خواطر

لغت نامه دهخدا

خواطر. [ خ َ طِ] ( ع اِ ) ج ِ خاطر. خاطرها. ( منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ). رجوع به خاطر شود :... و خواطر بکنه آن نتواند رسید. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع خاط اندیشه ها .
جمع خاطر خاطر ها

فرهنگ معین

(خَ طِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ خاطر، اندیشه ها.

فرهنگ عمید

= خاطر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خواطر (جمع خاطر)، اصطلاحی در تصوف و عرفان ، به معنای اندیشه و خطابی که به سرعت بر دلِ سالک می گذرد بدون اینکه خود او اراده کرده باشد، هرچند قدرت دفع آن را از دل دارد.
خاطر در لغت به معنای خطاب و اندیشه ای است که به شتاب بر قلب وارد می شود و در آن درنگ نمی کند. به نظر ابن فارس ، خَطَر دارای دو ریشه ، و ریشۀ دوم آن به معنای اضطراب و حرکت است و خواطر را نیز به سبب همین اضطراب و عدم قرار خواطر نامیده اند. چه بسا تداوم معنای اصطلاحی آن به حدیثی از پیامبر («حَتّی یخْطِرَ الشَّیطانُ بَینَ المَرْءِ وَ قَلْبِهِ، تا اینکه شیطان میان شخص و قلبش خطور می کند») و امیرمؤمنان («وَلِلْقُلوبِ خَواطِرُ لِلْهَوَی ، و دلها خواطری دارند که آنها را به سوی هوای نفس می خواند») بازگردد که مؤمنان را از خطورات ( وساوس ) شیطان پرهیز داده اند.
تقسیم بندی چهارگانه
ظاهراً حکیم ترمذی نخستین کسی است که اشاره ای کوتاه به بحث خواطر کرده است و می توان تقسیم بندی چهارگانۀ انواع خواطر در آثار بعدی را به طور ضمنی در سخنان او یافت .به نظر وی ، قلب خزانۀ خداست و شیطان و نفس و حتی فرشتگان نمی توانند از محتوای آن مطّلع شوند، اما سینه ( صدر ) این گونه نیست و خواطری که وارد سینه می شود یا از فرشته (مَلَک ) است یا از نَفْس ( وسواس ).خواطر مَلَکی با حمایت خدا می آید و برحسب میزان قوّت نور سالک به سیر الی الله تبدیل می گردد.خواطر نفسانی مانند دود و ابر اطراف قلب را در سینه فرا می گیرد و آن را در تاریکی فرو می برد و در اینجاست که وسوسه های نفس و شیطان ، یکی پس از دیگری ، وارد می شود.خواطر نفسانی جز با مجاهده در ذات خدا و پرهیز از اشتغالات دنیا درمان نمی پذیرد.
کشف خواطر یکی از ارکان ده گانه تصوف
کلابادی یکی از ارکان ده گانۀ تصوف را کشف خواطر به شمار آورده است ، یعنی بررسی و کاوش در هر خاطری که بر دل وارد می شود تا آنچه را از آنِ حق است متابعت کند و غیر آن را فرو گذارد.
انواع خواطر
...

دانشنامه آزاد فارسی

خَواطِر
(جمع خاطر، به معنی آنچه به دل وارد می شود) در اصطلاح عرفا، خطابی که بر دل می گذرد و آن، یا ربانی است یا مَلکی، یا نفسانی یا شیطانی. هیچ یک از این خطاب ها پیوسته در دل نمی ماند و ورود آن به دل ارادی نیست. در دسته بندی خواطر میان عرفا اختلاف است. ابوطالب مکی به شش خاطرِ نفس، روح، عدو، ملک، عقل، و یقین معتقد است. مجدالدین بغدادی به هفت خاطر و نجم الدین کبری به پنج خاطر معتقدند. به اعتقاد عرفا تشخیص خواطر در ابتدای راه سالک برای او دشوار است و او باید بکوشد تا هر گونه خاطری را نفی کند و برای تشخیص آن ها به خدا متوسّل شود. سالک باید پیوسته زنگ هوی وهوس را از آینۀ دل بزداید تا صورت های حقیقی در آن منعکس شود و خیر را از شر بازشناسد.

پیشنهاد کاربران

نگاران ضمیر ؛ کنایه از اندیشه ها. خواطر. مضامین. ( فرهنگ فارسی معین ) :
برقفای تو چو باشد اثر سیلی دوست
بوسه ها یابد رویت ز نگاران ضمیر.
مولوی ( از فرهنگ فارسی معین ) .

بپرس