

۱. اعلام. اظهار ۲. اعلامیه. بیانیه مثال: we were all shocked when we read the pronouncement. ما همه وقتی بیانیه را خواندیم شوکه شده بودیم.

تاریخ
٨ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

۱. کشسان. ارتجاعی. برگشت پذیر. فنری ۲. بهبودپذیر. ترمیم پذیر ۳. انعطاف پذیر مثال: But with little help they show how resilient they are. اما با کمی ...

تاریخ
٨ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

۱. محکومیت ۲. تقبیح. نکوهش. ابراز انزجار ۳. خبط. اشتباه ۴. گواه خطاکاری ۵. مصادره. تصرف مثال: we hereby express our strong condemnation of the compan ...

تاریخ
٨ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

۱. از خود گذشته. فداکار ۲. نوع دوست ۳. نوع دوستانه ۴. فداکارانه مثال: A selfless man has an indomitable spirit. یک مرد فداکار و نوع دوست یک روح تسخ ...

تاریخ
٨ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

۱. فداکارانه. با فداکاری. با از خودگذشتگی ۲. نوع دوستانه. از روی نوع دوستی مثال: I've never known anyone who cared so selflessly about children. من ...

تاریخ
٨ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

۱. پانویس. پانوشت. زیرنویس ۲. توضیح ۳. مسئله پیش پا افتاده. مسئله جنبی. مسئله حاشیه ای. حاشیه ۴. پانویس دادن برای. پانویس نوشتن بر. در پانویس ذکر کرد ...

تاریخ
٨ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

به سردی. بدون هیجان. بی احساس مثال: He talked slowly and unemotionally. او آهسته و به سردی و بدون هیجان حرف زد.

تاریخ
٨ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

دو معنی دارد: ۱. کیف دستی معمولا کوچک در سایز کیف پول که یک بند دارد که دور دست می پیچد مثال: My husband bought a very beautiful wristlet for my birt ...

تاریخ
٩ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

۱. نشنیده ۲. بدون پاسخ ۳. بی جواب مثال: An unheard question یک سوال بی جواب و بدون پاسخ An unheard voice یک صدای نشنیده

تاریخ
٩ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

۱. اندوهگین. غمگین. افسرده ۲. نگران. پریشان ۳. خسته. فرسوده. درمانده مثال: I was so distressed and didn’t know how to get rid of that situation. من ...

تاریخ
٩ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

۱. اضافه بار کردن ۲. بار اضافی کشیدن از ۳. اضافه بار. بار اضافی مثال: We boarded an old fishing boat that was already overloaded. ما سوار یک قایق ما ...

تاریخ
٩ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

۱. روز قیامت. روز محشر ۲. روز مکافات. روز بازخواست ۳. مصیبت. فاجعه مثال: It was like a scene from doomsday. آن شبیه صحنه ای از روز قیامت بود.

تاریخ
٩ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

۱. دزدانه. یواشکی. مخفیانه ۲. پاورچین پاورچین مثال: The immigration officer furtively came towards us. افسر مهاجرت یواشکی و پاورچین پاورچین به سمت م ...

تاریخ
٩ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

زخم بستر مثال: His bedsores are infected and painful. زخم بسترهایش چرکی و عفونی و دردناک است.

تاریخ
١٩ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

شربت سینه. داروی خلط آور مثال: The cough medicine contains an expectorant. داروی سرفه شامل شربت خلط آور است.

تاریخ
١٩ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

۱. در جای جدیدی اسکان دادن. اسکان دادن ۲. سکنی گزیدن. ساکن شدن. مقیم شدن ۳. ( سرزمین ) سکنه دار کردن. مردم را ( در جایی ) ساکن کردن مثال: Will they a ...

تاریخ
١٩ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

سیاسی کردن مثال: Don’t try to politicize this issue. سعی نکن این موضوع را سیاسی کنی.

تاریخ
١٩ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

روحیه ی ( کسی را ) تضعیف یا خراب کردن مثال: Talk of defeat had demoralized the team. صحبت از شکست روحیه تیم را تضعیف و خراب کرده بود.

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

چپی، چپ گرا مثال: It was really just a small leftist insurgency and a devastating response by the state. آن حقیقتا تنها یک شورش و قیام چپ گرای کوچک ...

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

یاغیگری، تمرد، طغیان، شورش، قیام مثال: It was really just a small leftist insurgency and a devastating response by the state. آن حقیقتا فقط یک شورش ...

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

از قبر درآوردن مثال: When we find the grave, we take out the dirt and eventually clean the body, document it, and exhume it. وقتی ما قبر را پیدا کر ...

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

۱. قمه ۲. ساطور مثال: she was badly wounded by a machete and left for dead. او بدجوری با قمه زخمی شده بود و رها شده بود که بمیرد.

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

( با عجله ) یادداشت کردن. نوشتن ۲. ذره. خرده. سرسوزن مثال: They jotted everything down. آنها همه چیز را با عجله یاداشت کردند.

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

نبش قبر مثال: What we did is we conducted an exhumation in 2003. چیزی که ما انجام دادیم این است که ما یک نبش قبر در سال ۲۰۰۳ اجرا کردیم.

