بحر احمر


معنی انگلیسی:
red sea

فرهنگ فارسی

یا بحر قلزم دریایی است تنگ و باریک منشعب از اقیانوس هند واقع در میان کشور عربستان و آفریقا . در شمال آن شبه جزیره سینا و در شمال شرقی آن خلیج عقبه و در شمال غربی ترعه سوئز واقع است . و از جنوب به واسطه باب المندب و خلیج عدن باقیانوس متصل می شود . از هنگامی که ترعه سوئز حفر شده کشتیها از بحر الروم ( مدیترانه ) وارد این دریا می شوند و از آنجا به اقیانوس هند می روند .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بحراحمر (دریای سرخ)، دریایی میان سواحل شمال شرقی قاره افریقا و شبه جزیره عربستان است.
در شمال از طریق آبراهه سوئز به دریای روم (مدیترانه) و در جنوب از طریق باب المندب به خلیج عَدَن متصل است.
وجه تسمیه
این دریا احتمالاً به این دلیل دریای سرخ نامیده شده که در آن نوعی گیاه آبزی وجود دارد که در اوقات معینی از سال، سرخ رنگ می شود.بحرقُلزُم، معروفترین نام این دریا در گذشته، از نام شهر قلزم یا کلوسما ی قدیم در نزدیکی سوئز گرفته شده است.این دریا «بحرحجاز» و «خلیج عربی» و به ترکی «شاب (شاپ) دِنیزی» به معنای دریای مرجان نیز خوانده شده است.نامهای «خلیج اَیْلَه»، که همان خلیج عقبه است، و «بحر یمن»، که فقط باید به قسمتهای جنوبی دریای سرخ اطلاق شود، گاهی بر تمام دریا اطلاق شده است.برخی انتهای دریای سرخ را باب المندب و برخی دیگر، از جمله یاقوت حموی، خلیج عدن را نیز، که به خلیج بَرْبَرا یا بَرْبَری شهرت داشته، جزو آن دانسته اند.اما امروز، به تقلید از اروپاییان، تقریباً همیشه بحر احمر (یامعادل آن: قِزِل دِنْیز و غیره) خوانده می شود.
نوع منطقه بحراحمر
بحر احمر، به سبب بادهای مخالف و جریانهای تند و صخره های زیرآبی، همواره دریانوردان را با مشکلاتی مواجه ساخته است.قسمت شمالی را خطرناکتر از جنوب می دانستند، بویژه حوالی رأس محمد (انتهای جنوبی شبه جزیره سینا که محل تلاقی بادهای خلیج عقبه و سوئز است) وحشت فراوان ایجاد می کرد.دریانوردان محلی معمولاً نزدیک ساحل حرکت می کردند و شبها لنگر می انداختند.کشتیهای هندی، به دلیل همین مشکلات و از بیم این که فصل بادهای موسمی را که می بایست با کمک آن به هندوستان برگردند از دست بدهند، بندرت جرأت می کردند در سمت شمال تاحدود سوئز حرکت کنند و معمولاً کالاهای خود را در عدن و جدّه، یا در قرن یازدهم، در مخا تخلیه می کردند.در قرن نهم، همین تجارت کاروانی میان جدّه و مکه سبب اعتبار بازرگانی مکه شد.با اینهمه، کالاهای بسیاری را هم به کشتیهای کوچکتر منتقل می کردند.به گفته ابوزید، کشتیهای محلی که بدین منظور در جده به کار می رفت به کشتیهای قلزم معروف بود.بنابراین، دریانوردان عرب تجارب وسیعی درباره بحراحمر داشتند و رسالات آن ها درباره دریانوردی از معلومات عملی پرمایه ای حکایت می کند.فِران معتقد است که دستورالعملهای کشتیرانی مندرج در کتاب الفوائد ابن ماجِد، صرفنظر از اشتباهاتش درباره عرض جغرافیایی، از همه راهنماهای کشتیرانی که اروپاییان برای منطقه تنظیم کرده اند برتر است.
