پیشنهاد‌های جدیری (٨٩)

چکمه یککلمه ترکی هست. چکمه جیک = نیم چکمه چکمه چی = چکمه دوز چکه جک = پاشنه کش چکیشمک = منازعه کردن، مشاجره کردن، کشمکش کردن، شرط بندی و شکستن جناق م ...

یراق یک کلمه ترکی است. قاف در زبان فارسی وجود ندارد. یراق " یاراق " به معنای برنده و شکافنده می باشد که در قدیم تورکان به ابزارهای برنده مثل شمشیر و ...

چکش یک کلمه ترکی است. از چاکیشماق ( برخوردکردن دوچیز به هم ) ، چاکیشما " به معنی تصادف و وارد شدن ضربه به هم. . چکش که ابزاری است در جهت ضربه وارد ...

سرمه یک کلمه ترکی است. از فعل سورماق ( راندن، رانندگی کردن، کشیدن ) کشیدن موادی روی چشم ، مالیدن مواد روی چشم

سیاق، قاف در زبان فارسی نیست. ومخصوص زبان عربی وترکی است. اگر سیاق عربی بود. باید چند کلمه هم خانواده و مترادف داشت که ندارد. سیاق از کلمه ی ترکی سای ...

اتو یک کلمه ترکی است از مصدر اوتمک، "، سوزاندن موهای ریزپرندگان ازجمله مرغ و. . . را اوتمک گویند. همچنین سوزاندن یاخواباندن پرزهای پارچه راهم اوتمک گ ...

آغاز از آغیز ( دهان ) که شروع و آغاز دستگاه گوارش است. گرفته شده است. و با کلمه آغوز مترادف است.

گامبرون در خلیج فارس= گانبرون= گنبرون ( گن برون ) گن= گشاد متضاد تنگ ( تنگه ) برون ( دماغ. دماغه. مثل اوزون برون= دماغ بزرگ نوعی ماهی ) . . گن برون ( ...

انگشتجان ( ان گشت جان ) ان ( بزرگ ) مثل ان بیوک عسگر، بیزیم عسگر. . . ان مثل انگجی. انزابی. انزلی. انگل. اندام. انجیر. انگبین.

اوج با تلفظ صحیح آن ( تقریبا مثل عوج، البته عین مخصوص زبان عربی است ومجبورا با عین نوشتم. اوو ج ) ، یک کلمه ترکی است . مثلا نوک سوزن، یا نوک قله ی کوه

بایرام ( بای را ) بای= بیگ مثل حسینی بای رام مثل شهرام. بهرام. مهرام. کهرام. پدرام. سهرام. اهرام. فرهام. آیرام ( آیرملو ) . پارام ( روستایی در اهر ) ...

نخجوان ( نخج وان ) وان مثل کندوان. لیقوان. مریوان. سرا وان . تایوان. نخجوان. ایروان ( ایری وان= باغ بزرگ ) . لیتوانی. شیروان. سیروان. چاوان. وان ( تر ...

بایرام ( بای رام ) بای= بیگ مثل حسینی بای رام مثل شهرام. مهرام. کهرام. بهرام. پارام ( روستایی در اهر ) پارام پارچا. . . رام شیر. رام هرمز. رام سر. را ...

پادشاه ( پاد شاه ) پادزهر ( پاد زهر ) پادگان ( پاد گان ) پادرام ( پاد رام= پدرام ) پاداد ( پاد آد=اسم ) بهپاد ( به پاد ) پدآفند ( پد آفند )

پادشاه ( پاد شاه ) پادزهر ( پاد زهر ) پادگان ( پاد گان ) پادرام ( پاد رام= پدرام ) پاداد ( پاد آد=اسم ) بهپاد ( به پاد ) پدآفند ( پد آفند )

گوجه بل ( گویچه بیل در شهرستان اهر ) بیل مثل اردبیل. اربیل. آندبیل. شورابیل. چرنوبیل. بیله وردی. بیله سوار ( بیل از فعل بیلماق و دانستن ) بیلگی سایار ...