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
پیشنهاد
١

سر واژه ( واژه ای که از ترکیب حروف اول واژه های یک گروه اسمی ساخته می شود. مانند �هما� که از حروف اول �هواپیمایی ملی ایران� ساخته شده است. مثال: The ...

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

حافظ صلح. پاسدار صلح. صلح بان مثال: We will use air power to protect UN peacekeepers if necessary. ما در صورت نیاز از نیروی هوایی برای حفاظت از حافظ ...

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

طنز آمیز. طعنه آمیز مثال: "The Prison that is Freedom" is an ironic title. �زندانی که آزادی است� یک تیتر و عنوان طعنه آمیز است.

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

۱. چشم ( کسی ) را بستن ۲. چشم بند ۳. چشم بسته. با چشم بسته ۴. کورکورانه مثال: Don't let their flattery blindfold you. اجازه نده چاپلوسی و تملق آنها ...

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

با چشم بسته. با چشمان بسته مثال: But the bodies face down, most of them, hands tied behind their back Blindfolded اما اجساد بیشتر آنها صورتهایشان پای ...

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

۱. مردم شناسی. ۲. انسان شناسی مثال: So now with science, with archaeology, with anthropology, with genetics, what we are doing is, we are giving a vo ...

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( آواشناسی ) بی واک ۲. بدون رای و عقیده. ساکت مثال: So now with science, with archaeology, with anthropology, with genetics, what we are doing is, ...

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

خروج از بدن live through an experience that feels like detachment from body زندگی در یک تجربه که احساسی شبیه جدا شدن از بدن است. مثال: It was like a ...

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

۱. اغتشاش. اشوب ۲. بلوا. شورش مثال: The new dog caused a minor upheaval in our home. سگ جدید باعث یک بلوای جزئی در خانه ما شد.

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
١

از نو ارزیابی کردن. مورد ارزیابی مجدد قرار دادن. بازنگری کردن مثال: I ask you to reassess your behavior. من از تو می خواهم که رفتارت رو مورد ارزیابی ...

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
١

۱. یادگاری. یادبود ۲. جاویدان. ماندنی. ماندگار. فناناپذیر ۳. عظیم. بزرگ. بی سابقه مثال: Shahnameh is a monumental literary work. شاهنامه یک کار ادبی ...

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

۱. نیرو. نیروی حرکتی ۲. حرکت. تکان. جنبش ۳. انگیزه مثال: The report may provide further impetus for reform. این گزارش می تواند انگیزه و حرکت بیشتری ...

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

۱. بلعیدن. در کام خود فرو بردن. فرو بردن ۲. فرا گرفتن. مستولی شدن بر. احاطه کردن مثال The entire village was engulfed by flames. تمام روستا توسط شل ...

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

اولیگارشی. جرگه سالاری. اشراف سالاری مثال: The nation calls itself a democracy but is in fact an oligarchy in which only high - ranking members of th ...

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

بلندمرتبه. عالی رتبه. ارشد مثال: The nation calls itself a democracy but is in fact an oligarchy in which only high - ranking members of the military ...

تاریخ
٢٢ ساعت پیش
پیشنهاد
١

انتفاضه ( جنبش اعراب فلسطین علیه اسرائیل ) مثال: This is a moment from the beginning of the second intifada, in 2003, when it was still stones and M ...

تاریخ
٢٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

کوکتل مولوتف مثال: This is a moment from the beginning of the second intifada, in 2003, when it was still stones and Molotov cocktails against an arm ...

تاریخ
٢٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

۱. افزایش یافتن. بالا رفتن ۲. شدت گرفتن. تشدید شدن. گسترش یافتن. بالا گرفتن ۳. تشدید کردن. گسترش دادن مثال: In 2001, the uprising escalated into an a ...

تاریخ
٢٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

مرتکب شدن مثال: He perpetrated several frauds. او چندین کلاه برداری مرتکب شد.

تاریخ
٢٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

سردخانه ( محل نگهداری اجساد ) مثال: A mosque in northern Bosnia was destroyed by Serbian artillery and was used as a makeshift morgue. یک مسجد در ب ...

تاریخ
٢٢ ساعت پیش
پیشنهاد
١

تبعیض نژادی. جدایی نژادی. آپارتاید مثال: He praised her role in the struggle against apartheid. او نقش او را در مبارزه علیه آپارتاید و تبعیض نژادی ت ...

تاریخ
٢٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

نابود کردن. ریشه کن کردن. از صفحه روزگار محو کردن مثال: Hundreds of thousands of people were exterminated, slowly and painfully. صدها هزار نفر از مر ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱. ارسال ۲. محموله. کالا مثال: we forwarded you the shipment two days ago ما دو ر روز دیگه کالا را برای شما ارسال می کنیم.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

سانسور نشده. بدون سانسور. بی کم و کاست مثال: I am a witness and I want my testimony to be honest and uncensored. من یک شاهد هستم و می خواهم بیانم صا ...