ابعاد بحراحمر
...

[ویکی فقه] بحراحمر (دریای سرخ)، دریایی میان سواحل شمال شرقی قاره افریقا و شبه جزیره عربستان است.
در شمال از طریق آبراهه سوئز به دریای روم (مدیترانه) و در جنوب از طریق باب المندب به خلیج عَدَن متصل است. وجه تسمیه این دریا احتمالاً به این دلیل دریای سرخ نامیده شده که در آن نوعی گیاه آبزی وجود دارد که در اوقات معینی از سال، سرخ رنگ می شود. بحرقُلزُم، معروفترین نام این دریا در گذشته، از نام شهر قلزم یا کلوسما ی قدیم در نزدیکی سوئز گرفته شده است. این دریا «بحرحجاز» و «خلیج عربی» و به ترکی «شاب (شاپ) دِنیزی» به معنای دریای مرجان نیز خوانده شده است. نامهای «خلیج اَیْلَه»، که همان خلیج عقبه است، و «بحر یمن»، که فقط باید به قسمتهای جنوبی دریای سرخ اطلاق شود، گاهی بر تمام دریا اطلاق شده است. برخی انتهای دریای سرخ را باب المندب و برخی دیگر، از جمله یاقوت حموی، خلیج عدن را نیز، که به خلیج بَرْبَرا یا بَرْبَری شهرت داشته، جزو آن دانسته اند. اما امروز، به تقلید از اروپاییان، تقریباً همیشه بحر احمر (یامعادل آن: قِزِل دِنْیز و غیره) خوانده می شود. نوع منطقه بحراحمر بحر احمر، به سبب بادهای مخالف و جریانهای تند و صخره های زیرآبی، همواره دریانوردان را با مشکلاتی مواجه ساخته است. قسمت شمالی را خطرناکتر از جنوب می دانستند، بویژه حوالی رأس محمد (انتهای جنوبی شبه جزیره سینا که محل تلاقی بادهای خلیج عقبه و سوئز است) وحشت فراوان ایجاد می کرد. دریانوردان محلی معمولاً نزدیک ساحل حرکت می کردند و شبها لنگر می انداختند. کشتیهای هندی، به دلیل همین مشکلات و از بیم این که فصل بادهای موسمی را که می بایست با کمک آن به هندوستان برگردند از دست بدهند، بندرت جرأت می کردند در سمت شمال تاحدود سوئز حرکت کنند و معمولاً کالاهای خود را در عدن و جدّه، یا در قرن یازدهم، در مخا تخلیه می کردند. در قرن نهم، همین تجارت کاروانی میان جدّه و مکه سبب اعتبار بازرگانی مکه شد. با اینهمه، کالاهای بسیاری را هم به کشتیهای کوچکتر منتقل می کردند. به گفته ابوزید، کشتیهای محلی که بدین منظور در جده به کار می رفت به کشتیهای قلزم معروف بود. بنابراین، دریانوردان عرب تجارب وسیعی درباره بحراحمر داشتند و رسالات آن ها درباره دریانوردی از معلومات عملی پرمایه ای حکایت می کند. فِران معتقد است که دستورالعملهای کشتیرانی مندرج در کتاب الفوائد ابن ماجِد، صرفنظر از اشتباهاتش درباره عرض جغرافیایی، از همه راهنماهای کشتیرانی که اروپاییان برای منطقه تنظیم کرده اند برتر است. ابعاد بحراحمر جغرافیدانان مسلمان طول بحر احمر را سی روز کشتیرانی یا ۴۰۰، ۱ـ۵۰۰، ۱ میل می دانستند که رقم نسبتاً صحیحی است، ولی برآورد آنان از بیشترین عرض دریا، که آن را هفتصد میل فرض می کردند، بیش از سه برابر مسافت واقعی است. افسانه هایی در مورد بحراحمر چنین تصور می شد