میثم علیزاده لشکانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

lockdown: اینایی که معنی تکراری مینویسن فازشو ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

obsessed: مدام دررفکر چیزی، چیزی تمام همو غم ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

vivid: 1. واضح، روشن 2. درخشان

١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

decisive: ● قاطع ( در مورد انسان ) ● سرنوشت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

inhibition: ● خویشتن داری ● بازدارندگی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

catchup: 1. رسیدن به کسی یا چیزی که ازش عقبی ...

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

module: به هیچ عنوان معنی "مقیاس" نداره، مو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

let down: ■ اگر down متعلق به خود فعل باشد ( ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pick up: خییییلی معنی داره بسته به جایی که ا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

come up: come up: 1 پول جور کردن 2 ایده داد ...

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

manipulate: یکی از معنی هاش: تحت کنترل خود درآو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

steer clear of: دوری کردن، بر حذر بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

if all else fails: دقیقا معادل فارسی: " دیگه ته تهش"

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

find my feet: جا افتادن، وفق دادن خود

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

show up: آفتابی شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

look into: تحقیق به منظور سر در اوردن از موضوع ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

digital dirt: پست ها و عکسهایی که هر فرد در صفحه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

put away: 1. Put something away: یعنی برگردا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

call it a day: دست برداشتن از انجام کاری که بدان م ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

build up: 1. Build up: انباشته شدن یا کردن 2. ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

obsess: 1. Be obsessing: وسواسی شدن مثلا: s ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

obesity: اضافه وزن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

exposure: 1. تجربه عملی که دارای ریسک است ( م ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

procedure: 1. قاعده انجام کاری 2. روش درمان یا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

abide: 1. abide by sth/sb یعنی پایبند بودن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

depart: 1. رهسپار شدن، عازم شدن 2. روی گردا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

be out of touch: از قافله عقب بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

think twice: خوب فکر کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pass by: 1. Pass by something/somebody گذشتن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

look up: 1. Look up بهتر شدن، پیشرفت محسوس د ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

land: 1. فرود آمدن هواپیما یا پرندگان و د ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

furniture: به هر چیز حجیم در خانه گفته می شود ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

accommodation: 1. محل اقامت نکته ۱: در British : غ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

after all: 1. با همه این تفاسیر، با این وجود ( ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pop out: 1. از دهن پریدن ( حرفی یا کلامی ) ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

trip up: 1. اشتباه کردن trip up on something ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

demonstrate: 1. نشان دادن، تایید کننده چیزی بودن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

constructive: مفید و سازنده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

critical: 1. انتقاد کننده ( critical of ) 2. ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

rather: 1. Rather نسبتا ، تا حدی 2. Would ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

middle name: 1. اسمی که بین اسم کوچک و فامیلی اف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

abrupt: 1. ناگهانی، غیر منتظره 2. بی نزاکت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

then: 1. سپس ( وقتی قبل از جمله ای می اید ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

module: 1. واحد درسی 2. از قسمت های یک نرم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

demanding: 1. نیازمند تلاش و سختی بسیار 2. پرت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stem: به عنوان اسم: 1. ساقه گیاه 2. "پایه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

rigorous: 1. خیلی دقیق و کامل 2. شدید

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

my pleasure: 1. وقتی کسی شما رو به انجام یا قرار ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

how do you do: 1. اگر هنگام احوالپرسی باشد ( که عل ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bark: وغ وغ ( کردن ) سگ * لطفا نگید " پا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fraud: کلاهبردار، کلاهبرداری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dump: 1. انداختن، چیزی رو جایی ول کردن یا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

precursor: زمینه ساز، پیش مقدمه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

priceless: 1. نفیس، گرانبها 2. باحال و خنده دا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

intransitive: فعلی که نیاز به مفعول ندارد ( ننننن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

soap opera: این برنامه هایی که اول صبح کانالای ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pose: 1. ایجاد مشکل کردن 2. ژست ( گرفتن ) ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

compromise: 1. مصالحه/سازش ( کردن ) 2. از چیزی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hazard: خطر ، ریسک * دقت کنید که اسم است ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

chip: اگر اسم باشد: 1. سیب زمینی سرخ کرده ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

