تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعداد افرادی که فرد با اونها مقاربت جنسی داشته. Body count refers to how many people someone has slept with. Generally speaking, this refers to sex ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی باریک مثال The edge is razor thin between being numb and feelin' everything

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Delulu برگرفته از کلمه delusional هست ( slang ) معمولاً در شبکه های اجتماعی این اصطلاح به کار میره. وقتی کسی باور هایی غیر واقع بینانه و شبیه به تو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Administered drug داروی مصرف شده

پیشنهاد
٠

nonreactive or unobtrusive measures هر گونه اندازه گیری رفتار که آگاهی فرد مورد مطالعه ( از فرایند مشاهده ) بر روی رفتارش تاثیری نگذارد. در نتیجه شوا ...

پیشنهاد
٠

nonreactive or unobtrusive measures هر گونه اندازه گیری رفتار که آگاهی فرد مورد مطالعه ( از فرایند مشاهده ) بر روی رفتارش تاثیری نگذارد. در نتیجه شوا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Slang تخلیه عصبانیت، غر زدن، خالی شدن از حس بد مثال: don't hesitate to chat whenever you need to - even if it's just to vent

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Giving A lift بالا بردن مود و خوشحالتر کردن کسی hearing that she'd got the job gave her a lift ابهام زدایی: Giving lift به معنی رساندن کسی به جایی G ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Giving lift به معنی رساندن کسی به جایی Giving Mark a lift to the airport

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٥

Pitch dark تاریکی که از فرط سیاهی به قیر تشبیه میشه. For example: Instead of very dark, we can say pitch dark

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ترکیبی بدیع از واژگان pressure و delicious دردی دلخواه، فشاری دلپذیر مانند فشاری روانی قبل از یک دستاورد، مثل رسیدن به معشوقه در شرایط سخت، فشار ۹ م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

وقتی استفاده میشه که طرف مقابل، با اعتماد به نفس بیش از حد درباره چیزی که قراره رخ بده صحبت میکنه؛ در صورتی که احتمالش کمه مثه دوستی که هشت ساله میگه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

اشتباه املایی رایج: پیارسال پیارسال اشتباه، پیرار سال درست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Feeling unmutual احساسات یه طرفه

پیشنهاد
١

در روانشناسی وضعیت آزارنده شرایطی که ارگانیسم از آن به طور فعال اجتناب می کند وقتی که چنین شرایطی رخ می دهد ارگانیسم میکوشد تا در اسرع وقت آن را ترک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

در روان شناسی قیاس تطابق یا شباهت نسبی بین امور ترجمه دکتر علی اکبر سیف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مقایسه سودمند کوشش برای گریز از تحقیر خود از راه مقایسه اعمال غیر اخلاقی فرد با اعمال غیر اخلاقی تر فردی دیگر. ترجمه دکتر علی اکبر سیف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

محیط واقعی آن قسمت از یک محیط به القوه که به وسیله رفتار ارگانیسم بالفعل شده است ترجمه دکتر علی اکبر سیف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

پتانسیل فعالیت یک تکانه یا خیزک عصبی. در ضمنِ پتانسیل فعالیت شرایط پتانسیل استراحت معکوس می شود و دوباره برقرار می گردد ترجمه دکتر علی اکبر سیف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در روانشناسی عمل الگوی پیچیده رفتاری که معمولاً شامل رسیدن به نوعی هدف است. هر عمل از تعداد زیادی حرکت به وجود می آید ترجمه دکتر علی اکبر سیف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در روانشناسی اکتساب کسب اطلاعات تازه از مشاهدات ترجمه دکتر علی اکبر سیف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در روانشناسی انطباق ، برونسازی تغییر دادن ساخت های شناختی در نتیجه تجربه ای که قابل جذب کردن به ساخت شناختی نیس. انطباق را می توان به طور تقریبی معا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

الگوبرداری انتزاعی موقعیتی که در آن به مشاهده کنندگان، تجارب الگوبرداری مختلفی داده میشود که از آنها قواعد یا اصول مشترکی را استخراج کنند. پس از آنکه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نظریه مطلق باور رفتارگرایان مبنی بر اینکه آنچه ارگانیسم می آموزد پاسخ های مشخص به محرک های مشخص است. دکتر علی اکبر سیف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

noun 1. کران 2. حد 3. مرز 4. خیز 5. سرحد 6. جست و خیز adjective 1. موظف 2. مقید 3. بسته 4. اماده رفتن 5. منتسب 6. باقید و بند بسته شده verb 1. هممرز ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک اصطلاحه و مواقعی به کار برده میشه که دو نفر ( در ابتدای رابطه رمانتیک ) اونقدر با هم احساس نزدیکی میکنن و خوب کنار میان که حتی میتونن فکر و احساس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

I crave you [با تمام وجود] تو رو میخوام [از ته دل] آرزوت میکنم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢١

استراحت آرام و قرار یافتن آرامش یافتن پس از کار یا سختی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در روانشناسی: بالندگی شخصیت - به معنای منش، فردیت، به معنای ویژگی هایی ست که یک فرد را از دیگران متمایز می سازد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

It was bound to happen sooner or later میتونست زودتر یا دیرتر اتفاق بیفته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

اسفل السافلین عمیق ترین گودال جهنم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

احساس انزوا، غریبگی، جدا افتادگی مثال He alienated most of his colleagues with his bad temper اون خیلی از همکاراش رو بخاطر اخلاق بدش با خودش غریبه کر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشتن کسی بوسیله خفگی یا محرومیت از اکسیژن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشتن کسی بوسیله خفگی و محرومیت از اکسیژن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

کنار اومدن با یه مسئله سخت به طور موثر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Why you don't have any social media account? Cause I can't control myself, I'd overdo it

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدون اجازه، بدون مجوز اجازه داده نشده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

راهنمایی کردن، تحمیل کردن، نهی کردن

پیشنهاد
٣

Without notice بدون اطلاع قبلی Without prior notice بدون اطلاع قبلی Without further notice بدون اطلاع قبلی Without prior notification بدون اطل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

هماهنگ نشده از قبل، بی خبرانه، بدون اطلاع قبلی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

If you have entered without permission you're trespassing. ورود بی اجازه و مجوز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

Permission≠restraint

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Take revenge on someone انتقام گرفتن از کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

از پیش تعیین شده Prior plans برنامه های از پیش تعیین شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

در روانشناسی: عوامل ادامه دهنده یا تداوم بخش که عامل نگه دارنده ( maintaining factors ) نیز نامیده می شوند. عوامل تداوم بخش، باعث طولانی تر شدن اختل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

در روانشناسی، عوامل جرقه زننده Precipitating factors گاهی triggers ( ماشه های تفنگ ) نیز نامیده می شوند. رجوع شود به precipitating factors در آبادیس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Precipitating factors گاهی triggers ( ماشه های تفنگ ) نیز نامیده می شوند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

عوامل جرقه زننده که عبارتند از هرگونه رویدادها یا تجاربی که با فاصله اندکی قبل از ابتلا به یک اختلال روانی رخ میدهند. ( ترجمه مهدی گنجی، آسیب شناسی ر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

حالت مودبانه Bitch

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٤

به ترتیب کاربرد معنایی: ۱. پیش پا افتاده، کم اهمیت، قابل اغماض ۲. نامحسوس، یواشکی، بی سر و صدا، در چشم نبودن، بدون جلب توجه ۳. خودداری، به رو نیاوردن ...