ترجمه‌های محمد حیدری (٦٨)

بازدید
٣٧
تاریخ
٤ سال پیش
متن
Only his aunt, his cousin, and a few other relatives attended the funeral.
دیدگاه
١٤

فقط عمه اش ( /خاله ) , دختر خالهاش ( /پسر/دختر ( عمو, دایی, خاله, عمه ) ) و تعداد کمی از بستگان نزدیکش در مراسم خاکسپاری شرکت کردند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The moonlight looked beautiful reflected in the lake.
دیدگاه
٢٤

انعکاس نور مهتاب در دریاچه زیبا به نظر رسید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
great courage
دیدگاه
٤

شجاعت عظیم و با وقار

تاریخ
٤ سال پیش
متن
great matters
دیدگاه
٤

مشکلات بزرگ

تاریخ
٤ سال پیش
متن
a great hill
دیدگاه
١٧

تپه ای عظیم

تاریخ
٤ سال پیش
متن
a great crowd
دیدگاه
٣

کثیری از جمعیت

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Originally I wanted to be an actor.
دیدگاه
٤

در واقع می خواستم که یه بازیگر بشم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
my other hand
دیدگاه

دست دیگم

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Marathon runners need plenty of stamina.
دیدگاه

دوندگان ماراتن ( دو استقامتی که حدود 40 کیلومتر نیاز به دویدن دارد ) به مقدار زیادی ( وکافی ) استقامت نیاز دارند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
plenty of space for work
دیدگاه
١١

فضای کافی برای کار

تاریخ
٤ سال پیش
متن
After the first application of paint, he stepped back to look at his work.
دیدگاه
-١٨

پس از اولین استفاده از رنگ, او برای گشتن شغلش تامل کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Those are interesting facts, but they have no application to this matter.
دیدگاه
٣

آن حقایق ها جالب و جذاب هستند, ولی آن ها هیچ کاربردی برای این مشکل ندارند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I benefited much from my association with his brother.
دیدگاه
١٠

من از همکاریم با برادر او سود زیادی بردم ( توجه احتمالا سودش مالی نبوده سود مالی : profit )

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He usually orders the steak, but he decided to try the salmon this time.
دیدگاه

او معمولا استیک گوشت رو سفارش میده ( ترجیحش میده ) , ولی این بار تصمیم گرفته که ماهی سالمون رو امتحانش کنه.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The afternoon was seasoned with laughter.
دیدگاه
٠

بعد از ظهر با خنده سپری شده بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
a special meaning in his glance
دیدگاه

نگاش معنی خاصی داشت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The style of his hair hasn't changed in years.
دیدگاه
٠

مدل مو های او ( دختر ) این سال ها تغییری نکرده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She learned to ride English style.
دیدگاه
٠

او یادگرفت که به سبک انگلیسی ( اسب ) سواری کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
a sickly person
دیدگاه
٠

فردی ناخوش

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The company's prospects look good this year.
دیدگاه

چشم انداز توسعه شرکت امسال خوب بنظر می رسه.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The prospect of losing his business frightened him.
دیدگاه
٤

انتظار از دست دادن کسب و کارش او را ترساند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The florist assured him that they would.
دیدگاه
٤

گل فروش به او اطمینان داد که آن ها انجامش می دهند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Stir in zucchini, garbanzo beans, olives, salt and pepper.
دیدگاه
٩

کدو سبز، لوبیا گاربانزو، زیتون، نمک و فلفل رو مخلوط و هم بزنید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She married him, so I suppose that she loves him.
دیدگاه
٦

دختره باهاش ازدواج کرد, پس من که فکر می کنم دوستش داره.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Suppose that we stay for two weeks. Could we get a cheaper rate then?
دیدگاه

بر فرض که برای دو هفته موندیم. بعدش می شه نرخ ارزون تری گیرمون بیاد؟

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Suppose that you're in my position; what would you do?
دیدگاه
٢٦

فکر کن که تو موقعیت منی; چی کار می کنی؟

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He was to hang for the crime, but the governor granted him a pardon.
دیدگاه
٤

قرار بود او را برای جرمش حلق آویز کنند, ولی حاکم عفو و پوزش او را پذیرفت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
a sloppy appearance
دیدگاه
١٤

ظاهری شلخته

تاریخ
٤ سال پیش
متن
By all appearances he's an honest man.
دیدگاه
٢١

با تمام ظواهر او یک مرد امین است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
When her task was finally complete, she made herself a cup of tea.
دیدگاه
٤

او وقتی که بالاخره کارش رو تموم کرد, خودش رو به یک فنجان چای دعوت کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Without giving this information, the report is not complete.
دیدگاه
٠

بدون دادن این اطلاعات, ( این ) گزارش کامل نیست.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
A mechanic needs a complete set of auto wrenches.
دیدگاه
١٠

یک مکانیک به مجموعه ای کامل از آچار های خودکار نیاز داره.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He happened to meet his boss at the post office on Saturday.
دیدگاه
٢٥

او به طور اتفاقی رییسش را شنبه در دفتر پست ملاقات کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
the feud between political parties
دیدگاه
٦

دشمنی در بین حزب های سیاسی

تاریخ
٤ سال پیش
متن
the friendship between us
دیدگاه
١٠

دوستی بینمون

تاریخ
٤ سال پیش
متن
the wall between rooms
دیدگاه
١٠

دیوار بین اتاق ها

تاریخ
٤ سال پیش
متن
One should take care of oneself to stay healthy.
دیدگاه

اول از همه باید به خودت اهمیت بدی تا سالم بمونی

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I don't know how to fill out this form.
دیدگاه
٨

نمی دونم این فرم رو چطور پرش کنم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Could u tell me how to fill out this form?
دیدگاه
٤

میشه به من بگید که چطوری این فرم رو پر کنم؟

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Fill out the form.
دیدگاه
٨

فرم رو تکمیل کنید

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Please fill out the attached blank.
دیدگاه
١

لطفا پیوست خالی را تکمیل کنید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
A beautiful sunrise greeted me as I awoke.
دیدگاه
٠

تا بیدار شدم طلوع خورشیدی به من خوش آمد گویی کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
They suspected each other of the crime.
دیدگاه
٠

اون ها به جرم های هم مشکوک شدن.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He is my classmate of junior middle school.
دیدگاه
١

اون همکلاسی دوران راهنمایی مدرسه من هستش.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
My friends introduced classical music to me when I was in college.
دیدگاه
٢

وقتی تو دانشکده بودم دوستام موسیقی کلاسیک رو بهم معرفی کردن.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I'd like to introduce a new topic of discussion.
دیدگاه
٦

مایلم تا با موضوعی جدید از بحث آشناتون کنم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I'd like to introduce a new topic of discussion.
دیدگاه
٦

می خواهم موضوع جدید بحث رو معرفی کنم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I'm sorry; I forgot to introduce myself.
دیدگاه
١

عذر می خواهم; یادم رفت خودم رو معرفی کنم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Let me introduce you to my friends.
دیدگاه
١٢

بزار به دوستام معرفیت کنم

تاریخ
٤ سال پیش
متن
the fashions of today
دیدگاه
٩

مدهای روز

١