پیشینه بحث جبر و اختیار

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پیشینه بحث جبر و اختیار از قبل از اسلام بوده و تا حالا هم ادامه داشته است و در بعضی از زمان ها چهره سیاسی به خود گرفته و حکام به نفع حکومت خود از آن استفاده کرده اند.
پیشینه بحث در باره قَدَر و جبر دینی به دیانات پیش از اسلام و حتی به مشرکان عرب می رسد، چنانکه در قرآن آیاتی هست که از عقیده مشرکان به جبر حکایت می کند و این که آنان می کوشیده اند شرک و سایر افعال خود را با این عقیده توجیه و از خود سلب مسئولیت کنند: «وَاِذا فَعَلوا فاحِشَة قالوا وَجَدْنا عَلَیها آبائَنا وَاللّ'هُ أَمَرَ بِها...» (چون کار زشتی انجام می دادند می گفتند ما پدران خود را بر آن یافته ایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است) «سَیَقُولُ الَّذینَ اَشْرَکُوا لَوشاءَ اللّ'هُ ما اَشْرَکْنا وَلا آباؤنا وَلاحَرَّمْنامِنْ شَی ءٍ...» (بزودی مشرکان می گویند اگر خدا خواسته بود نه ما و نه پدران ما شرک نمی آوردیم و چیزی را حرام نمی کردیم).

بعد از اسلام
بحث در باره جبر به بعد از اسلام نیز کشیده شد و در زمان حیات پیامبر اکرم در میان صحابه پیش آمد، چنانکه روایت شده است که ابوبکر و عمر در باره این مسئله باهم به مناظره پرداختند و ابوبکر کارهای نیک را همه از سوی خدا و کارهای بد را از خود انسان می دانست؛ اما عمر همه را، چه خوب چه بد ، به خدا نسبت می داد و چون مناظره خود را نزد پیامبر مطرح کردند، وی قول عمر را تأیید فرمود و گفت قَدَر همه از سوی خداست.
در حدیث جبرئیل نیز او در باره ایمان به پیامبر گفت : «مرا از ایمان خبر ده».
پیامبر پاسخ داد: «تؤمن بالقدر خیره و شرّه» (ایمان به قَدَر است از خیر و شرش).
و بدین ترتیب، به ایمان به قَدَر ( جبر ) تحریض کرد ولی از خوض در آن نهی فرمود.
تِرمِذی نیز روایت کرده است که صحابه در این مسئله باهم منازعه می کردند ولی پیامبر آن ها را منع کرد.
بنا بر روایت مسلم و ابن ماجه ، مشرکان قریش در باره قدر با پیامبر منازعه کرده اند.

بعد از وفات پیامبر
با این حال، بحث در باره این مسئله در زمان حیات پیامبر، مانند سایر مسائل اعتقادی، معمول و متداول نشد ولی بعد از وفات رسول اکرم، بر اثر آمیزش و ارتباط مسلمانان با سایر ملل و ارباب دیانات و به سبب بروز حوادث سخت در جامعه اسلامی و اختلافات و آشوبهایی که در اواخر خلافت عثمان پیش آمد و همچنین بر اثر جنگهایی که در زمان خلافت حضرت علی علیه السلام رخ داد و بالاتر از همه به سبب فقدان رسول اکرم و مسدود بودن باب وحی ، بحث در مسائل عقیدتی ، و از جمله غامض ترین و مهم ترین آن ها یعنی جبر و اختیار، حتی در زمان صحابه متقدم تا حدودی رواج یافت.
عده ای، برای رفع مسئولیت از خود و توجیه اعمالشان، به قَدَر یعنی جبر دست یازیدند، چنانکه نقل شده است عمر از سارقی که نزد او آورده بودند پرسید چرا دزدی کردی ؟ و او پاسخ داد قضای الاهی بود.
همچنین گفته شده است که عده ای از عاملان قتل عثمان گفته اند ما او را نکشتیم بلکه خدا او را کشت.
بنا بر گزارش منابع معتبر اسلامی، قول به قدر و جبر مورد قبول سلف و صحابه متقدم بوده، چنانکه شهرستانی نوشته است این کلمات، یعنی «إنّ القَدَر خیره و شرّه من اللّه»، نزد سلف تقریباً اجماعی بوده است.
یافعی نیز ادعا کرده است که بر اثبات قَدَر اجماع داشتند و خلاصه این که در این دوره، عقیده به قَدَر تا آن حد رواج یافت که ایمان به قَدَر را منافی حذر انگاشتند.
با این همه، طرح مسئله قَدَر حتمی و قدرت مطلقه خداوند و قدرت و استطاعت انسان (یعنی همان مسئله جبر و اختیار) و بحث در باره آن، به روش کلامی بوده و در روزگار صحابه متأخر و تابعان تداول داشته است.

اولین محل پیدایش نظریه جبر
...

پیشنهاد کاربران

بپرس