تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Intellectual pretension was never one of his vices.
دیدگاه
١

تظاهر به اندیشمندی هرگز از خصیصه های وی نبوده است.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
She considered everyone her intellectual inferior.
دیدگاه
١

او همه مردم را از لحاظ فکری پایین تر از خودش تصور می کرد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Happy birthday to an attractive,intellectual,sophisticated and all round splendid person.
دیدگاه
١

تولدت مبارک! ای تو که فردی جذاب، خردمند، روشن فکر و تماماً با شکوه هستی.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
"On the broad canvas of presidential trade policy, Obama's decision is unexceptional, " says Doug Irwin, a trade historian at Dartmouth College.
دیدگاه
٠

داگ اروین، تاریخ شناس تجارت دانشگاه دارتموث اذعان کرد: "

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
But it couldn't have been easy being Billy Ripken either, an unexceptional major league infielder craning his neck for notice while the press swarmed around Hall of Famer and elder brother Cal.
دیدگاه
٠

اما بیلی ریپکین بودن هم آنقدر نمی توانست کار ساده ای باشد، توپ زن لیگ برتری بدون استثنا که گردن خود را برای دیدن اخطاریه کج کرده بود و در حالیکه خبرن ...

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
At the time, I thought it normal and unexceptional .
دیدگاه
٠

یک زمانی تصور می کردم که یک قضیه عادی و معمولی است

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The rest of the summer was unexceptional.
دیدگاه
٠

بقیه روزهای تابستان خیلی عادی گذشت.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He was a hard-working, if unexceptional, student.
دیدگاه
٠

اگر نگوییم که یک شاگرد بی نظیر است، خیلی سخت کوش است.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Since then, Michael has lived an unexceptional life.
دیدگاه
٠

از آن زمان بود که مایکل یک زندگی معمولی را ادامه داد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
She rose, threw one withering look at Cranston and followed the others out.
دیدگاه
١

او از جای برخاست، نگاهی تحقیر آمیز به کرانستن ون انداخت و به دنبال سایرین خارج شد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Rotten had also adopted an increasingly withering view of his colleagues.
دیدگاه
١

راتن نیز دیدگاه به شدت تحقیر آمیز نسبت به همکارانش اتخاذ کرده بود.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
I gazed up at the withering contrail.
دیدگاه
١

به دود جت که در حال پخش شدن بود خیره ماندم.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The daily firings produced by the withering economy offered loopholes of opportunity for a young man who kept his eyes open.
دیدگاه
١

اخراج های روز به روز ناشی از اقتصاد رو به زوال، روزنه ای از فرصت را برای جوانی باز نمود که همیشه در کمین نشسته بود.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
A withering look from his wife silenced him.
دیدگاه
١

نگاه تحقیر آمیز همسرش، او را ساکت کرد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He made a withering attack on government policy.
دیدگاه
١

او حمله ( انتقاد ) حقارت آمیزی به سیاست دولت اعمال کرد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
She reserved her most withering scorn for journalists.
دیدگاه
١

او اهانت آمیزترین متلک هایش را برای روزنامه نگاران نگه می دارد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The old values are withering away in a new society.
دیدگاه
١

ارزش های باستانی در جامعه کنونی در حال زوال تدریجی هستند.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
As John approached at full tilt he saw a queue of traffic blocking the road.
دیدگاه
١

همانطور که جان با سرعت بالا نزدیک شد، مشاهده کرد که صف ترافیک جاده را مسدود کرده است.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Should he dash off a few writs?
دیدگاه
٠

نباید او به سرعت چند خط دیگر بنویسد؟

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Excuse me, I must dash off now.
دیدگاه
٠

ببخشید، باید الان سریعاً بروم.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He dashed cold water on his face.
دیدگاه
٠

آب سرد را روی صورتش پاشید.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Accordingly, break traditional idea manacle, blend in world market as soon as possible, accelerate open model economy grows, the economic progress to impoverished area is all in all.
دیدگاه
٠

در نتیجه، قید و بندهای ایده های سنتی را در هم بشکنید، در تجارت جهانی در حداقل زمان ممکن بپیوندید، رشد اقتصادی مدل باز و توسعه اقتصادی مناطق فقیررا تس ...

