پیشنهاد‌های سعید صفاری مقدم (٢٢٥)

بازدید
٨١
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٩٢

نهایت استفاده را کردن/بردن ( از چیزی که وجود دارد ) بهره بردن / بکار گرفتن ( چیزی/وسیله ای/. . . ) از حداکثر ظرفیت چیزی/کسی بهره بردن/استفاده کردن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥٧

به مرور توسعه یافتن یا تبدیل شدن یا تکامل یافتن نکته: در ترجمه این لغت مهم نشان دادن مرور زمان است. Bacteria are evolving resistance to antibiotics ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣٣

Contribute to sth دست داشتن/دخیل بودن/موثر بودن/تاثیر داشتن/سهیم بودن ( در بوجود آمدن رویداد یا پیشامدی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠٣

ناگفته نماند که، . . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩٠

کاشف بعمل اومد که. . . معلوم شد که. . . متوجه شدیم که. . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨٦

قابل قبوله، قابل درکه، قابل فهمه میفهمم ( داری چی میگی/منظورت از بیان این توضیحات چیه ) آره متوجهم، اوکی قبول، متقاعد کننده ست ( یه جورایی ) بهت ح ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥٣

برمیگرده به/باینکه. . . ، ختم میشه به/باینکه، خلاصه میشه به/باینکه. . . ، از . . . نشات میگیره، تاثیر میپذیره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥٢

سه تا معنی: 1 ) جذابیت داشتن/ ایجاد کردن، جذب کردن 2 ) درخواست/تقاضای عمومی کردن ( درخواستی که بصورت عمومی انجام بشه، معمولا برای گرفتن اطلاعات در م ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤٩

در حکم/به منزله/به مانند/به مثابه ( چیز دیگری ) بودن یا تلقی شدن یا قلمداد شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤٣

1 - درست کردن کاری یا چیزی، برطرف کردن مشکل، ردیف کردن کاری یا چیزی، روبراه کردن، حل کردن ( راهی برای آن پیدا کردن ) Do you think you could sort out ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢٧

تکرار یا مرور کردن مطالب اصلی یک موضوع بیان شده یادآوری کردن مطالب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠٥

همچنین: انجام دادن، تهیه کردن، بانجام رساندن و یا بدست آوردن چیزی یا کاری که قول آن قبلا داده شده است رسیدن به هدفی که برنامه/نقشه/طرح . . . آن قبلا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١٠

دست آخر ، درنهایت، تهش، آخرش، آخر سر، دست آخر منتهی شد به اینکه، نهایت قضیه این شد که . . . آخرش سر از ( جایی/مکانی ) سر درآوردن, عاقبت، آخروعاقب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١٠

1 ) به این صورتی فعلی ( که هست ) ، به شکل فعلی 2 ) به همین جهت، در نتیجه 3 ) به خودی خود 4 ) در واقع، به معنای واقعی، به اون شکل و معنای درست و حسابی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠٣

قسر در رفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠٩

adhere to sth پایبند بودن به چیزی مثل توافق، اصول، قانون و . . . پایبندی و پیروی کردن از چیزی/اصولی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠٧

برداشت کردن ( برداشت فکری ) ، تلقی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠٢

تازشم برعکس، برخلاف اون، برخلاف تصور، تازه راستشو بخوای، برعکسش کاملا صادق ( صدق میکنه ) ، اتفاقاً ( بالعکس ) Her success hasn't caused tension - if ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠٠

حس ششم، یه حسی ( برگرفته از تعالیم و تجارب قبلی ) ، احساس درونی/قلبی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٨

صفت: شیوا، فصیح، بلیغ، آشکار فعل: 1 ) برشمردن، به وضوح بیان کردن/گفتن 2 ) ساماندهی کردن، سازماندهی کردن، جمع و جور کردن امور، راست و ریس کردن امور، س ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٣

1 - دلیل یا عامل ایجاد یا وجود رویداد یا وضعیتی را بیان/مشخص کردن، چیزی دلیل/توجیح/عامل/توضیحی برای چیز دیگر بودن 2 - تشکیل دهنده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٦

بصورت شفاف و با جزییات توضیح دادن، جزء به جز، تشریح کردن، مو به مو بیان کردن،

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٣

دست و پنجه نرم کردن ( با کاری، وضعیتی، . . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨٧

1 ) توقع/انتظار ( اتفاق رویدادی یا وضعیتی را از قبل ) داشتن، پیش بینی ( اتفاق رویدادی یا وضعیتی را از قبل ) کردن 2 ) اقدام پیشگیرانه کردن، پیشدستی کر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٢