که تمام منطقه داخل باب المندب زمانی سرزمینی حاصلخیز بوده تا این که پادشاهی آبراهه ای در آن حفر می کند تا آب اقیانوس در آن جریان یابد و سرزمین دشمنش را ویران کند. از افسانه های دیگری که در باره بحراحمر گفته اند این است که در جنوب آن کوه آهنربایی وجود دارد، و به همین سبب در ساختن کشتیهای محلی از آهن استفاده نمی کرده اند. شاید این توجیه خیالی ناشی از این امر باشد که کشتیهای محلی بحراحمر و قسمت غربی اقیانوس هند را از الوارهایی می ساختند که به جای استفاده از میخ آن ها را به هم می بستند، و این روش هم اکنون نیز در ساخت قایقهای کوچک در جاهای دورافتاده متداول است. همچنین تصور می شد که در بحر احمر جزیره ای است که «جَسَّاسَه» (جاسوس)، خبرچینِ دجّال، در آن جا زندگی می کرده است. دریایی نیز که فرعون و لشکریانش در آن غرق شدند قسمتی از بحر احمر تصوّر می شد. به گفته یاقوت حموی، این واقعه در این بحر اتفاق افتاده، حال آن که دیگران، از جمله قَلْقَشَندی، وقوع آن را در برکه الغَرَنْدَل، بخشی از ساحل میان احمر و طُور که نزد زایران مسیحی تا قرن دهم به سرندله یا ارندره معروف بوده است، دانسته اند. اهمیت منطقه با وجود مشکلات دریانوردی و فقدان بندرگاه مناسب و خشکی سواحل، موضع جغرافیایی بحراحمر اعتبار بازرگانیش را تضمین می کرد. در جنوب مهاجمان سامی نژاد برای تصرف شمال حبشه از آن عبور کردند و، باز در چند قرن بعد، حبشیان برای تصرف جنوب غربی عربستان در جهت مخالف از آن گذشتند. پیشینه ← در صدر اسلام در صدر اسلام دریازنی در این ناحیه بسیار بود. ← در زمان حکومت بنی زیاد به گفته مسعودی در زمان حکومت بنی زیاد زَبیدی مناسبات تجاری مستمری میان سواحل عربی و افریقایی برقرار بود و افریقا مناطق مسلمان نشینی داشت که به حکام محلی خراج می دادند. ← لایروبی آبراهه اتصال میان بحراحمر و دره نیل و دریای روم، زمانی از طریق آبراهه ای صورت می گرفت که گاه آبراهه فرعون و گاه آبراهه ترایانوس نامیده می شد، و نزد عربها به خلیج امیرالمؤمنین معروف بود، و در قلزم به دریا می ریخت. قسمتی از این آبراهه، یعنی وادی طومیلات، زمانی شاخه ای طبیعی از رود نیل بود که تا دریاچه تمساح امتداد داشت، ولی با بالاآمدن سطح زمین، دیگر برای کشتیرانی مناسب نبود. این آبراهه در قدیم چندین بار لایروبی شد و در زمان عمر بن خطاب نیز، لایروبی آن بوسیله عمروعاص صورت گرفت و از آن برای ارسال کشتیهای غله به جار، که در آن وقت بندرِشهر مدینه بود، استفاده کرد. ولی گویا خلیفه، از بیم راه یافتن کشتیهای روم شرقی به بحراحمر، به عمروعاص اجازه نداد تا از دریاچه تمساح به مدیترانه آبراهه بکشد. آبراهه عَمرو فقط هنگام بالا آمدن آب قابل کشتیرانی بود. ← در زمان المهدی در زمان المهدی (حک: ۲۹۷ـ۳۲۲) این آبراهه بار دیگر لایروبی شد، ولی کمی بعد بی استفاده ماند، گرچه هنگام طغیان شدید گاهی