جایگاه استقراء ناقص

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] علوم مخلتف دارای موضوعات متفاوت اند که به سبب آنها، علوم از یکدیگر متمایز می شوند. تفاوت در موضوعات علوم علاوه بر این که سبب اختلاف مسائل علوم می شود، سبب اختلاف در روش های مورد استفاده در آن علم نیز می شوند. به عنوان مثال موضوع علم ریاضی عدد است و موضوع علم نحو، کلمه و کلام. تفاوت این دو موضوع علاوه بر این که سبب اختلاف در گزاره های به کار رفته در این دو علم می شود، سبب اختلاف در روش بررسی این گزاره ها و نیز ابزارهای مورد نیاز در این دو علم نیز می شود. در ریاضی از استدلالات عقلی استفاده می کنند و در نحو، از استقراء کلمات و عبارات مورد وثوق عرب زبانان. البته غرض و هدف علم هم تاثیری مستقیم بر روش مورد استفاده در آن علم دارد.
علوم با توجه به روش هایی که برای بررسی مسائل شان دارند، به چند دسته تقسیم می شوند: برخی از آنها از قیاس منطقی استفاده می کنند، برخی از استقراء و برخی از تمثیل. (البته در هر یک از استقراء و تمثیل هم از قیاس استفاده می شود ولی قیاس منطقی نامیده نمی شوند.) استقراء و تمثیل قابلیت این که به ما نتیجه ای یقینی و قطعی بدهند را ندارند؛ چون در استقراء از حکم جزئیات، یک حکم کلی استخراج می کنیم، در حالی که ثبوت حکم برای باقی جزئیات برایمان یقینی نیست و اگر هم باشد (به این که همه را استقراء کرده باشیم) مفید علمی جدید نخواهد بود. در تمثیل هم حکم یک جزئی را به جزئی دیگری نسبت می دهیم در حالی که یقین به وجود علت حکم در هر دو نداریم. (و الا اگر وجود علت در دیگری ثابت شود مفید یقین خواهد بود چه در استقراء و چه در تمثیل ولی نه با حکم تمثیل و استقراء بلکه به دلیل وجود قیاسی منطقی.)
روش های استدال در علوم
قیاس هم اقسامی دارد که برخی از آنها یقین آور و برخی ظن آور هستند. به عنوان مثال برهان قیاسی یقین آور و خطابه قیاسی ظن آور است. با توجه به مقدمات فوق باید گفت؛ هر علمی متناسب با موضوع و غرضی که دارد ممکن است یکی از روش های استدلال را که عبارت بودند از قیاس، استقراء و تمثیل، به کار گیرد تا مسائل آن علم را بررسی کند. اگر در علمی غرض رسیدن به یقین به معنای اخص منطقی بود، حتما باید از قیاس منطقی، آن هم، از قیاس برهانی استفاده کرد. اما اگر غرض در علمی رسیدن به ظن بود، متناسب با موضوع آن علم، سراغ سایر اقسام قیاس و یا استقراء و تمثیل می رویم. به عنوان مثال در علم صرف، نحو و لغت، به دلیل غرضی که وجود دارد از استقراء استفاده می شود و در فقه حنفی ها از تمثیل. پس این گونه نیست که استقراء و تمثیل و یا حتی سایر اقسام قیاس که برهانی نیستند؛ چون یقین آور نیستند سراغ آنها نرویم، بلکه با توجه به غرضی که هر علمی دارد و متناسب با موضوع آن، باید روشی مناسب برای بررسی مسائل انتخاب نمود.
اقسام استقراء
اما این سؤال که چرا در بیشتر علوم از استقراء استفاده می شود؟ با این که یقینی نیست؛ باید گفت استقراء اقسامی دارد:
← استقراء مبتنی بر صرف مشاهده
...

پیشنهاد کاربران

بپرس