پیشنهادهای Angel (٣١٠)
سِحرها، افسون ها، طلسم ها
توپ را در سبد انداختن در بازی هایی همچون بسکتبال و یا گلف
در گلف به معنایِ ضربه یِ بَد
نوعی ماشین بزرگ برایِ پیمودنِ مسیر هایِ صعب العبور
برایِ اشاره به نگرش مثبت به پدیده ها، نگاه عاشقانه و مثبت به همه چیز ، در برخی اصطلاحات استفاده میشود
زیورآلات
مسیر تندرو
شامل مفهوم یا چیزی شدن
تبریک و تقدیر
خبردار شدن
گداختن
احمق/کودن
مخفف"Be On Look Out" به معنای در دید بودن
be the most remarkable or foolish of its kind شاخص ترین یا احمقانه ترین از گونه یِ خود بودن
مخفف bench press بمعنای پرس سینه ( در باشگاه بدنسازی )
( غیررسمی - شمال آمریکا ) دزدیدن، کلاهبرداری یا گول زدنِ یک نفر ( غیررسمی - مربوط به دسته های خلافکاری ) قتل، کشتن
police constable. افسر پلیس ( درجه دار )
سفرِ رفت و برگشتی به یک مکان ( خصوصاً زمانی که مسیر رفت و برگشت یکسان نباشد )
also exfiltration or Extraction
یادآوریِ موضوعی که تلاش برای فراموشیِ آن را دارید
( غیررسمی ) مواد ( معمولاً به مقداری برایِ استفاده شخصی اشاره داره )
نامی دیگر برای اودین، خدایی در افسانه هایِ نروژی که بالاتر از بقیه خدایان است
( United States ) Immigration and Customs Enforcement اداره گمرک و مهاجرت
( غیررسمی ) هروئین
فلات
رجوع شود به seek out جستجوکردن، به دنبال چیزی گشتن
Recreational vehicle
سه تار ( آلت موسیقی )
[کامپیوتر] این کلمه نباید با overlapping اشتباه گرفته شود، میتوان گفت interleave به گونه ای مداخله است اما overlap شراکت و مشترک شدن است بعنوان مثال ...
تمیز و برّاق
of a person ) lose one's capacity to cope ) . "I fell apart after his death" ضربه یِ روحی خوردن، دچار فروپاشی ذهنی شدن پس از مرگِ او ضربه یِ روحی خو ...
بسیار بزرگ و حماسی
مقدار زیادی از چیز های خوب ( literary: a lot of good things ) ، مقدار زیاد
رجوع شود به dispense with
notice or watch توجه کردن
( غیررسمی ) عضلانی
Juvenile hall; children's prison - - - - - - - - - زندانِ کودکان
آماده شدن
California کالیفرنیا ( آمریکا، خودمانی )
تحمل کردن
ماده تشکیل دهنده، ترکیبات
بدونِ ارتباط اینترنتی
Vehicle Id Number ( شماره شناسه یِ خودرو )
strongly prejudiced against women زن ستیز
Estimated Time of Arrival زمانِ تخمینیِ رسیدن
توانش/توان ( انجام ) داشتن
رفیق، مَرد، ( dude/homie/man/homeboy )
کنایه، باکنایه حرف زدن ( talk/speak in riddle ) در لفاف سخن گویی
تسلط یافتن
چای ارل گری