بایرام ( بای را ) بای= بیگ مثل حسینی بای رام مثل شهرام. بهرام. مهرام. کهرام. پدرام. سهرام. اهرام. فرهام. آیرام ( آیرملو ) . پارام ( روستایی در اهر ) ...

ویرقین ( باکره ) تورکی اگر با حروف لاتین نوشته شود. با کلمه ویرجین؛ ویرجینا ) انگلیسی به یک صورت نوشته می شود. به نظر می آید کلمه ویرجین انگلیسی از ک ...

ابراهیم تاتلیس یا ابراهیم تات لی سس؟؟؟؟تات= داد= مزه. طعم. . . . لی علامت نسبیت در تورکی مثل تهرانلی. تبریزلی. پنجه لی ( نه پنجعلی ) . . . . سس= صدا ...

فین کلمه فین در فرهنگ لغت دهخدا به معنای محل جوشش آب است. نام قدیمی دیگر این مکان چهل حصاران بوده است. منطقه ای ست در جنوب غرب شهر کاشان در ایران. فی ...

بایرام ( بای را ) بای= بیگ مثل حسینی بای رام مثل شهرام. بهرام. مهرام. کهرام. پدرام. سهرام. اهرام. فرهام. آیرام ( آیرملو ) . پارام ( روستایی در اهر ) ...

ایشلر بازوم؛ ییر آزوم ( آغیز )

مر آد ( مر آد ) آد در تورکی یعنی اسم مثل فرخ آد. فرهاد. فرساد.

نخجوان ( نخج وان ) وان مثل کندوان. لیقوان. مریوان. سرا وان . تایوان. نخجوان. ایروان ( ایری وان= باغ بزرگ ) . لیتوانی. شیروان. سیروان. چاوان. وان ( تر ...

قارلق یا قارلیق و قارلوق ( قار لیق ) = قار در تورکی یعنی برف و لیق و لوق علامت نسبیت مثل قیش لیق ( قشلاق ) یای لیق ( ییلاق ) آژلیق ( گرسنه گی ) توخول ...

در زبان تورکی نفرینی است. به این مذموم ویرقنین ده لین سین ) ( ویرقین در زبان تورکی یعنی باکره. صفت حضرت مریم عذرا ) اگر کلمه ویرقین را با حروف لاتین ...

گوجه بل ( گویچه بیل در شهرستان اهر ) بیل مثل اردبیل. اربیل. آندبیل. شورابیل. چرنوبیل. بیله وردی. بیله سوار ( بیل از فعل بیلماق و دانستن ) بیلگی سایار ...

کلثوم یا گلسوم؟؟ گلسوم اسم تورکی هست به معنای مثل گل، ولی چون عربها گ ندارند. بجای گلسوم گفته اند. کلثوم

الغوث الغوث از فعل قوسماق و استفراغ کردن است.

روستای دینی درق ( دین منظور دین و مذهب نیست ) . دین درق ( دین درق ) دین مثل آیدین. دینه ور. ماردین. فردین. بردین. قره دین. درق مثل سرین درق. شوردرق. ...

قره دین ( قره دین ) قره ( قارا= عظمت. بزرگ. مثل قره ضیاءالدین. قره باغ. قره داغ. قره آغاج. قره چای. قره دنیز دین؛ دین منظور دین و مذهب نیست. مثل آیدی ...

پادشاه ( پاد شاه ) پادزهر ( پاد زهر ) پادگان ( پاد گان ) پادرام ( پاد رام= پدرام ) پاداد ( پاد آد=اسم ) بهپاد ( به پاد ) پدآفند ( پد آفند )

مرنجاب ( مرن جاب ) جاب مثل سنجاب. پنجاب . . . می باشد.

پرنده باقرقره:باغری قره یک اسم تورکی هست . باغیر در تورکی به معنای قلب؛ سینه و قره هم به معنای سیاه یا مشکی است. پس باغری قره بخاطر اینکه سینه ی این ...

