پیشنهادهای غزال سرخ (١,٢٩٢)
خانواده ی متوسط خانواده ی معمولی خانواده ی طبقه ی متوسط
تلفظ به فارسی: مَریِت
به نقل از هزاره: به عنوان عضو کیمته به عنوان یک عضو کمیسیون
مناسب برای زندگی قابل زندگی زندگی کردنی زیستنی به نقل از هزاره: 1. [زندگی] قابل تحمل 2. [خانه] قابل زندگی، قابل سکونت، در خور زندگی؛ [هوا] قابل تحمل ...
مسلم است که. . . یقیناً
دوباره روشن کردن باز روشن کردن
. to give you an idea" means "to tell you", "to let you know", or somthing like these"
به نقل از هزاره: [غذا، نوشیدنی و غیره] اضافه کردن به، افزودن به، ریختن در
. get someone back to normal, financially, medically, mentally, etc مثال: . We will put him on his feet and help him along کسی را به حالت عادی برگرد ...
به نقل از هزاره: [پلیس] قضیه را کشف کردن
very keen; enthusiastic. an avid reader ( postpositive; often foll by: for or of eager ( for ) ; desirous ( of ) ; greedy ( for کشته مرده هوادار دو ...
به نقل از هزاره: صاف و پوست کنده رک و راست
به نقل از هزاره: خود را وقف کاری/چیزی کردن خود را به کاری / چیزی مشغول کردن
به نقل از هزاره: مسائل پرزحمت، مشکل آفرین، پردردسر
به نقل از هزاره: حسابِ ( چیزی ) نگه داشتن
آکسفورد: the existing state of things, as opposed to one that is imaginary, simulated, or theoretical مثال: "we live in the real world of limited fin ...
به نقل از هزاره: به هوش آوردن زندگی بخشیدن به جان دادن به زندگی دوباره ای بخشیدن به
1 usually predicative motionless; stationary. 2 undisturbed or tranquil; silent and calm. 3 not sparkling or effervescent
خبرنگار جنجالی عکاس سمج ________به نقل از هزاره
1. ( share a home and have a sexual relationship with ( someone to whom one is not married "Fran was now living with a man fourteen years older tha ...
به نقل از هزاره: 1. با وقاحت، با بی شرمی، بی پروا، بدون پروا، وقیحانه 2. بی دغدغه، راحت، بدون خجالت
به نقل از هزاره: شخصاً به شخصه
از پیش هماهنگ شده از پیش توافق شده
برای این کار بدین منظور به همین منظور با این هدف،
نگاه هیز به کسی کردن
آمپر پراندن جوش آوردن سیم های کسی اتصالی کردن
به نقل از هزاره: عمل دفع تخلیه
حرف گوش کن مطیع فرمانبردار
سمبل کاری
درهم آمیزی پیوندزنی قلمه زنی
اشتراک گذاری خودرو
به نقل از هزاره: ضعیف
به نقل از هزاره: بنا به تعریف خود برحسب تعریف
به نقل از هزاره: ( کامپیوتر ) ترمینال، پایانه؛ میز کامپیوتر، ایستگاه کامپیوتر، کامپیوتر
به نقل از هزاره: ( محاوره ) دانش، دانشِ فنی، تکنیک، مهارت
به نقل از هزاره ( رسمی ) چیزی را به زبان آوردن چیزی را بیان کردن
فقرا و اغنیا داراها و ندارها
the time around the end of one century/year and the beginning of the next شروع سال جدید آغاز سال جدید
به نقل از هزاره: 1 - چیزی را گرفتن 2 - کنترل چیزی را به دست گرفتن catch/lay/take/seize hold of
به نقل از هزاره: توی گذشته زندگی کردن توی گذشته های بودن
به نقل از میریام وبستر: 1 : . to travel in the same direction as someone مثال: Let me walk with you—I'm going your way 2 : . to happen in a way tha ...
در سراسر شب در طول شب در کل شب در همه ی شب
هزاران هزار
stay down; to fail; stay back مردود شدن رد شدن تجدید شدن
به نقل از هزاره: ( برای جسد مرده، استخوان مرده ) دخمه، سرداب، استودان
به نقل از Longman Dictionary of Contemporary English: to have or include something as a permanent part مثال: Is your car fitted with an alarm داشتن ...
به نقل از هزاره: نشانه ی چیزی بودن خبر دادن از پیشگویی کردن
یلنا [اسم زنانه]
امور بین الملل
طی مدتِ