پیشنهادهای پوریا برزعلی (٥٠٧)
someone's relatives who lived a long time ago نیاکان - اجداد
کمبود بودجه
1 - ( اسم ) لانه کبوتر 2 - ( اسم ) قفسه نامه های پستی 3 - ( فعل ) طبقه بندی کردن ، دسته بندی کردن
حزب محافظه کار
( صفت ) غذای مفصل در رستوران
چه چیزی جا افتاده? چه چیزی مفقود شده است؟
خوار و بار فروشی = grocery store
پاپوش ( کفش - shoes, boots, or any other outer covering for the human foot )
( صفت ) قابل تنفس
آشپزی. cooking
پیش بردن یک سبک زندگی سالم
حول و حوش
additional but subordinate; secondary. ثانوی، جنبی
فرافکنی، برون افکنی، پرتو افکنی
منقرض ( adjective )
( اسم ) جعبه یا گودال شن داخل پارکها که برای بازی بچه ها قرار میدهند.
سویت شرت ( بالاپوش نخی )
parent ( مفرد ) پدر یا مادر، والد یا والده parents ( جمع ) پدر و مادر، والدین
( صفت ) 1 - فارغ التحصیل شده 2 - درجه بندی شده ، مدرج
( فعل ) 1 - بازبینی کردن، تجدید نظر کردن 2 - برای امتحان خواندن
1 - فروشگاه 2 - ذخیره ( کالا ) 3 - انبار ( محل ) 4 - ذخیره کردن، انبار کردن ( فعل )
1 - مسافت طولانی travelling a long distance 2 - زمان طولانی a period of years, rather than days, weeks, or months
1 - دهان ( اسم ) 2 - لب زدن ( بی صدا حرف زدن یعنی بدون اینکه صدایی از حنجره خارج شود با حالت لب و دهان چیزی را به کسی فهماندن ) ( فعل )
کنایه از : یک سر و گردن بالاتر بودن ( مزیت یا برتری داشتن )
( عبارت فعلی ) چیزی را به دقت مرور یا بررسی کردن
( فعل ) 1 - to perform a story or play اجرا/بازی کردن ( نمایش ) 2 - قانون گذاشتن to make a law, or to make an idea into a law
( فعل ) نشان دادن ، نشان دهنده بودن
ترس توام با احترام
قرار بازی بچه ها
If someone falls by the wayside, they fail to finish an activity, and if something falls by the wayside, people stop doing it, making it, or using it ...
به طور دقیق تر ( بگم ) , از جمله، شاملِ
شواهد متقن
خشنود و راضی کردن
a look that shows one does not understand what someone has said or does not know the answer to a question My question only drew/got a blank stare. ن ...
فردی که بسیار تغییر شغل می دهد
1 - ( اسم ) عرشه کشتی 2 - ( فعل ) زینت کردن، تزیین کردن, decorate
to pay part of the cost of something یارانه دادن
پر جنب و جوش و شلوغ
( صفت ) ضمنی متضادش: explicit
خوار و بار فروشی = grocery store = grocery shop
1 - خدمت 2 - یک وعده یه یک پرس خوراک
( اسم ) ۱. ساخت و ساز ۲. سازه ( بنا، ساختمان )
مبهم، تار
ناقص
1 - کاسه 2 - بولینگ چمنی ( که با گوی چوبی بازی می کنند ) ، بازی بولینگ روی چمن باتوپهای چوبی
جاده سلامت ( پیاده روی مخصوص پیاده وری که معمولا در کنار دریا و جنگل و پارک ایجاد میکنند )
سمندر
1 - بازپخش ( برنامه رادیویی و تلویزیونی ) 2 - تکرار 3 - بازپخش کردن ( برنامه رادیویی و تلویزیونی ) ( فعل )
شمار خوانندگان، خوانندگان
to improve or increase something بهبود/ افزایش دادن ( فعل )