Shirinbahari - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

honcho: رئیس

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grub: غذا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grub: غذا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

groovy: خوشایند

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gourd: مغز

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

goofy: احمقانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clunker: ماشین قدیمی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clunker: ماشین قدیمی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prod: یادآوری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rag: روزنامه ی کهنه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loose ends: جزئیاتی که هنوز مطرح نشده. بخش هایی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

loose ends: جزئیاتی که هنوز مطرح نشده. بخش هایی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scoop up: با ماشین رفتن دنبال کسی Anthony wil ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will take you up on that: درخواست کسی را قبول کردن being John ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i will take you up on that: درخواست کسی را قبول کردن being John ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

municipal: شهری. شهرداری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cyclone: گردباد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cyclone: گردباد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go away: ناپدید شدن یا از بین رفتن مشکلی یا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shady: مشکوک

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shady: مشکوک

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

taciturn: کم حرف

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

taciturn: کم حرف

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

truism: چیز واضح. ابتذال

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vertex: نقطه ی اوج

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vertex: نقطه ی اوج

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

palaver: وراجی. پرحرفی بیهوده an hour of ai ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apropos: به جا. مرتبط Isabel kept smiling ap ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

apropos: به جا. مرتبط Isabel kept smiling ap ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grueling: کار خسته کننده back - breaking

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grueling: کار خسته کننده back - breaking

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grill: پشت سر هم سوال پرسیدن She never gri ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nimble: سریع. چابک

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unimpeachable: قابل اعتماد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unimpeachable: قابل اعتماد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

logjam: شرایطی با مشکلات حل نشدنی. شرایط سخ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tonic: معجون انرژی زا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tonic: معجون انرژی زا

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bungle: سرهم بندی کردن she had bungled ever ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bungle: سرهم بندی کردن she had bungled ever ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heyday: دوره موفقیت و قدرت کسی the paper ha ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

heyday: دوره موفقیت و قدرت کسی the paper ha ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prime: زمان پیشرفت و موفقیت you're in th ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fuchsia: گل گوشواره ای. گل آویز. فوکسیه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

foul: نادرست. پلید

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

foul: نادرست. پلید

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

frolicsome: سرزنده و بازیگوش

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

frolicsome: سرزنده و بازیگوش

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

myopic: نزدیک بین

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

myopic: نزدیک بین

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coriander: گشنیز

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

coriander: گشنیز

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cumin: زیره سبز

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cumin: زیره سبز

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

basil: ریحان

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

basil: ریحان

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fenugreek: شنبلیله

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fenugreek: شنبلیله

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

oregano: پونه کوهی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

oregano: پونه کوهی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tarragon: ترخون

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tarragon: ترخون

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fennel: رازیانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fennel: رازیانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dill: شوید

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dill: شوید

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snap at somebody: عصبانی شدن و سر کسی دادکشیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

snap at somebody: عصبانی شدن و سر کسی دادکشیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snide: تحقیر کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

snide: تحقیر کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

step up: موافقت کردن برای کمک کردن ویا موافق ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stiff: رسمی و غیر دوستانه Their goodbyes w ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nigh: نزدیک Winter draws nigh

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nigh: نزدیک Winter draws nigh

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sweep: دید زدن. نگاه سریع به همه چیز The g ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tap somebody 's phone: با ابزار الکترونیکی مکالمات گوشی کس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tap somebody 's phone: با ابزار الکترونیکی مکالمات گوشی کس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mirth: شادی. نشاط his six - foot frame sho ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mirth: شادی. نشاط his six - foot frame sho ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skedaddle: فرار کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

skedaddle: فرار کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

panache: خودنمایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

panache: خودنمایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

oracular: پیشگویی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

oracular: پیشگویی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

insipid: بی مزه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

insipid: بی مزه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wreathe: احاطه شده he sits wreathed in smoke

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wreathe: احاطه شده he sits wreathed in smoke

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

festoon: با گل و ربان و تاج گل آراستن the ro ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

festoon: با گل و ربان و تاج گل آراستن the ro ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

askance: مشکوکانه the reformers looked askan ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

askance: مشکوکانه the reformers looked askan ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outlet: راهی برای تخلیه ی احساسات مثل خشم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

emollient: نرم کننده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

emollient: نرم کننده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

effusive: پرحرارت و علاقه an effusive welcome

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

haphazard: اتفاقی. بدون قاعده a hodgepodge of ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reprobate: فاسد. هرزه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

peevish: زود رنج. عصبانی The kids were peevi ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

peevish: زود رنج. عصبانی The kids were peevi ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ad lib: فی البداهه Charles had to ad lib be ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

placid: خون سرد. آرام this horse has a pla ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bang up: خیلی خوب He did a bang - up job fix ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

devil you know: بهتره با خودی معامله کنی تا کسی که ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

devil you know: بهتره با خودی معامله کنی تا کسی که ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bingo: ایول. بلاخره شد. خودشه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dissipation: عیاشی. اسراف. کم کردن. ناپدید کردن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bluster: داد و فریاد کردن That’s hardly the ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

