پیشنهادهای پوریا برزعلی (٥٠٧)
مشتاق، پر اشتیاق
someone who is unwilling to change or give up their ideas or ways of behaving, even when there are good reasons to do so لجوج و با استقامت بر سر فکر ...
( پزشکی ) موضعی
عذرخواهی میکنم ، فعل نیست ، "صفت" هست.
to have a strong desire for something ( فعل ) اشتیاق شدید داشتن
an employee کارمند ( اسم ) ( البته فعل هم هست )
مادر ، mom=mum
( اسم ) ساختمان شهر داری
to put something in a private, safe place در جای امن گذاشتن
ضد استدلال
زمانی طولانی محبوب بودن last or remain popular for a long time.
( صفت ) 1 - مدام 2 - ثابت
مغایرت، ناهمخوانی
1 - مشتی از چیزی 2 - تعداد کم
مطمئنا
منتقدِ عیب جو ( اسم )
سرخوشی شکر/قند
سر دفتراسناد رسمی an official who has the legal authority to say that documents are correctly signed or true or to make an oath ( = promise ) official
اشتیاق ( اسم )
سیستم رفاقتی یک روش همنشینی و به اشتراک گذاری دانش است که برای راهنمایی کارکنان جدید استفاده می شود. این سیستم شامل اختصاص دادنیک دوست به او در محل ک ...
به راحتی - فوراً
نو هراسی
( فعل ) 1 - با قاشق غذا دادن to feed a baby or other person using a spoon 2 - به کسی آنقدر کمک یا اطلاعات دادن که شخص خودش نیازی به امتحان کردن نداش ...
a feeling of pleasure and satisfaction because you are happy with your life رضایت و خرسندی ( اسم )
مورد کم توجهی قرار دادن، نادیده گرفتن
برون رانی
دوباره گفتن = repeat = restate
If you do something all over again, you start again from the beginning
1 - متفق 2 - دوست متحد
( اسم ) ساعات بامدادی ( از 12 شب تا زمان بالا آمدن آفتاب )
مطالعه /بررسی طولی. یک روش پژوهشی برای مطالعه فرد در گستره زمان و ارزیابی وی در فواصل منظم زمانی
a person who achieves more than the average person in their work [فرد] با عملکرد بالا ( صفت )
تعلق خاطر کارکنان
A mononymous person is an individual who is known and addressed by a single name, or mononym. تک نام، مشهور به یک نام، شناخته شده به یک نام، مثلا س ...
( صفت ) پر کالا
معاون اجرایی
large ( adjective$ ) 1 - قابل ملاحظه 2 - بزرگ
پیش زمینه بیماری ( اسم )
۱. نجیب ( اخلاق ) ۲. استاندارد، قابل قبول of a good enough standard or quality
1 - حامی 2 - مشتری همیشگ
ordinary and not special or exciting in any way معمولی
تعویق انداز
1 - بازی بیس بال 2 - توپ بازی بیس بال
( فعل ) 1 - تدارک دیدن، فراهم آوردن 2 - پذیرایی کردن
بازیچه یا ملعبه دست ( اسم )
( عبارت فعل ) 1 - پوشاندن یا پیچیدن چیزی در مثلا کاغذ یا پارچه و. . . 2 - تمام کردن کاری با موفقیت
مخفف رزومه یا همان CV هست
1 - شمردن ( فعل ) 2 - به حساب آمدن 3 - مهم بودن ( matter ) 4 - ( اسم ) کُنت ( لقب اروپایی برای مردان اشرافی )
پرزحمتو موشکافانه
بی صبر و قرار و عصبی