پیشنهادهای پوریا برزعلی (٥٠٧)
تعلق خاطر
( همه ی گیاهان محل یا دوران بخصوص ) گیا
متحمل شدن
پیام رسان فوری
لباس بیرونی ( لباسی که روی لباسهای دیگر در زمان بیرون رفتن از منزل می پوشیم )
خود شکوفایی - خودکامبخشی =self fulfillment
1 - بازپخش ( برنامه رادیویی و تلویزیونی ) 2 - تکرار 3 - بازپخش کردن ( برنامه رادیویی و تلویزیونی ) ( فعل )
سمندر
شمار خوانندگان، خوانندگان
to improve or increase something بهبود/ افزایش دادن ( فعل )
1 - ( فعل ) آسان کردن - تسهیل کردن 2 - ( اسم ) سهولت
( صفت ) ضمنی متضادش: explicit
خوار و بار فروشی = grocery store = grocery shop
1 - خدمت 2 - یک وعده یه یک پرس خوراک
( اسم ) ۱. ساخت و ساز ۲. سازه ( بنا، ساختمان )
ناقص
1 - کاسه 2 - بولینگ چمنی ( که با گوی چوبی بازی می کنند ) ، بازی بولینگ روی چمن باتوپهای چوبی
مبهم، تار
جاده سلامت ( پیاده روی مخصوص پیاده وری که معمولا در کنار دریا و جنگل و پارک ایجاد میکنند )
پر جنب و جوش و شلوغ
to pay part of the cost of something یارانه دادن
1 - ( اسم ) عرشه کشتی 2 - ( فعل ) زینت کردن، تزیین کردن, decorate
خشنود و راضی کردن
a look that shows one does not understand what someone has said or does not know the answer to a question My question only drew/got a blank stare. ن ...
فردی که بسیار تغییر شغل می دهد
شواهد متقن
به طور دقیق تر ( بگم ) , از جمله، شاملِ
( عبارت فعلی ) چیزی را به دقت مرور یا بررسی کردن
کنایه از : یک سر و گردن بالاتر بودن ( مزیت یا برتری داشتن )
ترس توام با احترام
( فعل ) نشان دادن ، نشان دهنده بودن
( فعل ) 1 - to perform a story or play اجرا/بازی کردن ( نمایش ) 2 - قانون گذاشتن to make a law, or to make an idea into a law
قرار بازی بچه ها
If someone falls by the wayside, they fail to finish an activity, and if something falls by the wayside, people stop doing it, making it, or using it ...
1 - فروشگاه 2 - ذخیره ( کالا ) 3 - انبار ( محل ) 4 - ذخیره کردن، انبار کردن ( فعل )
( فعل ) 1 - بازبینی کردن، تجدید نظر کردن 2 - برای امتحان خواندن
1 - مسافت طولانی travelling a long distance 2 - زمان طولانی a period of years, rather than days, weeks, or months
1 - دهان ( اسم ) 2 - لب زدن ( بی صدا حرف زدن یعنی بدون اینکه صدایی از حنجره خارج شود با حالت لب و دهان چیزی را به کسی فهماندن ) ( فعل )
( صفت ) 1 - فارغ التحصیل شده 2 - درجه بندی شده ، مدرج
parent ( مفرد ) پدر یا مادر، والد یا والده parents ( جمع ) پدر و مادر، والدین
سویت شرت ( بالاپوش نخی )
منقرض ( adjective )
فرافکنی، برون افکنی، پرتو افکنی
( اسم ) جعبه یا گودال شن داخل پارکها که برای بازی بچه ها قرار میدهند.
additional but subordinate; secondary. ثانوی، جنبی
حول و حوش
آشپزی. cooking
( صفت ) قابل تنفس
پاپوش ( کفش - shoes, boots, or any other outer covering for the human foot )
( صفت ) غذای مفصل در رستوران