رسیدن ( فکری، منطقی ) به چیزی ( ایده، پیشنهاد، انتخاب، . . . ) ، دست یافتن ( فکری، منطقی ) تهیه کردن، مطرح کردن، ارائه دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨٥

مخدوش کردن، دستکاری کردن، خدشه دار کردن، تحریف کردن، نادرست/غلط/ غیرطبیعی/ غیرواقع/ برخلاف واقع جلوه دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٩

به تصویر کشیدن موضوعی، مطلبی، . . . بصورت مصور بیان کردن بصورت داستانی شرح دادن مجسم کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

همچنین: There you go , Here we go وقتی کاری انجام میشه و میخوایم توجه مخاطب رو به انجام/یا نتیجه اون کار جلب کنیم میگیم: "خب اینم از این" ( یعنی کار ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

be subject to sth/doing sth 1 ) در معرض چیزی بودن یا قرارگرفتن، ( چیزی را ) به خود دیدن/تجربه کردن The bay is subject to heavy fog in summer این بخ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

باشه خب! عیبی نداره! باشه اشکالی نداره! باشه مشکلی نیس!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

پرداختن به/ بانجام رساندن ( کار یا فعالیتی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

- تمام و کمال، همه جوره، کاملاً، تا هرقدر که امکانش باشه، تا اونجایی که جا داره، بطورکامل، تمام قد - در تمام طول مسیر، کل راه، از ابتدا تا انتهای مس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٩

دوکاربرد: 1 ) برای شروع بانجام کاری: "بزن که بریم"، " برو که رفتیم"، "بسم ا. . . "، . . . 2 ) ( پرکاربرد تر ) وقتی کاری انجام میشه و میخوایم توجه م ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

فارغ از ، صرفنظر از

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

از تمام زوایا، جامع، همه جانبه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦١

( بویژه ) در زمینه ی. . . ، در خصوص. . . ، ( بویژه ) وقتی حرف/صحبت از . . . میشه/هست، ( مخصوصا ) در مورد. . .

پیشنهاد
٦٤

توضیح: وقتی میخواهیم از خیر گفتن یکسری از جزئیات بگذریم از این اصطلاح استفاده میشود. خلاصه بعد از یه سری ( ماجرا/اتفاقات ) این شد که سرتو درد نیارم ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

زیراب زدن، لو دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

با این وجود، با ( وجود ) همه این اوصاف، در نهایت امر، با در نظر گرفتن همه شرایط/مسائل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

مستدل، موجه، با پشتوانه، مجاب کننده، متقاعد کننده، قانع کننده، قوی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

چیزی مناسب حال کسی بودن، چیزی مورد توجه و علاقه کسی واقع شدن، راست کار ( کسی ) بودن مشابه right down your alley توجه: up و down موجب تغییر معنی نمی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

به شیوه خاصی عمل کردن یا کاری را انجام دادن اتخاذ روش خاص در انجام کار یا رسیدن به هدفی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

از دیگر معانی: رسیدگی/پرداختن به کاری ( معمولا کاری که از موعد انجامش داره میگذره یا از زمانبندی انجامش عقبه )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

بعدا، بعدنا، جلوتر، در آینده، یه زمانی/یه وقتی ( اشاره به آینده ) در برهه ای ( از زمان در گذشته ) ، برای مدتی، تو یه بازه ای، یه زمانی، یه وقتی نکت ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

دوری کردن/اجتناب کردن/پرهیز کردن/طفره رفتن از انجام کاری ( بدلیل ترس یا عدم اعتماد به نفس کافی برای انجام آن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

تخطی، انحراف، کج روی، دوری ( از مسیر، روش اصلی ) ، انحراف از معیار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

ابتکار عمل را ( از کسی ) گرفتن، مانع تراشی کردن، ممانعت کردن مانع/مزاحم/سد راه انجام کار یا توسعه ای شدن باعث سخت شدن ( انجام کاری یا رسیدن به هدفی )

پیشنهاد
٤٥

حسابی خوش گذروندن ( حسابی خوش میگذره ) ، اوقات خوب و لذت بخشی داشتن What a great part! I'm having the time of my life! چه مهمونی عالیی! حسابی داره به ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

در نظر گرفتن، به حساب آوردن، حواس را به چیزی جمع کردن/معطوف کردن، شامل کردن، مد نظر قرار دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

درحالت کلی/بصورت کلی ( پیشنهاد میشه ) ، حسب/برحسب تجربه ( پیشنهاد میشه ) ، بعنوان یک اصل ( پیشنهاد میشه ) ، تجربه میگه. . . ، یه قانونی کلی میگه. . . ...