تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

( محاوره ) اجازه ی کاری را گرفتن

پیشنهاد
٢

به نقل از هزاره: ( محاوره ) به کسی چراغ سبز نشان دادن به کسی اجازه ی کاری را دادن دست کسی را باز گذاشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

به نقل از هزاره: ( مربوط به ) مهندسی محیط کار، ( مربوط به ) کارپژوهی، ( مربوط به ) تدبیر کار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیانور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خنثی کردن بمب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نقل از: Oxford Languages a topic or issue that is highly charged emotionally or politically مثال: "the hot - button issue of nuclear waste dispos ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نقل از هزاره: لعنت بر کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نقل از هزاره: لعنت بر چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نقل از هزاره: 1. ( به نشانه ی خطر ) پرچم قرمز 2. پرچم سرخ، پرچم انقلاب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نقل از تزاروس: take a picture with a camera عکس گرفتن فیلم گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شلوغ بازی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

درِ گوشی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

. If you do not have to do something, it is not necessary or required ( به نقل از کالینزدیکشنری ) لزومی ندارد. . . نیازی نیست. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به نقل از thefreedictionary: Through and through; thoroughly; in every manner or respect مثال : !The fellow is stubborn to the backbone; he won't ev ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خودروی اشتراکی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ساختمان بلندمرتبه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

شرق شناسی مطالعات شرقی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ماری ( اسم خاص مردانه ) نمونه: Andy Murray اندی ماری، تنیسور مشهور

پیشنهاد
١

به نقل از هزاره: افراط و تفریط کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

It is used to mean that something that has just happened مثال ها: . Only now do I realise he loves me . or Only now do I see what he was trying t ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به نقل از free dictionary: To give one's talent, skills, or effort to assist in some task, project, endeavor, etc مثال: . The famous actor is lendi ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به نقل از هزاره: [کهنه، به قصد طعنه] آدمِ برمامگوزید، آدم طاووس خصال، کج کلاه خان، آدم شیک وپیک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

گوی آتشین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

to get everything one wants Achieve two mutually exclusive objectives, as in Bill wants to have it both ways - to enjoy Christmas at home and to tra ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به نقل از هزاره: به پایان رسیده به انتها رسیده در شرف نابودی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تولیدکننده قطعات اصلی قطعه ساز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از هزاره: به همین منوال به همین شکل به همین صورت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

نهایتاً

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

to consider without giving deep thought to or coming to a conclusion concerning در نظر داشتن در نظر گرفتن بررسی کردن مثال: : we're playing with the i ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از هزاره: خودبینانه خودخواهانه مغرورانه با خاطرجمعی با بی خیالی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از هزاره: کار مطمئن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پر باد نفاخ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از هزاره: وابسته بودن به منوط بودن به

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از کمبریج: to need something to make a result happen مثال: . The future of the company is riding on the new management

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خاطرجمع اسطقس دار سرِ موضع

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

To push something to its limits means to test it as far as it will go When you "push something to the limit", you make it work as hard as it can; of ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تناسب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از هزاره: در کل با در نظر گرفتن همه ی جوانب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از هزاره: همنوع، همجنس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از آکسفورد لنگویج: compel the making of an immediate decision مثال: They would never have addressed the problem if that newspaper article hadn ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از مک میلیان: . used for emphasizing the main reason or purpose of something مثال: The majority said they work mostly because they need the ...

پیشنهاد
٢

به نقل از فرهنگ پویا: با حرارت از کسی/چیزی حمایت کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

. To cut or divide something into slices‏ مثال: . We sliced up the loaf of bread and made sandwiches مثال: . The developer sliced the estate up int ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از هزاره: 1 - چیزی را گرفتن 2 - کنترل چیزی را به دست گرفتن catch/lay/take/seize hold of

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از هزاره: مددِ معاش [در بریتانیا]

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تغییر حال و هوا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

چن [اسم خاص مردانه چینی، کره ای]

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از Oxford Learners Dictionaries: to suffer with depression/a cold ناراحت بودن افسرده بودن سرماخوردگی داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یسپرسن ( اسم خانوادگی اسکاندیناویایی ) به نقل از ویکیپدیای انگلیسی: Jespersen is a Danish and Norwegian patronymic surname

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به نقل از هزاره: زمین نیمه بایر زمین نیمه کشاورزی زمین کم محصول