foster: فعل: 1. پروراندن 2. سرپرستی کودکی ر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

trigger: اسم: ماشه فعل: 1. باعث شروع به کار ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

to say the least: معادل این اصطلاح در فارسی: " دیگه ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

elusive: در مورد انسان یا حیوان: کمیاب در مو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dispel: زدودن، باور یا ایده غلطی را از بین ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sophisticated: دررمورد انسان: 1. پیشرفته ( دررمورد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

motorist: راننده یک ماشین، راننده، سواره "با ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

tender: 1. ترد 2. دردناک 3. پر مهر و دلنشین

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ever since: 1. اگر آخر جمله بیاید معنای " از آن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

look forward: چشم انتظار چیزی بودن * فقط دقت کنی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take up: معانی زیادی دارد، اما پرکاربردترین ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

goon: 1. Go on: ادامه دادن 2. Go on at: س ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

unstreamed: در مدرسه یعنی دانش آموزان با سطح ( ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

by heart: از حفظ، از بر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ecological: زیست محیطی، اکولوژیکی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

breed: فعل: 1. زادگیری ( نگهداری حیوان یا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

extent: Extent به تنهایی یعنی " بُعد" یا "گ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

property: دارایی و اموال خصوصیت ملک و املاک

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bump: در معنای کلی: 1. برخورد کردن ( به چ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

spot: اسم: 1. تفرجگاه 2. نقطه، لکه 3. لک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bear: معانی مهم ( معانی زیادی دارد ) : فع ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fetch: 1. آوردن ( کسی یا چیزی ) 2. به فرو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

come up: ● بالا آمدن، قابل مشاهده شدن Come u ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

swamp: الف ) درگیر ( مقدار زیادی از چیزی ی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

consult: 1. مشورت کردن ( گرفتن ) 2. دنبال ا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hips: باسن، لمبر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

overwhelmed: عمیقا منقلب، غرق در احساسی شدید ( ه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

work out: ●تدبیر کردن، پیدا کردن راه حل ● محا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

turn to: روی آوردن، متوسل شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

shed: ● بیرون ریختن ● از چیز زاید یا غیرض ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

treat: Treat در معنای فعل یعنی " رفتار کرد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

radical: ●تندرو ( در سیاست ) ● اساسی، بنیاد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hostile: 1. خصمانه 2. ضد، بر علیه 3. ناسازگا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wonder: اگر به صورت فعل استفاده شود: 1. اگر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

launch: 1. دست به کاری زدن 2. روانه بازار ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

distinction: وجه تمایز

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

premise: ● ساختمان یا محوطه مربوط به یک مکان ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

induce: ● اعوا کردن، القا کردن، واداشتن ● ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

precision: نکته قابل توجه در مورد این کلمه این ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

enterprise: تشکیلات اقتصادی کسب و کار ( یا توا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

turnaround: ●متحول کردن یا شدن ( در جهت مثبت ) ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

still: ● به عنوان صفت: ساکن، بدون حرکت، بد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

athletics: در معنای بریتیش: دو و میدانی در معن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hammock: نوعی رخت خواب سیار که در جنگل بین د ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sheer: صفت: ● عظیم، بزرگ ● ناب، محض ( مثلا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

yet: ● هنوز ( اگر به عنوان قید باشد که م ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

thanks for having me: مرسی که منو دعوت کردین/ ازم پذیرایی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

endure: ● تاب آوردن، شکیبایی کردن ● باقی ما ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

virtual: ● مجازی، غیرواقعی ● تقریبی، حدودی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

display: ● ویترین ● نمایش ( برای سرگرمی ) ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

engage: ● مشغول بودن ● جلب کردن ● درگیر چی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dash: ● با عجله جایی رفتن ● dash sb's hop ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

decline: ● افت ● کم کردن، کاهش یافتن ● رد کر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fancy: ● هوس ( اسم ) ● گمان ( اسم ) ● شی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

spotlight: ● نورافکن ● در معرض توجه بسیار ( اخ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

though: ● گرچه، البته ، اما ( هم معنی altho ...

٤ ماه پیش

مدال‌های میثم علیزاده لشکانی