آب در آن جریان می یافت. بازرگانی بحراحمر بر اثر ازدیاد قدرت مصر در عصر خلفای فاطمی و افول عراق رونق گرفت. جنگ های صلیبی تقاضای محصولات مشرق زمین را در اروپا افزایش داد و عبور کالاهای تجاری عامل بسیار مهمی در آبادانی مصر شد. ← در قرن ششم در ۵۷۸ـ۵۷۹/۱۱۸۲ـ۱۱۸۳ رنو دو شاتیون قطعات پیش ساخته کشتیهایی را از سواحل مدیترانه به اَیْلَه فرستاد و درآنجا آن ها را سوار کرده به آب انداختند تا به کشتیهای تجاری حمله کنند. فرانکها به عَیْذاب حمله کردند، ولی در دریا از حسام الدین لؤلؤ شکست خوردند، و کسانی که توانسته بودند در حجاز پیاده شوند، نابود شدند. به گفته اَبوشامه، صلاح الدین دستور داد که هیچ یک از اسیران را زنده نگذارند تا کسی نتواند دشمن را از وجود معبر بحراحمر آگاه کند. بعدها در اروپا برای از میان بردن این بازرگانی اقداماتی از طریق محاصره دریایی به عمل آمد ولی، با وجود اوامر صریح پاپ، هرگز به نحو مؤثری صورت نگرفت. ← در قرن هشتم دراوایل قرن هشتم /چهاردهم، گیوم آدام اصرار داشت که برای تسخیر سُقُطْره و بستن دهانه بحراحمر یک نیروی دریایی مسیحی گسیل شود. در حدود ۸۹۳/۱۴۸۸ پرو داکویلها، که با کشتی از طور به عدن رفت و سپس به مکه و مدینه سفر کرد، اطلاعاتی درباره راه بازرگانی برای پادشاه پرتغال جمع آوری کرد، ولی در حبشه به زندان افتاد و معلوم نیست که گزارش او هرگز به لیسبون رسیده باشد. پرتغالیها در ۹۰۳/۱۴۹۸، بعد از این که خود را از راه دریا به هندوستان رساندند، سخت کوشیدند تا راه بازرگانی بحراحمر و خلیج فارس را به نفع خود به مسیر دماغه امیدنیک منتقل سازند و در جنگهایی که اول با مصر و بعد با عثمانیها رخ داد، تفوق دریایی خود را در اقیانوس هند برقرار کردند. ← در قرن نهم در ۹۱۹/۱۵۱۳ آلبُوکِرک، که امیدوار بود به حبشیها ملحق شود و به مکه حمله کند، عدن را محاصره کرد، اما چون نتیجه ای نگرفت، وارد بحراحمر شد. کشتیهای او که به سبب نوزیدن باد در کَمَران متوقف مانده بود، خسارتهای بسیار دید. جانشین او هم دچار سرنوشت مشابهی شد و با این که در۹۴۷ـ ۹۴۸/ ۱۵۴۰ـ۱۵۴۱ استوایو داگاما تا نزدیکی سوئز پیش رفت و نیروی کوچکی هم در مَصَوَّع پیاده کرد تا حبشیها را در مقابل احمد گِران، مهاجم مسلمان سومالی، یاری دهد، پرتغالیها هرگز نتوانستند سلطه ترکها را در تنگه باب المندب به خطر اندازند. ← در قرن دهم در نیمه دوم قرن دهم /شانزدهم، کشتیهای پرتغالی بندرت به بحراحمر می آمدند و مسافران پرتغالی، که بیشترشان مبلّغانی بودند که به حبشه می رفتند، معمولاً با لباس مبدّل و با کشتیهای بومی مسافرت می کردند. ← در قرن یازدهم در اوایل قرن یازدهم/ هفدهم، کشتیهای انگلیسی (۱۰۱۸/۱۶۰۹) و هلندی (۱۰۲۵/ ۱۶۱۶) در مخا به بازرگانی پرداختند، ولی کشتیهای آن ها معمولاً به نقاط شمالیتر نمی رفتند. با این که مخا به عنوان بازار فروش قهوه یمن موقتاً اهمیتی به