کردلقان ( کردیل قان ) قان= باغ و قانالیق= باغ انگور مثل وایقان. توفارقان. دیلمقان. . . . . . کرد= کورد= قورد ( گرگ ) مثل کرداوغلی همان کورداوغلی که = ...

معنای کردلقانی ( کوردله قان ) کوردله در زبان تورکی به معنای روبان است قان هم به معنای باغ است. ( قانالیق= باغ انگور ) بنابراین کوردله قان ( یعنی باغه ...

قارلق یا قارلیق و قارلوق ( قار لیق ) = قار در تورکی یعنی برف و لیق و لوق علامت نسبیت مثل قیش لیق ( قشلاق ) یای لیق ( ییلاق ) آژلیق ( گرسنه گی ) توخول ...

ایت سوروسی، آت ایلخی سی ضرب المثل معروفی در تبریز است. به گله سگ، سوروی و به گله اسب، ایلخی می گوییم.

اسفنانی ( اسف نان ) نان در آخر اسم مکان مثل سمنان. مزینان. آبدانان. بنان. زربنان. کوهبنان. . . . .

زهلم= صفرا زهلم گئتمیش. گده ده ن زهلم گیدیر. زهلمی می آپاردی

منیم ایاغیم پنجه لی ی . منه باشماق تاپیل ماز. ( یعنی پای من پنجه دار هست. به خاطر آن برای من کفش پیدا نمی شود ) پنجه لی را نباید پنجعلی نوشت و نباید ...

ابراهیم تاتلیس یا ابراهیم تات لی سس؟؟؟؟تات= داد= مزه. طعم. . . . لی علامت نسبیت در تورکی مثل تهرانلی. تبریزلی. پنجه لی ( نه پنجعلی ) . . . . سس= صدا ...

و لو علامت نسبیت در تورکی است. مثل تهران لی. تبریزلی. گنجه لی ( نه گنجعلی ) . دره لی ( نه درعلی ) سلقه لی ( نه سلقعلی ) . سورمه ) ( نه سورمعلی ) . غم ...

سمنان. مزینان. وامنان. برنان. پرنان. زرنان. آبدانان. بنان. کوهبنان. . . . آخر اسم مکان ها معمولا نان. وان. ران. غان. قان . گان. رام. راب. هان. خان. ج ...

منیم ایاغیم پنجه لی ی . منه باشماق تاپیل ماز. ( یعنی پای من پنجه دار هست. به خاطر آن برای من کفش پیدا نمی شود ) پنجه لی را نباید پنجعلی نوشت و نباید ...

جاپلق ( جاپ لیق ) لیق و لوق در زبان تورکی علامت نسبیت است . لیق و لوق مثل قارلوق یا قارلیق ( جایی که برف دارد ) . قیش لیق ( قشلاق ) یای لیق ( ییلاق ) ...

نخجوان ( نخج وان ) وان مثل کندوان. لیقوان. مریوان. سرا وان . تایوان. نخجوان. ایروان ( ایری وان= باغ بزرگ ) . لیتوانی. شیروان. سیروان. چاوان. وان ( تر ...

دیزناب. دهستان مهرانرود جنوبی یکی از دهستان های استان آذربایجان شرقی است که در بخش مرکزی شهرستان بستان آباد واقع شده است. این دهستان در سال ۱۳۶۶ خورش ...

مفهوم نوو و با تبدیل لغت ناو/نوو به ناب، استدلال کردند که چون این اسامی به لغت ناب و آب ختم میشوند و آبریزهایی نیز در آن مناطق وجود دارد، پس همگی این ...

ابراهیم تاتلیس یا ابراهیم تات لی سس؟؟؟؟تات= داد= مزه. طعم. . . . لی علامت نسبیت در تورکی مثل تهرانلی. تبریزلی. پنجه لی ( نه پنجعلی ) . . . . سس= صدا ...