پیشنهادهای غزال سرخ (١,٢٩٢)
an artwork a work of art قطعه ای هنری اثری هنری کاری هنری
it is or was necessary or unavoidable ضروری است لازم است گریزناپذیر است مثال: "if needs must, they will eat any food" اگر لازم باشد، آنها هر غذایی ...
بی واسطه [تجربه] مستقیم [تجربه] دست اول
To have a lesson means to be occupied with a lesson دوره دیدن درس گرفتن آموزش دیدن
not relaxing, difficult. Examples I have been having really rough nights lately. I can barely sleep شب سخت شب ناآرام
Definition of weigh on. : to make ( someone or something ) sad, depressed, or worried The bad news is really weighing on me. I can tell that somethin ...
be/mean everything ( to somebody ) From Longman Dictionary of Contemporary English be/mean everything ( to somebody ) to be the most important thing ...
be/mean everything ( to somebody ) From Longman Dictionary of Contemporary English be/mean everything ( to somebody ) to be the most important thing ...
cause someone to start doing something, especially laughing or talking کسی را به آغاز کاری برانگیختن کسی را به حرف کشاندن یا به خنده و گریه انداختن
having strong feelings of sadness or sympathy, because of something someone has said or done متأثر تحت تأثیر احساساتی مثال: When she told me about ...
to consider without giving deep thought to or coming to a conclusion concerning در نظر داشتن در نظر گرفتن بررسی کردن مثال: : we're playing with the i ...
در نظر داشتنِ ایده ای در نظر گرفتنِ ایده ای بررسی کردنِ ایده ای فکر کردن به ایده ای : we're playing with the idea of emigrating ما در حال بررسی ایده ...
Not wearing clothing; not covered by clothing, hair, feathers, etc. ( of an activity or event ) In which participants do not wear clothing برهنه لخت ...
نور زیاد روشنایی تابناک روشناییِ زیاد روشنایی پرنور
British English spoken used to say that you are very hungry or thirsty and want a particular food or drink خوردن پیتزا یکجا این اصطلاح در زمانی به کا ...
bounded محدود محصور
شروط استلزامات
"a certain age" is a phrase "used to avoid saying that a person, usually a woman, is no longer young but is not yet old" of an unspecified age, but n ...
در زبان محاوره [slang] خطاب به زنان هم به کار می رود. بنابراین، در فارسی شاید بتوان این معادل ها را صرفاً برای کاربرد در ترجمه ی زبان محاوره به کار ب ...
امرار معاش کردن درآمدزایی کردن گذراندن زندگی
در نظر است که، [نقل از فرهنگ هزاره] برنامه ریزی شده است که [نقل از فرهنگ هزاره] تصور می شود که فکر می کنند که
در این حوالی در این اطراف در این گوشه و کنار در این دور و بر حوالیِ اینجا در این نزدیکی در این نزدیکی ها
بالا زدن [درباره ی دامن و لباس]
به نقل از کمبریج دیکشنری: the best or only way to achieve something بهترین راه برای رسیدن به چیزی بهترین یا تنها شیوه برای دستیابی به چیزی بهترین یا ...
روی موضوعی قفل کردن توی موضوعی گیر کردن به موضوعی گیر دادن و دنبالش رفتن
to think about something or someone much more than is necessary or sensible لانگمن به چیزی بیش از حد فکر کردن
make someone feel more energetic and cheerful به کسی نیرو بخشیدن به کسی انرژی دادن
از صفر شروع کردن از هیچ شروع کردن از دوباره شروع کردن با هیچی شروع کردن با صفر شروع کردن دست خالی شروع کردن دست خالی کاری را آغاز کردن
راه آهن خطوط ریلی خطوط راه آهن
راه آهن خطوط ریلی خطوط آهن خطوط راه آهن
به خودم مربوطه!
هیجان برانگیز
to provide things that someone or something needs برآوردن نیازها برآورده کردن نیازها مرتفع کردن نیازها رفع کردن نیازها
طبق معمول نوعاً
بازی کردنِ نقشِ مشارکت کردن در شرکت داشتن در
به طور مشخص مشخصاً
بریتانیا [ محاوره ای] انگلستان [محاوره ای] Blighty" is a British English slang term for Great Britain or often specifically England
پرتراکم از لحاظ جمعیتی پرجمعیت و متراکم
دارای متقاضیِ زیاد دارایِ متقاضیِ بسیار در معرض تقاضای بسیار
مسائل عاطفی امور عاطفی مسائل عاشقانه مسائل عشقی
به مرور زمان با گذشت زمان
to be easy for someone to do راحت بودنِ کاری [برای کسی] آسان بودن کاری [برای کسی] مثال: Public speaking does not come easily to most people صحبت کرد ...
encourage کسی را به کاری ترغیب کردن کسی را به کاری تشویق کردن
( on the online dating app Tinder ) indicate that one finds someone attractive ( or unattractive ) by moving one's finger to the right ( or left ) ac ...
1 - نظارت کردن بر کسی یا چی 2 - به کسی یا چیزی علاقه مند شدن To watch or look at someone or something closely; to monitor someone or something conti ...
1 - نظارت کردن بر کسی یا چی 2 - به کسی یا چیزی علاقه مند شدن To watch or look at someone or something closely; to monitor someone or something conti ...
شهامت کاری را پیدا کردن جرأت کاری را پیدا کردن شجاعت کاری را پیدا کردن دل و جگرِ انجام کاری را پیدا کردن
to look directly at ( به نقل از میریام وبستر ) مستقیم به کسی نگاه کردن در چشم کسی نگاه کردن
سخت درگیرِ ( چیزی بودن ) به شدت درگیرِ ( چیزی بودن ) به نقل از کالینز دیکشنری: If you say that someone is at the sharp end of a particular activit ...
نهایتاً در نهایت بالأخره سرانجام [در محاوره] آخرش، [در نقش قیدی] عاقبت،