پیشنهاد‌های سعید صفاری مقدم (٢٢٥)

بازدید
٨٢
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥٣

برمیگرده به/باینکه. . . ، ختم میشه به/باینکه، خلاصه میشه به/باینکه. . . ، از . . . نشات میگیره، تاثیر میپذیره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

تقبل کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

باشه خب! عیبی نداره! باشه اشکالی نداره! باشه مشکلی نیس!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

شلنگ تخته انداختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

در حال شلنگ تخته انداختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

( با عجله چیزی را ) آماده کردن، دست و پا کردن، سرهم کردن، درست کردن، جور کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

با اختلاف خیلی زیاد، بطور فزاینده، به میزان قابل توجهی/زیادی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

از دیگر معانی: رسیدگی/پرداختن به کاری ( معمولا کاری که از موعد انجامش داره میگذره یا از زمانبندی انجامش عقبه )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

پیشرو بودن در کاری یا موضوعی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

مفصل، بصورت مفصل These aspects has been discussed at length

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

تحقیق و تفحص کردن، کندوکاو کردن، موشکافی کردن ( فعل ) تحقیق و تفحص، کندوکاو، موشکافی ( اسم )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨٦

قابل قبوله، قابل درکه، قابل فهمه میفهمم ( داری چی میگی/منظورت از بیان این توضیحات چیه ) آره متوجهم، اوکی قبول، متقاعد کننده ست ( یه جورایی ) بهت ح ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

پرداختن به/ بانجام رساندن ( کار یا فعالیتی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

بازتعریف کردن ( چیزی یا موضوعی با منطق خاصی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٣

دست و پنجه نرم کردن ( با کاری، وضعیتی، . . . )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

دو به شک

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

محک زدن، سروگوشی آب دادن، ارزیابی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

قطعی شده، نهایی شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٦

بصورت شفاف و با جزییات توضیح دادن، جزء به جز، تشریح کردن، مو به مو بیان کردن،

پیشنهاد
٤٥

حسابی خوش گذروندن ( حسابی خوش میگذره ) ، اوقات خوب و لذت بخشی داشتن What a great part! I'm having the time of my life! چه مهمونی عالیی! حسابی داره به ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠٢

تازشم برعکس، برخلاف اون، برخلاف تصور، تازه راستشو بخوای، برعکسش کاملا صادق ( صدق میکنه ) ، اتفاقاً ( بالعکس ) Her success hasn't caused tension - if ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦١

( بویژه ) در زمینه ی. . . ، در خصوص. . . ، ( بویژه ) وقتی حرف/صحبت از . . . میشه/هست، ( مخصوصا ) در مورد. . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

چیزی مناسب حال کسی بودن، چیزی مورد توجه و علاقه کسی واقع شدن، راست کار ( کسی ) بودن مشابه right down your alley توجه: up و down موجب تغییر معنی نمی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

چیزی مناسب حال کسی بودن، چیزی مورد توجه و علاقه کسی واقع شدن، راست کار ( کسی ) بودن مشابه right up your alley توجه: up و down موجب تغییر معنی نمی گرد ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

خیال را آسوده کردن، سرحال آوردن خیالتون را راحت کنم، یکم سرحالتون کنم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

بهترین/قابل اعتمادترین گزینه، تصمیم، ایده، حرکت، روش، . . . ممکن برای ( انجام کاری ) است

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

عملیاتی کردن، اجرایی کردن، به مرحله عمل درآوردن ایده یا تصمیم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢٧

تکرار یا مرور کردن مطالب اصلی یک موضوع بیان شده یادآوری کردن مطالب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

پیشتر، اوایل پیش/قبل از موعد ( مقرر )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

کار را به چرخش درآوردن، راه انداختن ( باعث شروع کار، فعالیت، فرایند، پروژه، . . . شدن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١٠

1 ) به این صورتی فعلی ( که هست ) ، به شکل فعلی 2 ) به همین جهت، در نتیجه 3 ) به خودی خود 4 ) در واقع، به معنای واقعی، به اون شکل و معنای درست و حسابی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

بسط دادن، باز کردن بیشتر موضوع، ارائه جزییات بیشتر شکافتن موضوع مورد بحث، تکمیل کردن کاری یا موضوعی با ارائه جزییات بیشتر، به تفصیل بیان کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

دوری کردن/اجتناب کردن/پرهیز کردن/طفره رفتن از انجام کاری ( بدلیل ترس یا عدم اعتماد به نفس کافی برای انجام آن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠٣

قسر در رفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

دنبال کردن و به نتیجه رساندن/بانجام رساندن کاری یا قولی یا عملی عمل کردن به نقشه، وعده یا قول داده شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

همچنین: a matter of doing sth مرهون، در گرو ( انجام کاری یا وجود چیز دیگر ) بودن ( برای انجام یا وجود چیزی ) کافیه که . . . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

کلیت/اصل موضوع ( بدون پرداختن به جزئیات ) نکته/نکات اصلی ویژگی کلان یه چیز کلی و مبهم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

موضع گرفتن، جبهه گرفتن مقاومت کردن در برابر عمل/ایده/. . . موضع محکم گرفتن در برابر چیزی. . . با موضع محکم/قوی کاری را کردن با قدرت چیزی را پیش برد ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

مثل اینه که، مثل این میمونه که. . ( بصورت چیزی ) تلقی شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

داشتن قابلیت/ظرفیت ( برای/در انجام کاری )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤٩

در حکم/به منزله/به مانند/به مثابه ( چیز دیگری ) بودن یا تلقی شدن یا قلمداد شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

تحت تاثیر مستقیم چیز دیگری بودن بستگی داشتن به . . . وابسته/منوط به چیز دیگری بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

استفاده بهینه/کارامد کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠٥

همچنین: انجام دادن، تهیه کردن، بانجام رساندن و یا بدست آوردن چیزی یا کاری که قول آن قبلا داده شده است رسیدن به هدفی که برنامه/نقشه/طرح . . . آن قبلا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

همچنین: underutilized به چیزی اطلاق میشود که از آن کمتر از آنچه که باید یا ظرفیتش وجود دارد استفاده میشود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

از اون ور، از اون طرف، برعکس، اونوری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

به شیوه خاصی عمل کردن یا کاری را انجام دادن اتخاذ روش خاص در انجام کار یا رسیدن به هدفی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠٧

برداشت کردن ( برداشت فکری ) ، تلقی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٣

1 - دلیل یا عامل ایجاد یا وجود رویداد یا وضعیتی را بیان/مشخص کردن، چیزی دلیل/توجیح/عامل/توضیحی برای چیز دیگر بودن 2 - تشکیل دهنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠٩

adhere to sth پایبند بودن به چیزی مثل توافق، اصول، قانون و . . . پایبندی و پیروی کردن از چیزی/اصولی