تمغا

نامه دهخدا'>

لغت نامه دهخدا

تمغا. [ ت َ ] ( مغولی ، اِ ) در ترکی بمعنی نشان و مهر و داغ که بر ران اسب و غیره نهند. ( غیاث اللغات ). داغی که بر ران اسب یا دیگر مواشی کنند گویا آنهم مهر است. ( آنندراج ). داغی که بر ران اسب و دیگر ستور نهند. ( ناظم الاطباء ). نشان و داغی که بر اسب نهند. ( شرفنامه منیری ) :
و گرستور بدندی جماعتی دیگر
هزار بیش بدی بر سرینشان تمغا.
رضی الدین بابا.
برگ لاله ست که در افتاد در آغوش نسیم.
بر سریر کفلش داغ نشان تمغا.
سعید اشرف ( از آنندراج ).
|| باج گرفتن از سوداگران و مردم... باجی است که بر درهای بلاد و معابر بحار از تجار گیرند. ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). خراج و باج و باجی که از تجار و سایر مردم بر درهای شهر و بنادر بحار گیرند. ( ناظم الاطباء ) :
درآن از باج و ز تمغا خبر نه
ز تکلیفات دیوانی اثر نه.
کلیم ( از آنندراج ).
|| بمعنی مهری که بعد گرفتن باج بر اجناس تجار زنند. ( غیاث اللغات ). مهری از چوب [ پس از ] ضبط باج بر اجناس... زنند و در ملحقات مهری که بر روی انبار غله و امثال آن زنند. ( آنندراج ). مهری که پس از گرفتن باج بر اجناس زنند و مهر چوبی که بدان بر در انبار غله و جز آن نشان کنند. ( ناظم الاطباء ). کلمه مغولی بمعنی مهر است که بر فرامین و احکام می نهاده اند و آن تمغا و قره تمغا و آلتون تمغا به اختلاف رنگی که اثر مهر داشته است. رجوع به این کلمات شود. مهر که بر چوب کنده باشند برای انبار و جز آن. چوبی است کنده که انبارها را بدان مهر کنند و عرب آن را رسم گویند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و آن را ( چای را ) به آسیا خرد کنند مانند حنا و با آرد نیز پزند و در کاغذها پیچند و مهر بر آن زنند جهت تمغا تا هیچکس بی تمغا نفروشد که او گناهکار است و همچنان با کاغذ به ولایتها برند. ( فلاحتنامه ).
زکوة مهر در اجناس ما نیست
در این کرباسها تمغا نیابی.
نظام قاری.
|| فرمان سلطان. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
در روز تفضل سعادات
تمغای قبول حق به طاعات.
واله هروی.
|| مکرر بستن شاعر مضمون خود را. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مضمون مکرری که شاعر بندد. || جایی که پادشاهان از ملک خالصه دیوانی جدا کرده به کسی دهند مانند تیول. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ترکیبهای این کلمه شود.

فرهنگ فارسی

نشان، داغ، مهر، علامت، مهری که به فرمانهامیزدند
( اسم ) ۱ - نشان داغ علامت . ۲ - مهری که در قدیم بفرمانهای شاهی میزده اند . ۳ - مالیاتی که بمال التجاره می بستند مالیات بر مال و سرمایه ( ایلخانان ) . ۴ - رسومات وعوارض شهرداری ( ایلخانان ) .

فرهنگ معین

(تَ ) [ مغ . ] (اِ. ) ۱ - مُهر، داغ . ۲ - مهری که در قدیم پادشاهان مغول به فرمان های خود می زده اند. ۳ - باج ، خراج .