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Take the taste of manacle for the first time.
دیدگاه
٠

برای اولین بار طعم اسارت را بکشید.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
But as a result of traditional idea manacle, a lot of places appeared a variety of incommensurate reaction.
دیدگاه
٠

اما به دلیل قید و بند ایده های سنتی، بسیاری از مناطق، واکنش های نامناسب مختلفی بروز داده اند

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He was a homicidal and delusional sociopath, she said.
دیدگاه
٠

او گفت که او مردی قاتل و روان آزاری متوهم بود.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The mirrors all round the walls give an illusion of greater space.
دیدگاه
٠

آیینه های چیده شده در سرتاسر دیوارها، توهمِ فضایی بزرگ تر را القا می کرد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
They suffer from the illusion that they cannot solve their problems.
دیدگاه
١

آنها این توهم را داشتند که دیگر نتوانند مشکلات خودشان را حل کنند.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Deafness or tinnitus may or may not be associated.
دیدگاه
٠

ناشنوایی و وزوز گوش دو حالتی هستند که ممکن است مرتبط باشند یا خیر.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
She has tinnitus and he has one good ear, one bad.
دیدگاه
٠

خانمش وزوز گوش دارد و خودش یک گوش خوب و یک گوش معیوب دارد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Another sign of danger is tinnitus, a condition usually characterized by a ringing in the ear after listening.
دیدگاه
٠

از دیگر علائم خطر، صدای وزوز گوش است، یعنی وضعیتی که با صدای وزوز درون گوش بعد از شنیدن صدا رخ می دهد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He brought off his speech with ease.
دیدگاه
٠

با خاطری آسوده توانست که سخنرانی خود را با موفقیت به اتمام برساند.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The lifeboat brought off most of the shipwrecked sailors.
دیدگاه
٠

قایق نجات اغلب دریانوردان کشتی شکسته را نجات داد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
They will bring in a parliamentary bill.
دیدگاه
٠

آنها لایحه مجلس را ارائه خواهند کرد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He had had the foresight to bring in the washing before the rain started.
دیدگاه
٠

او پیش بینی خوبی داشت که قبل از شروع بارندگی، لباس های شسته را به داخل آورد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Don't cast out the foul water till you bring in the clean.
دیدگاه
٠

آب آلوده را خالی نکنید تا زمانی که آب سالم اورده باشید.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
دیدگاه
٠

ای کاش از فرهنگ جامع جملات آنلاین مان بهره ببرید تا به طور روزانه پیشرفت کنید.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
There was mass hysteria when the band came on stage.
دیدگاه
٠

هنگامی که گروه نوازندگی وارد صحنه شدند، هیجانی همگانی به وجود آمد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Unnecessary anxiety has been caused by media hysteria and misinformation.
دیدگاه
٠

آشفتگی بی موردی به موجب هیجانات رسانه ها و اطلاع رسانی غلط به وجود آمده است.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The crowd moved aside to let the leaders get by.
دیدگاه
٠

جمعیت کنار رفتند تا رهبران گیر نیفتند.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Security Account Manager needs to get the boot password.
دیدگاه
٠

مدیر حساب امنیتی باید رمز راه انداز را داشته باشد. Get the boot در این جمله اصطلاح اخراج نیست.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Who do you think will get the boot when the company lays off employees?
دیدگاه
٠

به نظرتان وقتی شرکت تعدیل نیرو کند چه کسانی اخراج خواهند شد؟

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
She was a disruptive influence, and after a year or two she got the boot.
دیدگاه
٠

او نفوذی مخرب بودو سرانجام بعد از یکی دو سال اخراج گردید.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
If you're late once more you're getting the boot.
دیدگاه
٠

اگه یه بار دیگه دیر بیای اخراجی.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He was anxious to mend the rift between the two men.
دیدگاه
٠

وی برای بهبود اختلاف بین آن دو مرد هیجان زده بود.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Efforts to heal the rift between the two countries have failed.
دیدگاه
١

تلاش ها برای بهبود اختلافات میان این دو کشور ناموفق بود.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
His actions only deepened the rift between himself and the majority of Congress.
دیدگاه
١

اقدامات او تنها موجب تشدید اختلافاتش با عمده اعضای مجلس گردید.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The stream had cut a deep rift in the rock.
دیدگاه
١

جریان آب رودخانه باعث ایجاد شکافی در صخره شده است.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
A bequest of the surplus is called residuary.
دیدگاه
٠

به سهم الارثی که در وصیت نامه ذکر نشده است، مابقی ارث میگویند.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
As you can imagine, the bequest has caused a deep rift between them.
دیدگاه
٠

همونطور که انتظار می رفت، ارثیه باعث اختلاف شدیدی مابین آن ها گردید.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Regrettably, I must leave failure as a bequest to Earth.
دیدگاه
٠

با نهایت تاسف، باید شکست را به عنوان میراثی برای زمین به جای بگذارم.