پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٤٥)

بازدید
٥٢١
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٥

come up: 1 پول جور کردن 2 ایده دادن، از خود چیزی درآوردن

پیشنهاد
٥

جای چیزی را خالی دیدن، کمبود چیزی را حس کردن ( یک ایده )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

کارگر، خدمتکار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

نوعی دستگاه ردیابی که معمولا در خودرو ها استفاده میشود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢٠

یکی از معنی هاش: تحت کنترل خود درآوردن، توانایی رفتار با شخصی یا وسیله ای را داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

زیست بوم، طبیعت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

اگر در انجام روند کار یا اداره جات به کار بره به معنای " معطّلی" هستش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

مفتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

a record company

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

انباشته شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

قابل رویت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

توک زبون بودن ( در مورد اسامی افراد یا اشیاء بیشتر به کار می رود )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

دوری کردن، بر حذر بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

مظطرب شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٤

دقیقا معادل فارسی: " دیگه ته تهش"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

عجب؟! ای بابا!!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

جا افتادن، وفق دادن خود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

ادم خاص

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

بخش کوچک وابسته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

دررفرودگاه یا هتل وقتی به پذیرش رفته و اعلام حضور میکنید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٥

آفتابی شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

تحقیق به منظور سر در اوردن از موضوعی ( معمولا جرم و مشکلات کیفری ) ، ته و تو چیزی را درآوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

ته و تو چیزی رو دراوردن، تحقیق راجع به چیزی ( معمولا جرم یا مشکل کیفری )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

تلفن خانگی ( خط ثابت )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

پست ها و عکسهایی که هر فرد در صفحه شخصی خود منتشر می کند به طوری که باعث سوبرداشت و فیدبک نامناسب برای افراد دیگر ( معمولا افرادی که برای قضاوت شما، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بددهنی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

مناسب بودن ( مثلا برای شغل یا سمتی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

Badmouth

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

Bug اسم: حشره، خطا در علم نرم افزار فعل: آزار دادن، رو مخ بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

سرگرم شدن با چیزی یا کسی، از انجام کاری یا بودن کنار کسی لذت بردن، حالشو بردن ( محاوره ای )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. ترک کردن یک مکان به منظور انجام کاری 2. به صدا درآمدن ( ساعت یا آلارم ) 3. از کار افتادن یا خاموش شدن ( دستگاه یا لامپ ) 4. منفجر شدن، ترکیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

1. Put something away: یعنی برگرداندن چیزی ه جایی که معمولا در آنجا نگه داشته می شود یا قرار دارد 2. Put something back: یعنی برگرداندن چیزی یا شخص ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦١

دست برداشتن از انجام کاری که بدان مشغولید ( مخصوصا وقتی که به اندازه کافی پیش رفتید یا خسته شده اید )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

غذا یا نوشیدنی رو چرخوندن ( به منظور تعارف و دادنش به بقیه )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

Write something in rough در چرکنویس نوشتن، پیش نویس کردن یا کشیدن Rough: در اینجا همان چرکنویس معنی میده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠٦

1. Build up: انباشته شدن یا کردن 2. Build something up: توسعه دادن یا تقویت و بهبود چیزی مثلا: Build your confidence up

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

خیلی سختی و مشقت داره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

1. Be obsessing: وسواسی شدن مثلا: stop obsessing about your glasses, they're clean. 2. Be obsessed by/ with some thing: تمام فکر و ذکر کسی شدن البته ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

قسمت اصلی و عمده اگر گفت مثلا: Tv is central to our lives. در اینجا be central to something یعنی در بطن چیزی بودن ( تلویزیون در بطن زندگیهای ماست، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

اضافه وزن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

آگهی تبلیغاتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

1. تجربه عملی که دارای ریسک است ( مخصوصا وقتی با to می آید ) مثلا: Exposure to violent movies 2. جهت ( سمتی که چیزی با آن مواجه است ) مثلا: My bedro ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

Aimed at someone/something: یعنی هدف آن چیز یا شخص است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

1. قاعده انجام کاری 2. روش درمان یا عمل جراحی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بنابراین، پس نتیجه گیری میکنیم که . . .

پیشنهاد
١٠

عقب افتادن ( از نظر زمانی ) در انجام کاری

پیشنهاد

Brush up on something

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در معنای عامیانه میشه سوختگی سطحی، اگر دررمورد سطح مو به کار برده بشه همون "کِز خوردن" خودمون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

1. طوفان شدید 2. موضوع کم اهمیتی که باعث براشفتگی و یا ناراحتی شود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

عفو، بخشش