تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

در موقعیت اضطراری در شرایط اضطراری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

شهامت کاری را پیدا کردن جرأت کاری را پیدا کردن شجاعت کاری را پیدا کردن دل و جگرِ انجام کاری را پیدا کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

به نقل از فرهنگ پویا: جلب کردن، کسب کردن، جمع کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

1. . ( be attributable to ( a particular factor or circumstance "he claimed his problems were down to the media" 2. . ( be left with only ( the spe ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

اتاق جنگ اتاق تصمیم گیری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

قابلِ انجام انجام شدنی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

merriam - webster: to have experience : become sophisticated sometimes : to have sexual experience —used only in perfect tenses هزاره برای have bee ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

گشاده دستانه دست و دلبازانه با گشاده دستی با دست ودلبازی از روی ولخرجی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

تهدیدکننده ی حیات تهدیدکننده ی زندگی به نقل از فر هنگ پویا: مهلک دارای خطر مرگ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

حداقل کم کم لااقل ___________به نقل از هزاره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

به نقل از هزاره: استهلاک فرسودگی فرسایش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

به نقل از هزاره: 1 - کارگاه، سالن کارخانه 2 - کارگرانِ ( کارخانه )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

به نقل از هزاره: تصمیم گرفتن ( که )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

به نقل از هزاره: 1. ناو سرفرماندهی 2. گل سرسبد، چشم و چراغ 3. [برنامه، مدل اتومبیل و غیره] اصلی، مهم، عمده به نقل از فرهنگ پویا: 1. ناو سرفرماندهی 2 ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

used to refer vaguely to other things associated with what has been mentioned "you'll still get paid and everything" و بقیه و غیره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Someone or something that is in the spotlight is getting a great deal of public attention در مرکز توجه عموم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

A flagship store is the lead store in a retail chain acting as a showcase for the brand or retailer. It's job is to draw customers into the brand ove ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

to think about something or someone much more than is necessary or sensible لانگمن به چیزی بیش از حد فکر کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

به نقل از هزاره [ساختمان] متروک [دستگاه] ازکارافتاده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

An expression of surprise or astonishment ای وای بر من اوه، خدای من ای وای

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

به نقل از هزاره: این قدر تا این اندازه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

به نقل از لانگمن: to not feel confident about what to do or how to behave مثال: . It’s not unusual to feel rather lost when you first start college ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Out here is where you are مثال: !I found something really cool, you've got to get out here and see it اینجا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

به نقل از هزاره: بهتر درخشیدن از تحت الشعاع قرار دادن بیشتر درخشیدن از گوی سبقت ربودن از

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

به نقل از هزاره: اختیار مسئولیت تملک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

keep ( a person or place ) under surveillance تحت نظارت داشتن تحت مراقبت داشتن تحت نظر داشتن مثال: he deployed FBI agents to surveil the offices of ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

نه چیز دیگری ولاغیر

پیشنهاد
٦

To take something with a "grain of salt" or "pinch of salt" is an English language idiom that means to view something with skepticism or not to inter ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

به نقل از فرهنگِ هزاره: نمونه مؤفق مؤفقیت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

احمقانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

ابعاد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

زمان حیات [در] طولِ عمر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

به نقل از هزاره: ( محاوره ) بیرون آمدن، شرکت نکردن، کناره گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

نامرئی رؤیت ناپذیر مشاهده ناپذیر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

صفحه ی اول سایت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

فناوری های تحول آفرین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به نقل از هزاره: حواسِ ( کسی ) به. . . بودن مواظبِ . . . بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به نقل از هزاره: تدبیر کار کارپژوهی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

خردسالی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

مک میلیان دیکشنری: to say that you belong to a particular group or category; to describe yourself as belonging to that group or category He began i ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

افراد بالغ بزرگسالان آدم بزرگ ها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

به نقل از میریام وبستر: to do or say something that is very shocking and unexpected مثال: She dropped a bomb with her resignation محاوره: همه را غ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

خرد و خاکشیر کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

to decide to forget about or ignore someone or something آگاهانه ندیده گرفتن آگاهانه فراموش کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

رفتار متکبرانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

به نقل از فرهنگ پویا: بی نتیجه بی فایده بیهوده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

برآوردن نیازها برآورده کردن نیازها رفع نیازها ارضای نیازها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

a period in which there is a surge of prosperity for a person, place, or industry دوره ی رونق دوره ی شکوفایی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

در حال استفاده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

به نقل از The Free Dictionary: . To be particularly noteworthy, remarkable, interesting, special, or impressive مثال: !Wow, this new car of yours i ...