تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

هیجان برانگیز مدهوش کننده هوشربا سرگیجه آور heady. Something that's heady is extremely thrilling. You might have a heady feeling as you walk up on s ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

چیرگی [قدیمی] سلطه[قدیمی]

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

فکر بکر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

استاد کهنه کار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مسئول ارشد مدیر ارشد کارمند ارشد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

نگاه انداختن

پیشنهاد
٣

From Longman Business Dictionary roll off something phrasal verb [transitive] roll off the production line/presses etc to be made or printed in a ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

بیش از همه ی چیزهای دیگر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

اظهار گرایش جنسی [در ادبیاتِ متداول همجنسگرایان و دگرباشان جنسی]

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

بازخورد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مفید بودن به کارآمدن Be useful, meet the needs or requirements, satisfy, as in I don't know why they've added all this information but it probably se ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Make a vivid impression on, quickly win popular acclaim or renown, as in The new rock group took the town by storm به سرعت سیل آسا برق آسا موج آسا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اینجا و اکنون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

of a computer display or system ) generating a three - dimensional image which appears to surround the user ) [درباره ی نمایشگر کامپیوتر] سه بعدی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

A flagship store is the lead store in a retail chain acting as a showcase for the brand or retailer. It's job is to draw customers into the brand ove ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

چندمنظوره همه جانبه تمام عیار جامع

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ثروت مادی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

ناچار بودن مجبور بودن باید ناگزیر بودن گریزی نداشتن از

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

last or remain popular for a long time برای زمانی طولانی محبوب و پرطرفدار ماندن مدت زمانی طولانی محبوب ماندن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پیش از هر چیز دیگری، قبل از هر چیز،

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

mass - produced, relatively inexpensive goods that are marketed as luxurious or prestigious اشیای لوکس ارزان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

inexpensive clothing produced rapidly by mass - market retailers in response to the latest trends. لباس ارزان قیمت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠٩

adopt با adapt تفاوت دارد؛ دومی معنای تطابق و سازگاری می دهد، نه اولی. بنابراین معنایی که کاربر رضارضایی در بالا قید کرده اند، مطلقاً نادرست و گمراه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

بهره گرفتن بهره گیری کردن بهره برداری کردن استثمار کردن به استثمار کشیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

بازارِ خواص پسند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تولیدکننده قطعات اصلی قطعه ساز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

در اوج مؤفقیت بودن در بهترین حالت ممکن بودن the most powerful or most successful position in a profession, organization, etc

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به نقل از فرهنگ هزاره: ورشکستگی، ورشکست شدن، زمین خوردن ( برای شرکت ها و کسب و کارها )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

موقعیت دشوار شرایط سخت بداقبالی بدشانسی سخت ترین شرایط دشوارترین موقعیت ها

پیشنهاد
١

If you take something by the scruff on the neck, you take complete control of it تحت کنترل کامل درآوردن کامل مهار کردن تحت اختیار کامل درآوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

قوت قلب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

در ترجمه برای اختصارنویسی و صورت فارسی به جمله دادن می توان آن را در حالت قیدی و به صورت �تصادفاً�، �اتفاقاً� و از این دست به کار برد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

a long and often difficult process of personal change and development

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

( hold a group discussion to produce ideas ( as a verb همفکری کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

صفحه ی اول سایت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

دو ماه یک بار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

assets set aside for the generation of profit or other benefit in the future ذخیره پس انداز امیدِ اقتصادی آینده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

حرکت دائمی جریان دائمی جریان لاینقطع جریان بی وقفه جریان پیوسته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به طور دقیق به معنای ثبت نام در کلاسی و حضور در آن است، اما در ترجمه، برای حفظ ایجاز، می توان از تعابیری مثل یاد گرفتن، دوره دیدن، آموختن، هم استفاده ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

به نقل از هزاره: [محاوره] عالی، محشر، معرکه، خیلی خوب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اشباع شده flood: completely fill or suffuse.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

completely fill or suffuse. اشباع شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

برگرفتن نام از چیزی یا کسی نامگذاری به احترام کسی یا چیزی همنام بودن با کسی یا چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

کمبریج: If something you have done pays off, it is successful مؤفق مؤفقیت آمیز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

pay attention توجه کردن، توجه داشتن،

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

بالغ بر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

مخاطبان مستمعان شنوندگان بینندگان تماشاگران

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( advertise or promote ( something تبلیغ کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

ترکیب جمعیتی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

فرهنگ هزاره: مربوط، مطرح، بجا، مناسب