میثم علیزاده لشکانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

educated: علمی، بر مبنای علم و دانش

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

life bearing: قابل سکونت، قابل زندگی کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

life bearing: قابل سکونت، قابل زندگی کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

alien: ●به عنوان صفت: غریب، بیگانه خارجی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

search me: چه بدونم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

monitoring: رصد، پایش

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

host: میزبان دسته، گروه بزرگ

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

adress: ادرس دادن، نشانی دادن مورد بررسی قر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

draft: پیشنویس یا طرح اولیه ( نوشتن ) خدم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

enterprise: تشکیلات اقتصادی کسب و کار ( یا توا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

enterprising: مبتکر

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

seawater: آب دریا، آب شور اقیانوس ها

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crustacean: سخت پوست، مثل خرچنگ

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

land crab: خرچنگ خشکی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

turnaround: ●متحول کردن یا شدن ( در جهت مثبت ) ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dugong: فیل دریایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

revert: بازگشتن ( نه از نظر مسیر، بلکه از ن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gill: دریچه ابشش که برای ماهی ها هنگام تن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

incarnation: ● وجودیت یک شخص یا حیوان در دوره ای ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ichthyosaur: نوعی از آبزیان منقرض شده که تنها فس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ichthyosaur: نوعی از آبزیان منقرض شده که تنها فس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amphibious: دوزیست

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amphibious: دوزیست

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave us in no doubt: به ما این اطمینان را می دهد که

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave sb in no doubt: کسی را به یقین رساندن، شکی برای شخص ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave somebody in no doubt: شکی برای شخص باقی نگذاردن، این اطمی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

draw out: اگر out جز فعل باشد: ● برداشت کردن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stretch back: بر میگرده به ( خیلی زمان های پیش یا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stretch back: بر میگرده به ( خیلی زمان های پیش یا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ancestry: دودمان، تبار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ancestry: دودمان، تبار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

constitute: به حساب آوردن، شامل کردن ( شدن )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

miserable: ● افسرده، کسی که دلش گرفته ( یا حال ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inviting: دلربا، دل انگیز

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

all right: ● روبراه، اوکی هم در مورد شخص و هم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

charming: تو دل برو، نازنین

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fabulous: ● محشر ● افسانه ای ● بسیار زیاد

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit the highest notes: به اوج رسیدن، به بهترین جایگاه رسید ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

awful: خیلی بد، افتضاح هیب و اعجاب انگیز

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cardiac: قلبی، عروقی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cardiac: قلبی، عروقی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fit: دارای تناسب اندام، ورزیده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

times: ● اگر s انتهایی، s جمع باشد time s ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

descriptive: توصیفی، شرحی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prescriptive: دستوری وابسته به دستور زبان

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hopeless: مایوس کننده ناامید

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

still: ● به عنوان صفت: ساکن، بدون حرکت، بد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

AE: اورژانس

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

physio: فیزیوتراپ ( در این معنی یک اسم قابل ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

physio: فیزیوتراپ ( در این معنی یک اسم قابل ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

physios: فیزیوتراپ ها، فیزیوتراپی ها

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

physios: فیزیوتراپ ها، فیزیوتراپی ها

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

athletics: در معنای بریتیش: دو و میدانی در معن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

labrador: سگ لبردُر ( سگی که معمولا برای شکار ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

javelin: ● نیزه ( مخصوص ورزش که سبک و نوک تی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get on with: ● خوب بودن، جور بودن با کسی ● ادامه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

symptom: نشانه بیماری، عارضه نشانه وجود مشکل

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

diagnose: تشخیص دادن ( یک مشکل یا یک بیماری ) ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

doctor's: مطب

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doctor's: مطب

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conjunctions: حروف ربط اتصالات

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hammock: نوعی رخت خواب سیار که در جنگل بین د ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sleeping pill: قرص خواب

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sleeping pill: قرص خواب

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tribe: قبیله

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

worth: ●ارزش، به میزان ● be worth sth یعنی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

silverware: نقره جات، ظروف نقره

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

silverware: نقره جات، ظروف نقره

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come down: فرو ریختن، پایین امدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contented: ● قانع ● محتوی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contented: ● قانع ● محتوی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be fed up with: خسته، کلافه از

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be fed up with: خسته، کلافه از

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

waitress: گارسون زن ، پیشخدمت خانم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rend: دریدن، جر دادن گذشته این فعل rent ا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rend: دریدن، جر دادن گذشته این فعل rent ا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fed into: تغذیه کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fed into: تغذیه کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indent: ● اگر فعل باشد: تو رفتگی ایجاد کردن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as much: به همان اندازه که. . .

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

much as: گرچه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stick out: بیرون زدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

objection: ایراد ● در دادگاه نیز اگر وکیلی به ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

how dare you: چطور روت میشه؟ چطور جرات میکنی؟

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pox: سیفلیس آبله

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come down with: به مرضی دچار شدن، مریض شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوله: کیف کوله پشتی ☆ همچنین در گویش گیل ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کوله: کیف کوله پشتی ☆ همچنین در گویش گیل ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کرامیج: در گویش گیلکی به گاو نر جوان گویند

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کرامیج: در گویش گیلکی به گاو نر جوان گویند

