تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رجوع شود به roil متلاطم و آشفته

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

گذشته mete رجوع شود به mete مقرر کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

جمع impetus بمعنای انگیزه ، مشوق انگیزه ها، مشوق ها رجوع شود به impetus

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"A race of wiery, bipedal amphibians from the planet Arbeia, also known as "Fishmen ماهی - سان، انسان ماهی نما ، نیم انسان دریایی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

قابلیت نظارت، نظارت پذیری

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

مخفف low fidelity بمعنای "با وضوح پایین" سبکی از موسیقی که با عیب ونقص هایی عمدی ضبط میشود مثل صداهای محیطی یا صدای زمزمه های آهسته یا هرگونه عیب و ن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

In short, a trust - free system does not abandon the trust aspect at all میتوان بمعنی "کاملاً قابل اعتماد" ترجمه کرد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در بعضی جاها با توجه به محتوای متن میتوان بمعنای "ممیزی" نیز ترجمه شود

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

[کامپیوتر] نظارت بیشتر دلالت بر اعطای دسترسی از طریق نظارت و بررسی دارد. اما بطور کلی میتوان کلمه "نظارت" را معادل فارسی مناسبی برای این کلمه دانست. ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Photoplethysmogram is an optical technique used to measure blood volume changes یک روش اندازه گیری تغییرات حجم خون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاستلا نوعی کیک اسفنجی ژاپنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رجوع شود به surreal ، شکل اسمی surreal فراواقعیت گرایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رجوع شود به persuade : )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

لکه دار شده، کثیف گذشته sully رجوع شود به sully

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اصطلاح هست و یه چیزی تو مایه های care to explain میشه گفت "لطفاً توضیح بده" یا " میشه بگی . . . ؟" یا هرچیزی توی این مایه ها جوابه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

[عامیانه، آمریکا] the perineum a stupid or contemptible man a penis, especially one characterized as being short and thick 1 - فاصله میان مقعد و آلت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مونوگرام شده، مزین به حروف اول اسم، دارای نشانی حاوی حروف اول اسم مثال : a momogrammed fork/necklace یک چنگال/گردنبند مزین به حرف اول اسم شخص یا سازن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

displaying excessive or prejudiced support for one's own cause or group, in particular showing male prejudice against women میهن پرستی درسته اما در خ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رجوع شود به natter یاوه گو، یاوه گویی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اکسنچر ( به انگلیسی: Accenture ) شرکت چندملیتی خدمات حرفه ای است، که در زمینه ارائه خدمات فناوری، مشاوره اطلاعاتی، مشاور مدیریت، خدمات مدیریت شده، بر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Related to bubble bubbly and delicious بادکنکی، حبابی ترکیبی از کلمه bubbly و delicious به معنای بادکنکی و خوشمزه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Hot, cute, sexy جذاب، خفن، سکسی، تو دل برو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

[کامپیوتر] نام یک ابزار طراحی نمودار UML این ابزار open source یا منبع باز است و به زبان جاوا پیاده سازی شده و بسیار سبک و ساده می باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اهریمنی، شیطانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با هم بودن، دل کسی را به دست آوردن ( کمتر متعارف ) ، رابطه داشتن، تحسین برانگیز شدن توسط یک شخص، ( خودمانی ) گاهی به معنای داشتن رابطه جنسی مثال : If ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پچ پچ کردن چرند گفتن وراجی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توانا گرا ، غیرمعلول گرا رجوع شود به ableism

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نوعی چای طبیعی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-١٣

کدوم شهرها موهای همدیگر رو میکشن؟!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نسخه پیش از تجاری سازی، نسخه پیش از فروش یا قبل مارکت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

/ʃvɪts/ اسم : سونا یا حمام بخار فعل : عرق کردن مثال : I'm already schvitzing like crazy here. Let's call it a night همین الانم کلی عرق کردم. بیا امش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به معنای جغد هم هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نوعی آلت موسیقی ژاپنی شبیه به سه تار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

منحرف معنای صحیح این لغت چیزی هست که Mahdi بهش اشاره کرده. در واقع این کلمه به معنای منحرف هست که کلمه انگلیسی pervert حق مطلب رو به نظرم در مورد مف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نخواستنی، بی ریخت و بد شکل منفی flashy - رجوع شود به flashy flashy به معنای خواستنی و پر زرق و برق unflashy که حالت منفی می باشد به معنای نخواستنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مراجعه شود به giddy صفت تفضیلی از giddy به معنای گیج تر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نوعی سوپ نودل ژاپنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( transitive, intransitive ) To make an inadequate commitment; to commit ( oneself to ) too little ( of ) . میشه گفت کم کاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

[کامپیوتر] این کلمه نباید با overlapping اشتباه گرفته شود، میتوان گفت interleave به گونه ای مداخله است اما overlap شراکت و مشترک شدن است بعنوان مثال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می تونیم با تقریب مناسبی بگیم معادل insider هست به معنای نفوذی نفوذی کسی که از حق دسترسی قانونی خود برای انجام امور غیرقانونی یا مخرب استفاده میکند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رجوع شود به gung ho بمعنای بسیار پرتمایل، بسیار مشتاق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جمع wuss به معنای بی عرضه ها، ضعیف ها رجوع شود به wuss

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گذشته rewind بازگردانی شده رجوع شود به rewind

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Short form of "internet etiquette شکل کوتاه شده ی internet etiquette که همانطور که دوستان گفتند میشه آداب اینترنتی یا آداب معاشرت اینترنتی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

[Computer] ( of a process or interface ) functioning without the user being aware of its presence میشه گفت ناپیدا برای باقیِ لایه ها، مثلاً لایه ارت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

برگزار کننده، مسئول برگزاری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

رجوع شود به seek out جستجوکردن، به دنبال چیزی گشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

a rash of round, red welts on the skin that itch intensely, sometimes with dangerous swelling, caused by an allergic reaction, typically to specific ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

general population of inmates زندانی های عمومی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

هم سلولی، هم اتاقیِ زندان