دست آورد، بازرگانی هند و خاوردور بیش تر از راه دماغه امیدنیک صورت می گرفت. در قرن بعد، نیاز به رفت وآمد سریع از لندن و پاریس به مستملکات روزافزون اروپاییان در هندوستان باعث توجه مجدّد به راه بحراحمر شد که یکی از نخستین نمونه های آن، سفر دانیل است. توجه عمومی به اهمیت سوق الجیشی و تجاری بحراحمر را می توان متأثر از لشکرکشی ناپلئون به مصر دانست که با بازشدن آبراهه سوئز در ۱۲۸۶/۱۸۶۹ به اوج خود رسید. ← بعد از حفر کانال سوئز با حفر کانال سوئز راه بازرگانی مغرب زمین با افریقای شرقی و آسیای جنوبی و جنوب شرقی و استرالیا و ژاپن گشوده شد، و بحراحمر از لحاظ اقتصادی میان غرب و شرق اهمیت ویژه ای پیدا کرد، به طوری که از این طریق فاصله لندن تا کراچی به ۸۰۰، ۹ کیلومتر رسید، در حالی که از طریق دماغه امیدنیک در افریقای جنوبی (راه سابق) ۳۸۰، ۱۷ کیلومتر بود. ← در جنگ جهانی دوم در جنگ جهانی دوم، بحراحمر به لحاظ رساندن نفت و فرآورده های آن به کشورهایی که با آلمان می جنگیدند، اهمیت بسیار یافت. پس از پایان جنگ جهانی دوم، بویژه پس از ملی شدن نفت در ایران، مصریها نیز در ۱۳۳۵ ش /۱۹۵۶ (زمان جمال عبدالناصر) کانال سوئز را ملی کردند و از دست انگلیسیها بیرون آوردند، ازینرو بر اهمیت نظامی و اقتصادی بحراحمر افزوده شد. پس از استقلال عدن (۹ آذر ۱۳۴۶/۳۰ نوامبر ۱۹۶۷) به نام جمهوری خلق یمن جنوبی، راه بازرگانی غربیها در بحراحمر علاوه بر کانال سوئز از طریق عدن در جنوب ترعه سوئز نیز از نظارت انگلیسیها بیرون آمد. ← پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (۱۳۵۷ ش)، با بیش تر شدن نیاز غربیها از جمله اروپا و امریکا، به نفت، بحراحمر ـ که کوتاهترین راه برای مراودات اقتصادی اروپا، آسیا، آمریکا و اقیانوسیه است ـ اهمیت ویژه ای پیدا کرد، و امروزه نیز اعتبار سوق الجیشی یافته است. فهرست منابع (۱) ابن خرداذبه، المسالک والممالک، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۸۹، ص۱۵۳. (۲) ابن وردی، خریده العجایب، قاهره ۱۳۱۶، ص۹۶ به بعد. (۳) ابوزید، اخبارالصین والهند، چاپ و ترجمه ژان سواژه، پاریس ۱۹۴۸. (۴) محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهه المشتاق فی اختراق الا´فاق، ص۱۶۴. (۵) احمدبن علی قلقشندی، ضوء الصبح، قاهره ۱۹۰۶، ص۲۲۴. (۶) علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، چاپ باربیه دمینارو پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷، ج۱، ص۲۳۷. (۷) محمدبن احمد مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۷، ص۱۱. (۸) احمدبن علی مقریزی، الخطط، قاهره ۱۳۲۴ـ۱۳۲۶، ج۱، ص۲۴ـ۲۶. (۹) یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ ـ۱۸۷۳. (۱۰) دایره المعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران ۱۳۴۵ ش.

دانشنامه آزاد فارسی

پیشنهاد کاربران

بپرس