تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

قدرت در چیزی یا بر کسی نفوذ در کسی یا چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

به نقل از Merriam - Webster: 1 : a field for various games especially : the part of a field officially marked off for play 2 : a set of conditions ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به نقل از Oxford Languages: long ago گذشته ی دور خیلی وقت پیش آن قدیم ها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

یلنا [اسم زنانه]

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

گریکوری [اسم کوچک مردانه]

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

The origin of Riccadonna is the Italian language. Riccadonna is a form of the name Ricadonna. . . . Riccadonna is not popular as a baby girl name. It ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به نقل از: Oxford Languages a topic or issue that is highly charged emotionally or politically مثال: "the hot - button issue of nuclear waste dispos ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نقل از: Oxford Languages a topic or issue that is highly charged emotionally or politically مثال: "the hot - button issue of nuclear waste dispos ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به نقل از هزاره دلمشغول کردن ذهنِ . . . را به خود کردن حواسِ . . . را پرت کردن فکر و ذکر . . . را به خود مشغول داشتن پریشان کردن نگران کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

شرق شناسی مطالعات شرقی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به نقل از هزاره: 1. خوشبختی، سعادت، بهروزی؛ رفاه، آسایش؛ ثروت 2. رونق، رواج، ترقی، پیشرفت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

به نقل از هزاره: 1. طرفدار، حامی، پشتیبان 2. به نفعِ، به سودِ؛ [چک] در وجهِ، به نامِ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به نقل از هزاره: 1. طرفدار، حامی، پشتیبان 2. به نفعِ، به سودِ؛ [چک] در وجهِ، به نامِ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به نقل از هزاره: از کسی/چیزی خسته شده بودن حالِ ( کسی ) از کسی/چیزی به هم خوردن حالِ ( کسی ) از دست کسی/چیزی گرفته بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

به نقل از هزاره ( محاوره ) 1. دمغ، بی دل و دماغ، تولب، پکر 2. خسته، بیزار

پیشنهاد
١

برای صحبت کردن در این باره بسیار زود است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به نقل از هزاره: 1. انطباق با جامعه، سازگار کردن با جامعه، آشناسازی با جامعه، جامعه پذیری 2. سوسیالیستی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به نقل از هزاره: زارع برزگر کشتکار کارگر مزرعه کارگر کشاورزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

دو معادل به نقل از هزاره که اینجا قید شده: فراگرفتن، درنوردیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

به نقل از هزاره: 1. تصویر؛ نقاشی، طرح؛ تابلو؛ عکس؛ چهره، پرتره 2. مظهر زیبایی، جلوه ی زیبایی؛ چیز تماشایی، چیز دیدنی 3. ( مجازی ) تصویر، توصیف؛ شرح 4 ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خنثی کردن بمب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

به نقل از هزاره: به لحاظ مهندسی محیط کار از نظر کارپژوهی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به نقل از هزاره: تدبیر کار کارپژوهی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

به نقل از هزاره: ( مربوط به ) مهندسی محیط کار، ( مربوط به ) کارپژوهی، ( مربوط به ) تدبیر کار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از هزاره: ( کامپیوتر ) ترمینال، پایانه؛ میز کامپیوتر، ایستگاه کامپیوتر، کامپیوتر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از هزاره: ( محاوره ) دانش، دانشِ فنی، تکنیک، مهارت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

پر کردن حفره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

به نقل از هزاره: ( محاوره، محازی ) مسئله، معضل، مشکل

پیشنهاد
٢

غول را به درون چراغ جادو برگرداندن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

If you do something on your terms, you do it under conditions that you decide because you are in a position of power به نقل از فرهنگ پویا: با شرایط خ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به نقل از هزاره: بی نتیجه بی حاصل بی فایده بی ثمر [زمین] غیرحاصلخیز [وقت] تلف شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به نقل از هزاره: 1. سن بیشتر 2. مقام بالاتر، اشدیت 3. سابقه ( بیشتر ) ، قدمت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

به نقل از هزاره: 1. مخاطب قرار دادن، طرف صحبت قرار دادن، خطاب کردن به 2. [نامه، بسته] عنوان نوشتن روی؛ نشانی نوشتن روی 3. [درخواست، شکایت و غیره] ارس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

به نقل از هزاره: منظومه ی شهری سواد اعظم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

به نقل از فرهنگ پویا: 1. لوله ی فاضلاب 2. [به صورت جمع] فاضلاب 3. دهانه ی فاضلاب 4. زهکشی 5. زهتاب 6. [مجازی] بار سنگین، فشار 1. خشک کردن، خشکاندن، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

به نقل از هزاره: ( محاوره ) قهقهه زدن بلند خندیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

آینده ی میان مدت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

آینده ی نزدیک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

It is used to mean that something that has just happened مثال ها: . Only now do I realise he loves me . or Only now do I see what he was trying t ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

انبوه مردم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

انبوه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

به نقل از هزاره: بسیار خیلی زیاد بی نهایت بی اندازه بی حد به منتها درجه به غایت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نقل از هزاره: در منتهای پیری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

به نقل از هزاره: عقاید افراطی داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به نقل از هزاره: موردِ استثنائی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

به نقل از هزاره: دست به اقدامات شدیدی زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نقل از هزاره: ( رسمی ) بی نهایت، به منتها درجه، بی حد، به حد افراط

پیشنهاد
١

به نقل از هزاره: افراط و تفریط کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

به نقل از هزاره: افراط کردن به افراط گراییدن تفریط کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

به نقل از هزاره: افراط کردن به افراط گراییدن تفریط کردن