پیشنهاد‌های عباس نعمتی فر (٣١٥)

بازدید
١٧٩
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تحسین و ابراز رضایت ( از حسن انجام کار کسی ) He's a player who rarely seems to get the credit he deserves. I can't take all the credit for the show ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

نقطه ضعف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( کشتی یا هواپیمای ) در معرض خطر a distress signal ( = a message asking for help ) It is a rule of the sea to help another boat in distress. a dist ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

واکسن زدن، واکسینه کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خدمت اجباری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

( درخشیدن چشم ها و ) خوشحال بودن twinkling blue eyes Her eyes twinkled with merriment. His mother twinkled at him over her teacup.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

ملامت کردن، هشدار دادن My doctor’s been lecturing me on the dangers of not getting enough exercise. I know I should stop smoking—don't give me a lec ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

حسن ظن ( نسبت به اینکه افراد یک مجموعه مطابق قوانین عمل می کنند و تقلب نمی کنند ) Those who abuse the privileges of the honor system will be penaliz ...

پیشنهاد
٢

مضطرب و نگران ( اتفاق بدی ) بودن He was constantly looking over his shoulder, afraid his past crimes would catch up with him. So, reading through th ...

پیشنهاد
٢

پذیرفتن ( یک شرایط ناخوشایند غیرقابل تغییر ) و کنار آمدن ( با آن ) Josh resigned himself to the long walk home. At sixteen, I resigned myself to th ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

وکیل مدافع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

وکیل مدافع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

نخودی خندیدن، ریز خندیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

( امریکا ) تالار افتخار ( تالاری که در آن مجسمه یا نام مشاهیر رشته ی ویژه ای را قرار می دهند )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

جلوتر رفتن The guard preceded them down the corridor. She preceded him out of the room.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

دفترچه تلفن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

مواظبت کردن از بچه، نگهداری کردن از بچه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

مواظبت کردن از بچه، نگهداری کردن از بچه ( برای مدت کوتاه که والدین در منزل نیستند )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

یک ساعته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

سخنرانی پس از دریافت جایزه The text of his commencement acceptance speech is available. Obama also reminded delegates to attend his acceptance speec ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

توده، کپه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

تصادفی، شانسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

( با گفتن کلمات یا سوالاتی ) کمک کردن به کسی ( برای ادامه دادن صحبتش ) ‘I can’t decide, ’ said Beatrice. ‘Decide what?’ prompted Marlon. ‘But, what ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

سربار شدن، بار کسی را افزودن، مزاحم شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

( به طور شدید سوزان و دردآور ) انتقاد کردن Mr. Regan gave the class a scorching lecture on proper behavior in the cafeteria.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

( شخصیت ) دوست داشتنی ( در کتاب، فیلم و . . . ) sympathetic figure/character a sympathetic character in a novel

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

( به وعده ) وفا کردن، ( به قول ) عمل کردن The government found itself unable to redeem its election pledges.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

به وعده ) وفا کردن، ( به قول ) عمل کردن The government found itself unable to redeem its election promises.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

به وعده ) وفا کردن، ( به قول ) عمل کردن The government found itself unable to redeem its election pledges.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

( پس از یک اشتباه یا کار نادرست تصویر خود را نزد دیگران ) اصلاح کردن He spent the rest of the game trying to redeem himself after a first - minute mi ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دنبال خانه گشتن ( برای خرید ) how's the house - hunting going?

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کسی ( چیزی ) که مدت هاست او ( آن ) را ندیده ایم و ازش خبر ی نداریم، گمشده، غایب She greeted him like a long - lost brother. he long - lost healing s ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

( از گناه ) رهانیدن "Jesus, " said the priest, "saved and redeemed mankind by taking our sins upon himself. " Christians believe that Jesus Christ ca ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

( ایده و فکر ) بدیع و متفاوت ( با تأثیرات زیاد ) He has put forward some very radical ideas. a radical approach to education a radical solution to ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

بچه ای که به کودکستان می رود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بچه ای که به کودکستان می رود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

فیلم سازی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک روش فیلمبرداری است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

درجا کار کردن ( موتور اتومبیل ) ، روشن گذاشتن ( موتور ) He flicked a switch and let the boat idle. She left the car idling at the curb. The taxi h ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بیکار کردن The company has idled a number of its US plants indefinitely. The strikes have idled nearly 4 000 workers.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

وقت گذراندن، وقت تلف کردن They idled along by the river ( = walked slowly and with no particular purpose ) . Sometimes he went for a walk; sometimes ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

گزینه آخر، آخرین چاره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیهوده، بی فایده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

آرام و بادقت He approached her with slow, deliberate steps. She spoke in a slow and deliberate way. He moved at a deliberate pace.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

( به کندی ) سپری شدن As the drought wore on, people began to grumble against those who had squandered water when it was more plentiful. My headache ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

( با دست، چیزی را به سرعت و با خشونت ) کشیدن و خارج کردن He ripped off his tie. We ripped the old carpeting off the stairs. Half of the house was r ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

( امریکا ) تصویر خرس کلاه برسر ( نشان احتیاط در باره ی آتش سوزی جنگل )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

فرد مجرد ( ی که از قصد ازدواج ندارد و از این سبک زندگی اش خشنود است )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خوگرفته ( به سبکی از زندگی ) a confirmed bachelor ( = a man who is not likely to get married, sometimes used in newspapers to refer to a homosexual ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( از رشد یا افول ) بازایستادن و ثابت ماندن The plane leveled off at 1 , 500 feet. After the long hill, the road leveled out.