پیشنهاد‌های سعید صفاری مقدم (٢٢٥)

بازدید
٩٤
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

رویت شدن، حضور یافتن، جایی پیدا شدن ( عامیانه ) ، آفتابی شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

زیادی، بیخودی، بی مورد، بی مصرف، مازاد نیاز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

آداب، منش، طرز عملکرد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

در معیشت کسی بودن در معاشرت با کسی بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

همچنین: underutilized به چیزی اطلاق میشود که از آن کمتر از آنچه که باید یا ظرفیتش وجود دارد استفاده میشود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

پیشرو بودن در کاری یا موضوعی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مورد بی مهری/بی توجهی قرار دادن، غفلت/اهمال کردن، قصور کردن، پشت گوش انداختن، نادیده گرفتن neglect to do sth: فراموش کردن انجام کاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

دخل یه کاری یا چیزی یا کسی را آوردن ( کاری را به اتمام رسوندن ) از شر انجام کاری خلاص شدن/راحت شدن مثال: Right after I knock out these load of works ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تابعه/تابع، اقماری، زیرمجموعه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

home in on sb/sth تمام توجه و تمرکز ( خود ) را معطوف کاری یا چیزی کردن، گیردادن به کاری یا چیزی یا موضوعی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

کلیت/اصل موضوع ( بدون پرداختن به جزئیات ) نکته/نکات اصلی ویژگی کلان یه چیز کلی و مبهم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نمایه ( نمایشی ) ، نمونه/گونه ( نمایشی ) محصول توضیح: به پیاده سازی از محصول اطلاق می شود که هرچند کامل و قابل استفاده نیست اما نشان میدهد که محصول ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مهیاسازی، آماده سازی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مهیا بودن، فراهم بودن، قابل حصول بودن، در دسترسی بودن، موجود بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

با سرعت/شدت هرچه تمام، بی محابا، مثه چی، دیوانه وار ( کاری را انجام دادن ) ، Syn: Like mad

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

نتیجه نادرست، فرض غلط برای نتایجی که باشتباه نتیجه مورد انتظار را درست نشان میدهد ( درحالیکه در اصل نتیجه غلط است ) در مقابل: false negative: این ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

( یه جورایی ) میشه گفت، نه حالا کاملاً ولی ( آره اینطوره ) ، اینجور میگن ( با یه جور حالت کنایه آمیز - البته نه صرفا کنایه توهین آمیز ) به تعبیری، ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

خوش مشرب، خوش نشست و برخاست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مصداق، مدرک مثبته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

همچنین: a matter of doing sth مرهون، در گرو ( انجام کاری یا وجود چیز دیگر ) بودن ( برای انجام یا وجود چیزی ) کافیه که . . . .

پیشنهاد
١٢

بر حسب اتفاق متوجه شدم که. . . ، از قضا متوجه شدم/فهمیدم که. . . . ، خیلی اتفاقی متوجه شدم که . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

( میزان ) سرعت، پیشروی، شتاب سرعت سیر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

فرایند خرید، تدارک چینی، تدارک بینی، تدارکات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

هم راستا بودن، در تطابق بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

شلنگ تخته انداختن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

Make one's way به سوی ، به سمت ( جایی حرکت کردن/رفتن ) ( میرم سمت/بسوی. . . ، سرخرو کج میکنم سمت. . . ، میزنم میرم سمت/سوی. . . ) Right after I ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

مقید بودن مقید به اصولی بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

برضد، در تضاد، بیزار، متنفر، بی تمایل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

چطور میشه/ممکنه. . . ؟ مگه میشه/ممکنه. . . ؟ آخه چطور میشه/ممکنه. . . ؟ همچنین: how will , how is it possible

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

دگم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

بهترین/قابل اعتمادترین گزینه، تصمیم، ایده، حرکت، روش، . . . ممکن برای ( انجام کاری ) است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

انباشته شدن، تلنبار شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

موجب شدن، منجر ( به چیزی یا اتفاقی ) شدن، منتهی شدن، باعث شدن، به بار آوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

عطش داشتن ( برای رسیدن به چیزی یا هدفی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

the use of sth اجازه استفاده از چیزی را داشتن امکان، قابلیت، توانایی استفاده از چیزی را داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

بالفرض، فرضاً، بطور مثال، مثلاً، بعنوان مثال/نمونه، حدوداً، ( بیا ) فرض کنیم، اینطور بگم. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

باز کردن ( جزئیات ) موضوع، تشریح و تفصیل کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

شدت عمل به خرج دادن/نشان دادن ( در قبال کسی، چیزی یا موضوعی ) سخت گرفتن ( نسبت به موضوعی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

متصل کردن ( وسیله الکترونیکی به برق یا اینترنت ) راه اندازی کردن کردن وسیله الکترونیکی، به جریان انداختن The technician wired the computer up. When ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

خیلی بهتر از . . . است بمراتب نسبت به اون/اونا . . . بهتر است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

rev up: موجب تهییج شدن، تهییج کننده، پرتکاپو و فعال کننده/شدن drugs which rev up your nervous system

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

بدون کوچکترین وقفه/توقف/تامل، با/به شدت و حدت ( هر چه تمام ) ، به طرز حیرت آوری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

همچنین: ( معمولاً با on ) : پیوستن/ملحق شدن به کسی یا گروهی برای انجام کاری مشارکت کردن/درگیر شدن/ورود کردن در انجام کاری یا موضوعی come in on

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

میزان زیاد دقت/توجه دقت تمام، توجه زیاد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

گول زدن، انگلک کردن، وسوسه کردن، تحریک یا تههیج به انجام کاری کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

در کسری از ثانیه، در یک چشم بهم زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

اونهمه، اونقدر ( عامیانه - وقتی نمیدونیم یا نمیخوایم به میزان/مقدار چیزی اشاره کنیم ) Oh! you've paid so much for that ticket ااا! اونهمه بابت اون ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

غریب و الوقوع، پیامد غریب والوقوع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در مکالمه عامیانه معمولا معانی زیر را میدهد: حسابی، بقدرکافی، همه رقم، بدرقم، بدجوری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

صم بکم، بدعنق