فرهنگ عمید

۱. مُهر و اثر مُهری که پادشاهان مغول به فرمان ها می زدند.
۲. داغ یا مُهری که بر ران چهارپایان، به ویژه اسب، می زدند، نشان، علامت.
۳. در دورۀ ایلخانان مغول و صفوی، مالیات راهداری و عوارضی که در راه ها و دروازه ها از کالاهای بازرگانی می گرفتند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تَمغا، واژه ای ترکی ـ مغولی به معنای داغ، مُهر و نشان و نیز گونه ای از مالیات است. این واژه را به صورتهای طمغا، طمغه، تامقا، تامغا، تمغه، تمقا، دامغا و دامغه نیز ضبط کرده اند.
بر اساس منابع قدیمی چینی، اویغورها در قرن پنجم میلادی و اقوام اغوز/ غُز در قرن پنجم/ یازدهم، احتمالاً به تقلید از چینیها، برای شناسایی احشام خود و اثبات مالکیتشان، بر گوش یا کفل چهارپایان قبیله خود داغ می زدند و آن را تمغا می نامیدند. ظاهراً قدیمترین سند به جا مانده از تمغا، نشانه هایی بر سنگ قبرهای قوم گوک ترک، متعلق به قرن دوم/ هشتم، است. در متون اویغوری قرن دوم و سوم/ هشتم و نهم نیز لفظ تمغا و تمغالا به کار رفته است. ترکها بر تمغاها نقوش و علائمی حک می کردند که نماد توتم قبیله و نشان تمام چهارپایان و مالکیت هر قبیله بود. این نقوشِ ابتدایی بتدریج به عبارات و کلمات و اَشکال پیشرفته بدل شدند. هر قبیله ای که از قبیله اصلی منشعب می شد، نقوش تمغای قبیله مادر را با اندکی تغییر به کار می برد. امروزه مردم شناسان وقوم شناسان از این شباهتها به مناسبات قبیله ها پی می برند. تمغا برای افراد قبیله نوعی تقدس داشت، چنانکه بعضی اقوام ترک، مانند قزاقها و اقوام ساکن قفقاز ، که به سنّتهای قبیله ای پایبندند، هنوز نقش تمغای خود را فراموش نکرده اند.
تمغا به معنای مُهر و نشان
در جریان تبدیل روش زندگی ترکها از دامداری به کشاورزی ، مفهوم تمغا از نشان و داغ به مُهر تغییر یافت و به عنوان مُهر مخصوص خان یا حاکم قبیله به کار رفت. اگر چه تمغا در دوره های مختلف گاه مترادف مهر ، توقیع ، امضا، نشان و حتی طغرا شده، معنای آن در اصطلاحات دیوانی با واژگان یاد شده متفاوت بوده است.در ایران ، قدیمترین منبعی که در آن لفظ تمغا آمده، تاریخ بیهقی ، در ذکر رویدادهای سال ۴۲۸، است اما تمغا در این دوره هنوز در دستگاه اداری ایران رواج نیافته بوده و اشاره بیهقی به تمغا در باره مهری است که روی نامه های بغراخان (حک: ۴۲۵ـ ۴۳۵)، از فرمانروایان سلسله ایلک خانی ترکستان (حک: ۳۲۰ـ۵۶۰)، زده می شده است. قدیمترین تمغای به جا مانده در تاریخ ایران ، تمغای ارغون (حک: ۶۸۳ـ۶۹۰) در نامه او به فیلیپ لوبل، پادشاه فرانسه ، است. این نامه در بایگانی ملی پاریس نگهداری می شود. به این ترتیب، تمغا از طریق کشورگشایان مغول، در ایران و سایر ممالک اسلامی رواج پیدا کرد و به عنوان مهر و امضا بر روی فرمانها و نامه ها و اسناد دولتی و حتی اجناس زده شد.
