پیشنهادهای غزال سرخ (١,٢٩٢)
به نقل از هزاره: 1. جسمانی، جسمی؛ نفسانی 2. شهوانی، شهوت انگیز 3. [شخص] لذت جو؛ شهوی، شهوتران، شهوت پرست 4. لذت بخش
به نقل از لانگمن: used when you can see someone arriving فلانی هم رسید! فلانی هم آمد! این هم از فلانی!
. grow in ( something ) to begin to have more of a particular quality . She was growing in confidence every day . The area has gradually grown in im ...
بدترین حالت پست ترین نقطه پایین ترین نقطه
مملو لبریز
به نقل از هزاره: 1. تقریباً 2. به جز
وصف الحالی حدیث نفسی خودزندگینامه ای
به طور مشخص مشخصاً
ضدفرهنگ قاعده شکن عرف شکن
از قوانین پیروی کن از قوانین اطاعت کن
طغیان کردنِ [رودخانه]
به نقل از هزاره: بیماری سخت بیماری جدی بیماری خطرناک
به نقل از هزاره: ( رسمی ) 1. چون که، از آنجا که، زیرا که 2. تا آنجا که، تا آنجایی که
withdraw or resign from a position or office "he stood down as leader of the party" استعفا دادن کناره گیری کردن کنار رفتن کنار گذاشته شدن
به نقل از هزاره: 1. از درون مفجر شدن، ( در خود ) منفجر شدن، ( به درون ) ترکیدن، به درون متلاشی شدن، [تشکیلات، نظام و غیره] فرو ریختن، متلاشی شدن 2. [ ...
تا حد ممکن حتی الامکان حتی المقدور
مخاطبان مستمعان شنوندگان بینندگان تماشاگران
به نقل از هزاره: 1 - تبدیل به شهر شدن؛ شهر شدن 2 - شهرنشینی
مبادی آداب
به نقل از هزاره: بگیرش! برو! بزنش! ولش نکن! معطلش نکن!
به طرز خطرناکی به شکل خطرناکی به گونه ی خطرناکی به نقل از هزاره: به طور خطرناکی به طرز مخاطره آمیزی به طور وخیمی
غیرنظامی آدم های عادی افراد عادی افراد معمولی
به نقل از هزاره: 1. [اصول، مذهب] طبق. . . زندگی کردن، اجرا کردن، عمل کردن به؛ [قول های خود] وفادار ماندن به 2. مطابق . . . رفتار کردن / زندگی کردن، ا ...
. a person who earns money to support their family, typically the sole one "when Roland's grant ran out, Val became the breadwinner" نان آور
به نقل از هزاره: 1. [ارقام، اعداد] بالغ شدن بر، سر زدن به، رسیدن به 2. برابر بودن با، هم ارز بودن با، همسنگ ِ . . . . بودن
قدرت در چیزی یا بر کسی نفوذ در کسی یا چیزی
خبری گزارشی گزارشگری خبررسانی
وداع کردن خداحافظی کردن بدرود گفتن
صنعت خودروسازی صنعت اتومبیل سازی صنعت خودرو
به نقل از میریام وبستر: to understand مثال: "Yes we're late, but it was raining, then we got a flat tire …" "All right, I get the idea" فهمیدن متوج ...
به نقل از هزاره: 1. خسته، کوفته 2. درمجموع، روی هم رفته
adv به نقل از هزاره: به آسانی به راحتی ( به طورِ ) دقیق قشنگ خوب تمیز
به نقل از هزاره: فرصت طلبی کردن رنگ عوض کردن به هر سازی رقصیدن
هیجان برانگیز
تکرارشونده مکرر متناوب ت
ازخودگذشتگی فداکاری ایثار
به نقل از هزاره: به این معنی که از این حیث که به نقل از آکسفورد: for the reason that مثال: "I was fortunate in that I had friends"
بازتعریف تصویر برند ( نشان تجاری ) بازتعریف نشان تجاری نوسازی نشان تجاری change the corporate image of ( a company or organization )
به نقل از هزاره: کار بزرگ عمل برجسته شاهکار معجزه اعجاز
هیجان برانگیز مدهوش کننده هوشربا سرگیجه آور heady. Something that's heady is extremely thrilling. You might have a heady feeling as you walk up on s ...
ناخوانا
نهایت تلاش خود را کردن
جرم خشونت آمیز
میریام ـ وبستر: the cause of one's becoming a better person مثال: . His time in the army was the making of him عامل ارتقای عاملِ بهتر شدنِ موجبِ ب ...
در اوج مؤفقیت بودن در بهترین حالت ممکن بودن the most powerful or most successful position in a profession, organization, etc
دو ماه یک بار
اجازه داشتن مجاز بودن حق [انجامِ کاری را] داشتن
with an optimistic tone, with good news از دیدگاهی مثبت، خبرِ خوب اینکه، با لحنی امیدوارکننده،
تا حدی به نوعی
با این همه، با این حال، با وجود این، به رغم این موضوع، مع الوصف، با این اوصاف،