truancy: فرار از مدرسه. پیچوندن مدرسه the sc ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shebang: موضوع. کار. شرایط the Mafia boss wh ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shebang: موضوع. کار. شرایط the Mafia boss wh ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

troglodyte: انسان غارنشین

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

troglodyte: انسان غارنشین

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

spike: سیر صعودی ناگهانی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

maul: صدمه زدن. دریدن. انتقاد شدیدکردن. ش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pillage: غارت کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pillage: غارت کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

full bodied: پر طعم و بو برای مشروب به کار می رو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

full bodied: پر طعم و بو برای مشروب به کار می رو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

atone: جبران گناه. expiate he was being he ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

atone: جبران گناه. expiate he was being he ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clampdown: سرکوب ناگهانی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clampdown: سرکوب ناگهانی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

parfait: دسری شبیه موس و پاناکوتا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

parfait: دسری شبیه موس و پاناکوتا

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

breakneck: به طور خطرناکی سریع. بسیار سریع h ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

breakneck: به طور خطرناکی سریع. بسیار سریع h ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lifer: زندانی حبس ابد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lifer: زندانی حبس ابد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turf: زمین چمنی. صاحب زمین

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

happy trails: موفق باشی. سفرت به سلامتی باشه safe ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fit in: پذیرفته شده توسط افراد جدید. آشنا ش ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کادو کردن: Wrapping This wrapping paper is per ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کادو کردن: Wrapping This wrapping paper is per ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لباس تک سایز: One size fits all

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

لباس تک سایز: One size fits all

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave the sink running: شیرآب را باز گذاشتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

leave the sink running: شیرآب را باز گذاشتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take it back: حرفما پس می گیرم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vernacular: بومی. زبان بومی یا مادری a vernacul ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vernacular: بومی. زبان بومی یا مادری a vernacul ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slander: تهمت زدن. افترا زدن they were accu ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

opalescent: شیری رنگ

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

iridescent: رنگین کمانی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gumption: توانایی یا مصمم برای تصمیم گیری در ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

repartee: حاضر جوابی. شوخی Banter there was m ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

repartee: حاضر جوابی. شوخی Banter there was m ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

warble: چهچه larks were warbling in the tre ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

warble: چهچه larks were warbling in the tre ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quintessence: نمونه he was the quintessence of po ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

quintessence: نمونه he was the quintessence of po ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gelid: بسیار سرد. یخ زده the gelid pond

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gelid: بسیار سرد. یخ زده the gelid pond

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

standoffish: خشک و غیر صمیمی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gunky: کثیف و چسبنده they began rinsing t ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gunky: کثیف و چسبنده they began rinsing t ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

profane: کفرگویی desecration of the temple b ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

saddle up: محکم بشینید. کمربنداتونا ببندید

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give me 50 feet: فاصله شرعی را رعایت کن. فاصله ی قان ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give me 50 feet: فاصله شرعی را رعایت کن. فاصله ی قان ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knacker: 1. کهنه یا شکسته 2. خسته A knakered ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

knacker: 1. کهنه یا شکسته 2. خسته A knakered ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tap out: تسلیم شدن. خسته. ورشکستن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tap out: تسلیم شدن. خسته. ورشکستن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

holler: داد و فریاد کردن I heard someone ho ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bulls‧eye: توخال زدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bulls‧eye: توخال زدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

parkour: ورزشی که در آن از ساختمانها می پرند ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

parkour: ورزشی که در آن از ساختمانها می پرند ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stave off: جلوگیری. دفع کردن She brought some ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

divest: men are unlikely to be divested of ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scourge: رنج بسیار political methods used to ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mishmash: قر و قاطی. خر تو خر mishmash of ou ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bigwig: آدم مشهور و مهم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quaver: صدای لرزان

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

quaver: صدای لرزان

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go getter: آدم موفق و با پشت کار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

quack: شارلاتان

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deft: ماهر. زبر دست dexterous a deft piec ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deft: ماهر. زبر دست dexterous a deft piec ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slouch: فرد نالایق. بی دست وپا My brother i ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slouch: فرد نالایق. بی دست وپا My brother i ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

onesie: لباس سر همی نوزادی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pamper: لوس کردن. توجه زیاد به کسی کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

juice pops: بستنی میوه ای popsicles

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

juice pops: بستنی میوه ای popsicles

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pauper: فقیر

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heckle: خجالت زده کردن و بهم زدن کار کسی که ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

heckle: خجالت زده کردن و بهم زدن کار کسی که ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

forfeit: جریمه دادن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

breach: قانون شکنی. عهد شکستن a breach of t ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unflagging: خستگی ناپذیر his apparently unflagg ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

touching: احساس هم دردی و ناراحتی your loyalt ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scald: she took a sip of scalding tea سوزا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

acumen: قضاوت درست و تصمیم گیری سریع

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pied: رنگارنگ. پرنده رنگارنگ

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pied: رنگارنگ. پرنده رنگارنگ

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vinyl: نوعی پلاستیک محکم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abhorrent: racial discrimination was abhorren ...

٤ ماه پیش

مدال‌های Shirinbahari