← کاربرد
اَشکال و عبارات و جملات تمغاها هم متفاوت بود. مثلاً، سجعِ (عبارت حک شده) تمغای ارغون به خط چینی و مفهوم آن «مهر مُعینُ المُلک و مُصلِحُ المِلَّه» بود. در سازمان اسناد ملی ایران سندی با تاریخ ۸۲۶ در باره بقعه شیخ مرشد کازرونی وجود دارد که بر آن سه بار تمغای هشت ضلعی و دو بار تمغای مربع زده شده است. این تمغاها به خط کوفیِ کتیبه ای است. تاریخ سند به دوره آق قوینلو (حک: ۷۸۰ـ ۹۰۸) و قراقوینلو (حک: ۷۸۰ـ۸۷۴) باز می گردد. برخی بر آن اند که قراقوینلوها تمغا نداشتند؛ با وجود این، محل سند یاد شده در قلمرو حکومتی قراقوینلو بوده است. وانگهی در سکه های به جای مانده از دوره جهانشاه (حک: ۸۴۱ ـ ۸۶۶) دو تمغای شش ضلعی و مربع با خط عربی به دست آمده که بر روی یکی از آن ها عبارت «عدل سلطان جهانشاه» ضرب شده است. عباراتِ تمغاهای خانهای مغول در آغاز به خط اویغوری بود. در اسناد به جای مانده از دوره ارغون (حک: ۶۸۳ـ۶۹۰) و الجایتو نیز تمغاهایی با خط لِپْچا (اویغوری زاویه دار) دیده می شود. بتدریج از اواخر دوره مغول خط تمغاها تغییر یافته است، چنانکه سندی از ۷۲۵/ ۱۳۲۵ به دست آمده که بر آن مهرِ آلتون تمغایی با خط عربی دیده می شود. همچنین تمغاهایی آمیخته از خط پاگزپا (اویغوری زاویه دار) و عربی و کوفی به دست آمده است.====یرلیغها====تمغا را بر انواع یرلیغها (فرمانها) می زدند، از جمله بر فرمانِ سپردن حکومت ناحیه ای به کسی یا فرمان بعضی مشاغل و نیز بر عهدنامه ها و فتحنامه ها و براتها، سکه ها و چاو. ====اسناد====برخی اسناد حاوی چند تمغا بود، چنانکه بر روی کهنترین سند سازمان اسناد ملی ایران (به تاریخ ۷۲۶)، دو آل تمغا (احتمالاً به خط پاگزپا و عربی) و یک قراتمغا به خط اویغوری دیده می شود. پشت سند نیز شش مهر کوچک اویغوری به شکلهای مربع، بیضی و مستطیل در کنار هم زده شده است. بنا بر بعضی شواهد، در اسناد دوره ممالیک مصر (حک: ۶۴۸ـ۹۲۲) نیز تمغاهای متعدد ساخته می شده است. تمغا را معمولاً بر روی نوشته و محل اتصال دو برگه و نیز گاه پشت فرمان می زدند. اما در مصر دوره ممالیک، تمغا را فقط بر محل اتصال دو برگه می زدند.به مسئول نگهداری مهرهای سلطنتی، آلجی/ آلچی، بیتکچی یا تمغاچی می گفتند. به نوشته رجب زاده ، «اولغ بیتکچی» همان رئیس دیوان تمغا بود که آلجیان و تمغاچیان زیر نظر او خدمت می کردند. تمغاچیان معمولاً باسواد و اهل علم بودند. ابن بطوطه نوشته است که تمغاچیِ دربار علاءالدین ترماشیرین، حاکم ماوراءالنهر (حک: ۷۲۲ـ۷۳۴)، میان او و سلطانِ ترک زبان مترجم بود.
← نگهداری
...

