پیشنهادهای سعید صفاری مقدم (٢٢٥)
برمیگرده به/باینکه. . . ، ختم میشه به/باینکه، خلاصه میشه به/باینکه. . . ، از . . . نشات میگیره، تاثیر میپذیره
تقبل کردن
باشه خب! عیبی نداره! باشه اشکالی نداره! باشه مشکلی نیس!
شلنگ تخته انداختن
در حال شلنگ تخته انداختن
( با عجله چیزی را ) آماده کردن، دست و پا کردن، سرهم کردن، درست کردن، جور کردن
با اختلاف خیلی زیاد، بطور فزاینده، به میزان قابل توجهی/زیادی
از دیگر معانی: رسیدگی/پرداختن به کاری ( معمولا کاری که از موعد انجامش داره میگذره یا از زمانبندی انجامش عقبه )
پیشرو بودن در کاری یا موضوعی
مفصل، بصورت مفصل These aspects has been discussed at length
تحقیق و تفحص کردن، کندوکاو کردن، موشکافی کردن ( فعل ) تحقیق و تفحص، کندوکاو، موشکافی ( اسم )
قابل قبوله، قابل درکه، قابل فهمه میفهمم ( داری چی میگی/منظورت از بیان این توضیحات چیه ) آره متوجهم، اوکی قبول، متقاعد کننده ست ( یه جورایی ) بهت ح ...
پرداختن به/ بانجام رساندن ( کار یا فعالیتی )
بازتعریف کردن ( چیزی یا موضوعی با منطق خاصی )
دست و پنجه نرم کردن ( با کاری، وضعیتی، . . . )
دو به شک
محک زدن، سروگوشی آب دادن، ارزیابی کردن
قطعی شده، نهایی شده
بصورت شفاف و با جزییات توضیح دادن، جزء به جز، تشریح کردن، مو به مو بیان کردن،
حسابی خوش گذروندن ( حسابی خوش میگذره ) ، اوقات خوب و لذت بخشی داشتن What a great part! I'm having the time of my life! چه مهمونی عالیی! حسابی داره به ...
تازشم برعکس، برخلاف اون، برخلاف تصور، تازه راستشو بخوای، برعکسش کاملا صادق ( صدق میکنه ) ، اتفاقاً ( بالعکس ) Her success hasn't caused tension - if ...
( بویژه ) در زمینه ی. . . ، در خصوص. . . ، ( بویژه ) وقتی حرف/صحبت از . . . میشه/هست، ( مخصوصا ) در مورد. . .
چیزی مناسب حال کسی بودن، چیزی مورد توجه و علاقه کسی واقع شدن، راست کار ( کسی ) بودن مشابه right down your alley توجه: up و down موجب تغییر معنی نمی ...
چیزی مناسب حال کسی بودن، چیزی مورد توجه و علاقه کسی واقع شدن، راست کار ( کسی ) بودن مشابه right up your alley توجه: up و down موجب تغییر معنی نمی گرد ...
خیال را آسوده کردن، سرحال آوردن خیالتون را راحت کنم، یکم سرحالتون کنم
بهترین/قابل اعتمادترین گزینه، تصمیم، ایده، حرکت، روش، . . . ممکن برای ( انجام کاری ) است
عملیاتی کردن، اجرایی کردن، به مرحله عمل درآوردن ایده یا تصمیم
تکرار یا مرور کردن مطالب اصلی یک موضوع بیان شده یادآوری کردن مطالب
پیشتر، اوایل پیش/قبل از موعد ( مقرر )
کار را به چرخش درآوردن، راه انداختن ( باعث شروع کار، فعالیت، فرایند، پروژه، . . . شدن )
1 ) به این صورتی فعلی ( که هست ) ، به شکل فعلی 2 ) به همین جهت، در نتیجه 3 ) به خودی خود 4 ) در واقع، به معنای واقعی، به اون شکل و معنای درست و حسابی ...
بسط دادن، باز کردن بیشتر موضوع، ارائه جزییات بیشتر شکافتن موضوع مورد بحث، تکمیل کردن کاری یا موضوعی با ارائه جزییات بیشتر، به تفصیل بیان کردن
دوری کردن/اجتناب کردن/پرهیز کردن/طفره رفتن از انجام کاری ( بدلیل ترس یا عدم اعتماد به نفس کافی برای انجام آن )
قسر در رفتن
دنبال کردن و به نتیجه رساندن/بانجام رساندن کاری یا قولی یا عملی عمل کردن به نقشه، وعده یا قول داده شده
همچنین: a matter of doing sth مرهون، در گرو ( انجام کاری یا وجود چیز دیگر ) بودن ( برای انجام یا وجود چیزی ) کافیه که . . . .
کلیت/اصل موضوع ( بدون پرداختن به جزئیات ) نکته/نکات اصلی ویژگی کلان یه چیز کلی و مبهم
موضع گرفتن، جبهه گرفتن مقاومت کردن در برابر عمل/ایده/. . . موضع محکم گرفتن در برابر چیزی. . . با موضع محکم/قوی کاری را کردن با قدرت چیزی را پیش برد ...
مثل اینه که، مثل این میمونه که. . ( بصورت چیزی ) تلقی شدن
داشتن قابلیت/ظرفیت ( برای/در انجام کاری )
در حکم/به منزله/به مانند/به مثابه ( چیز دیگری ) بودن یا تلقی شدن یا قلمداد شدن
تحت تاثیر مستقیم چیز دیگری بودن بستگی داشتن به . . . وابسته/منوط به چیز دیگری بودن
استفاده بهینه/کارامد کردن
همچنین: انجام دادن، تهیه کردن، بانجام رساندن و یا بدست آوردن چیزی یا کاری که قول آن قبلا داده شده است رسیدن به هدفی که برنامه/نقشه/طرح . . . آن قبلا ...
همچنین: underutilized به چیزی اطلاق میشود که از آن کمتر از آنچه که باید یا ظرفیتش وجود دارد استفاده میشود.
از اون ور، از اون طرف، برعکس، اونوری
به شیوه خاصی عمل کردن یا کاری را انجام دادن اتخاذ روش خاص در انجام کار یا رسیدن به هدفی
برداشت کردن ( برداشت فکری ) ، تلقی کردن
1 - دلیل یا عامل ایجاد یا وجود رویداد یا وضعیتی را بیان/مشخص کردن، چیزی دلیل/توجیح/عامل/توضیحی برای چیز دیگر بودن 2 - تشکیل دهنده
adhere to sth پایبند بودن به چیزی مثل توافق، اصول، قانون و . . . پایبندی و پیروی کردن از چیزی/اصولی