تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دست به گریبان بودن با با. . . . دست و پنجه نرم کردن درگیر . . . بودن درگیر بودن با

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به نقل از هزاره: گرایش/میل به دور شدن/فاصله گرفتن از [گرایش به دور شدن از - میل به دور شدن از - گرایش به فاصله گرفتن از - میل به فاصله گرفتن از]

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

به نقل از هزاره: ترقی صعود افزایش بالا رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

به نقل از هزاره: عمل دفع تخلیه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نقل از هزاره: بیرون رفتن شکم کسی کار کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

به نقل از هزاره: 1. حرکت، جنبش، تکان 2. تغییر جا، تغییر محل؛ [کالا، سرمایه و غیره] انتقال؛ [نظامی] جابجایی، انتقال 3. ( در جمع ) حرکات، فعالیت ها، اَ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

چن [اسم خاص مردانه چینی، کره ای]

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

امور بین الملل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به نقل از هزاره: 1. افسون، سحر، جادو 2. جاذبه، گیرایی، کشش، جذبه، جذابیت؛ فریبندگی، دلربایی 3. شیفتگی، کشش، دلبستگی، علاقه ی مفرط

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به نقل از هزاره: 1. ناکامی، سرخوردگی، شکست 2. بی اثر ساختن، خنثی کردن، عقیم گذاردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

to combine the money of the individuals in a group ( in order to pay for something ) We clubbed together to buy him a new watch دنگ گذاشتن پول روی هم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

بدون تعارف، رک و پوست کنده، صریحاً، به صراحت، بی پرده پوشی، بدون پرده پوشی، بی پرده، راست و مستقیم اینکه، [همه این معادل ها در حالت قیدی به ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ماری ( اسم خاص مردانه ) نمونه: Andy Murray اندی ماری، تنیسور مشهور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

جیمی ( اسم کوچک مردانه )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

بهترین و گویاترین معادل: نقطه مطلوب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

خبری گزارشی گزارشگری خبررسانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یسپرسن ( اسم خانوادگی اسکاندیناویایی ) به نقل از ویکیپدیای انگلیسی: Jespersen is a Danish and Norwegian patronymic surname

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

take - up به نقل از هزاره: استقبال عامه میزان خرید اقبال عمومی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

سخت کار کردن به شدت کار کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

در حالی که در هنگامی که وقتی که همزمان که

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

نیمه ماراتن به نقل از ویکیپدیای فارسی: نیمه ماراتن یا نیمه ماراتون یک مسابقهٔ دو جاده ای است که در مسافت ۲۱ کیلومتر و ۹۷ متر و ۵۰ سانتیمتر برگزار می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دارای شهرت جهانی . . . که در جهان مشهور است نامدار جهانی جهان آشنا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

دوران پسا آپارتاید دورانِ مابعدِ آپارتاید عصر پساآپارتاید دوره ی پس از لغو آپارتاید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

بازنمایی بازنمود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

to act in a way that shows others how to act مثال: . When it comes to hard work, she chooses to lead by example الگوی دیگران بودن همچون الگوی دیگر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

تربیت کردن بچه ها بزرگ کردن بچه ها پرورش دادن بچه ها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

نیروی کار فعال Working people between the ages 25 to 54 are typically referred to as “prime - age” workers, meaning most are old enough to be finish ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

مراقب مسئول مراقبت کسی که [از کودکان، بیماران، سالمندان، غیره] نگهداری می کند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

. a person who earns money to support their family, typically the sole one "when Roland's grant ran out, Val became the breadwinner" نان آور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

سنتاً به حکم سنت طبق سنت مطابق سنت به طور سنتی از قدیم از قدیم الایام از دیرباز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مسئله عمیق تر است. مشکل عمیق تر است. مسئله اساسی تر است. مشکل اساسی تر است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خود را به رخ کشیدن _________________ به نقل از هزاره: خود را مطرح کردن خود را نشان دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

[مخفف] مدیر اجرایی ارشد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

to get everything one wants Achieve two mutually exclusive objectives, as in Bill wants to have it both ways - to enjoy Christmas at home and to tra ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

1 - to do anything in your power to make a project succeed 2 - to make something work properly مثال : - . We have to complete this work by tomorrow ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از هزاره: ( محاوره ) نانت تو روغن است! غصه ی آینده را نخور! !you're made

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به نقل از هزاره: فرصت طلبی کردن رنگ عوض کردن به هر سازی رقصیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

به نقل از هزاره: فرصت طلبی کردن رنگ عوض کردن به هر سازی رقصیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

منظورم این است که به نظرم یعنی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به نقل از هزاره: خوب گفتی! کاملاً موافقم!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

به نقل از هزاره: جالب توجه چشمگیر کنجکاوی برانگیز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به نقل از هزاره: 1. سیمان، سمنت، ساروج 2. چسب 3. [دندان] ساروج؛ ( دندانپزشکی ) آمالگام 4. سیمان ریختن، سیمان کردن، سیمان زدن 5. تحکیم کردن، محکم کردن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بر اساس توقعات زندگی کردن طبق انتظارات زندگی کردن طبق انتظارات رفتار کردن مطابق توقعات رفتار کردن

پیشنهاد
٥

بر اساس توقعات دیگران رفتار کردن/زندگی کردن

پیشنهاد
٤

بر اساس اصولِ [کسی: مثلاً خودم/خودت/خودش و غیره] زندگی کردن/رفتار کردن

پیشنهاد
٨

فراخورِ شهرتش بودن مثال از فرهنگ هزاره: . He didn't live up to his reputation ترجمه از فرهنگ هزاره: به فراخور شهرتش زندگی نکرد. آنگونه زیست که شای ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

به نقل از هزاره: 1. [اصول، مذهب] طبق. . . زندگی کردن، اجرا کردن، عمل کردن به؛ [قول های خود] وفادار ماندن به 2. مطابق . . . رفتار کردن / زندگی کردن، ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به نقل از هزاره: ( در آمریکا و اسکاتلند ) اسم کوچک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

کم کاری کردن عملکرد ضعیف داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

to sound true مثال: . Her explanation didn't ring true درست به نظر رسیدن