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:آل

پیشنهاد کاربران

در لغت نامه دهخدا
واژه تمغا. [ ت َ ] ( مغولی ، اِ ) در ترکی بمعنی نشان و مهر و داغ که بر ران اسب و غیره نهند. ( غیاث اللغات ) . داغی که بر ران اسب یا دیگر مواشی کنند گویا آنهم مهر است. ( آنندراج ) . داغی که بر ران اسب و دیگر ستور نهند. ( ناظم الاطباء ) . نشان و داغی که بر اسب نهند. ( شرفنامه منیری ) :
...
[مشاهده متن کامل]

و گرستور بدندی جماعتی دیگر
هزار بیش بدی بر سرینشان تمغا.
رضی الدین بابا.
برگ لاله ست که در افتاد در آغوش نسیم.
بر سریر کفلش داغ نشان تمغا.
سعید اشرف ( از آنندراج ) .
|| باج گرفتن از سوداگران و مردم. . . باجی است که بر درهای بلاد و معابر بحار از تجار گیرند. ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ) . خراج و باج و باجی که از تجار و سایر مردم بر درهای شهر و بنادر بحار گیرند. ( ناظم الاطباء ) :
درآن از باج و ز تمغا خبر نه
ز تکلیفات دیوانی اثر نه.
کلیم ( از آنندراج ) .
|| بمعنی مهری که بعد گرفتن باج بر اجناس تجار زنند. ( غیاث اللغات ) . مهری از چوب [ پس از ] ضبط باج بر اجناس. . . زنند و در ملحقات مهری که بر روی انبار غله و امثال آن زنند. ( آنندراج ) . مهری که پس از گرفتن باج بر اجناس زنند و مهر چوبی که بدان بر در انبار غله و جز آن نشان کنند. ( ناظم الاطباء ) . کلمه مغولی بمعنی مهر است که بر فرامین و احکام می نهاده اند و آن تمغا و قره تمغا و آلتون تمغا به اختلاف رنگی که اثر مهر داشته است. رجوع به این کلمات شود. مهر که بر چوب کنده باشند برای انبار و جز آن. چوبی است کنده که انبارها را بدان مهر کنند و عرب آن را رسم گویند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و آن را ( چای را ) به آسیا خرد کنند مانند حنا و با آرد نیز پزند و در کاغذها پیچند و مهر بر آن زنند جهت تمغا تا هیچکس بی تمغا نفروشد که او گناهکار است و همچنان با کاغذ به ولایتها برند. ( فلاحتنامه ) .
زکوة مهر در اجناس ما نیست
در این کرباسها تمغا نیابی.
نظام قاری.
|| فرمان سلطان. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
در روز تفضل سعادات
تمغای قبول حق به طاعات.
واله هروی.
|| مکرر بستن شاعر مضمون خود را. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . مضمون مکرری که شاعر بندد. || جایی که پادشاهان از ملک خالصه دیوانی جدا کرده به کسی دهند مانند تیول. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به ترکیبهای این کلمه شود.

واژه تَمغا از زبان ترکی اویغوری به زبان مغولی راه یافته ولی معمولاً از آن به عنوان واژه ای مغولی - ترکی یاد می شود. کاوه فرخ معتقد است که اصل واژه در پارسی �تمگا� بوده که وارد زبان های ترکی و مغولی شده و سپس دوباره به شکل تمغا وارد پارسی شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع. اسواران ساسانی نگارش: دکتر کاوه فرخ تصویرگر: آنگس مکبراید برگردان به پارسی: یوسف امیری سال انتشار: ۱۳۸۸ خ/ ۲۰۰۹ م. ناشر: گل آفتاب ( مشهد ) قطع رقعی، ۱۶۵ صفحه

تامغاها به شکل اولیه از اشکال طبیعت برگرفته شدند و در ادامه با ترکیب نشان های مختلف ایلات و سمبل گرایی تفکر تورک به رسم الخط اورخون رسیدن . در ساخت زبان دری هم به وفور استفاده شده
مثلا تامغای آز
کلمات آز آزمند نیاز نیازمند یاز یازماک یازیدن آزاد . .
...
[مشاهده متن کامل]

به وجود آورده
مفهوم تامغای آز طلب رشد و تعالی است .

مالیات بر درآمد؛ اولین مالیاتی که در دوره زمامداری ایلخانان در ایران متداول گردید.

بپرس