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تولوم: در گویش گیلکی به گاوه ماده جوان گوی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deal with: مواجهه با، سرو کار داشتن با فایق آم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

award: جایزه ( دادن ) ، پاداش ( دادن ) اع ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sniff: ● دادن هوا به داخل بینی ( حال به من ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wander away: متواری شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

companion: رفیق، همسفر، همدم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

moral: ● اخلاق ( اسم ) ● اخلاقی، نتیجه اخ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

supper: عصرانه ( در معنای کلی ) شام، شام س ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

autobiography: شرح حال زندگی خود نویسنده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of question: محال، غیر ممکن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

travel writer: سفرنامه نویس

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

travel writer: سفرنامه نویس

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quite a lot: چقدر زیاد! ♧ معمولا از رو تعجب میگن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dark: ● تاریک ● خبیث ● تیره و تار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

split: ● چند بخش کردن ● مخالفت کردن ● شکست ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

upon a time: Once upon a time روزی روزگاری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

upon a time: Once upon a time روزی روزگاری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

terror: وحشت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

brackish: شورمزه ( دررمورد آب گفته میشود، معم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brackish: شورمزه ( دررمورد آب گفته میشود، معم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

corned: نمک زده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

corned: نمک زده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

motorists: رانندگان

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sheer: صفت: ● عظیم، بزرگ ● ناب، محض ( مثلا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mope: دلو دماغ نداشتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mope: دلو دماغ نداشتن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mope around: با بی حوصلگی چرخ زدن، ول و بی حال گ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mope around: با بی حوصلگی چرخ زدن، ول و بی حال گ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stuffy: خفه ، دم دار ( در مورد محیط ) کسل ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

splendid: چشمگیر، پرجبروت، عالی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soar: از مدار خارج شدن، به بیرون از ناحیه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spectacular: ● چشمگیر ، تماشایی ● ناگهانی، غیرمن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

yet: ● هنوز ( اگر به عنوان قید باشد که م ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

genuine: ● پاک، بی غلو غش ● واقعی، درست، اصل ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pass along: عبور کردن یا گذشتن از طریق یا در ام ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

information carrying capacity: همان "پهنای باند" است که Bandwidth ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stunningly: ● به طور خیره کننده و بسیار جذاب ● ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

multitude: ● انبوه، تعداد زیاد ● اگر the multi ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

karat: بر خلاف توضیح خود سایت ( متاسفانه ) ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

karat: بر خلاف توضیح خود سایت ( متاسفانه ) ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carat: Karat هیچ فرقی با carat ندارد، اولی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

CT: مخفف carat که امریکن آن میشه karat ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

before long: به زودی، در آینده نزدیک، در مدتی کو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ball point pen: خودکار امروزی که دررسال ۱۹۳۸ توسط ی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

business card: کارت تبلیغاتی ( مخصوص افرادی که چیز ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

business deal: معامله، قرارداد یا ارتباط تجاری بین ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

business deal: معامله، قرارداد یا ارتباط تجاری بین ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

virus: به تلفظش دقت کنید: وای رِس

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

virus: به تلفظش دقت کنید: وای رِس

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

badly written: بد نوشته شده، مثل یک رمان که برای ش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

well done: ●اگر با خط تیره به مهم متصل باشد: w ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

interactive whiteboard: تخته هوشمند که قابلیت نوشتن و پاک ک ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel in touch: سر دراوردن ( از اینکه چه خبره ) ، د ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fairly: ● نسبتا، به طور نسبی ● عادلانه، به ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep up with: ● keep up: ادامه دادن به انجام کاری ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

communicate: ● تبادل اطلاعات کردن ● آگاهانیدن، ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

helpline: شماره امداد یا اطلاعات

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stock exchange: ● بورس اوراق بهادار، بازار بورس Sto ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

frozen: منجمد، یخ زده میخکوب گذشته freeze

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

left: ● چپ ● اگر قبلش the بیاید یعنی حزب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go on and on: بدون توقف ادامه دادن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go on and on: بدون توقف ادامه دادن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

potion: ● اکسیر ● نوشدارو

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

haunt: ● رفت و آمد کردن به محلی ( در مورد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poise: وقار، متانت، توازن بین روح و جسم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

radically: بطور ریشه ای، از بیخ و بن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be descended from: از نسل و تبار گروهی یا شخصی بودن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in one respect: از یک نظر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in one respect: از یک نظر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sure enough: همان طور که انتظار میرفت

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

potentially: مستعد، به طور بالقوه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amount to: منجر به چیزی شدن، بالغ بر مقداری شد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trend: ● مد، رایج ● روش ، شیوه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

practice: ● تمرین، فعالیت ● تکنیک، شیوه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

evaluate: ارزش گذاری کردن، ارزیابی کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as a whole: در مجموع، روی هم رفته

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

preliminary: اولیه، مقدماتی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

preliminary: اولیه، مقدماتی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

detrimental: مضر، آسیب زننده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impairment: خرابی، اختلال

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reverberation: ● پژواک ● پیامد منفی و مزمن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reverberation: ● پژواک ● پیامد منفی و مزمن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

experiencing: دچار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in question: ● مورد بحث ● شک برانگیز ( موضوع )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

process: ● پردازش ● فرایند، رویه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consultation: رایزنی، مشورت

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

firing pattern: الگوی رفتاری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

firing pattern: الگوی رفتاری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

draw on: ● به انتها نزدیک شدن ● draw on some ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

LAD: پسرک، بچه جون

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

trivial: بی اهمیت، جزیی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cope with: فایق آمدن بر انجام کاری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

parched: ● خشک و تشنه ● خشک شده از گرما، بود ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vocalization: ادای صوت و کلام

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trustworthiness: قابلیت اعتماد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

milestone: بزنگاه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rage: ● جنون ● خروشیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

longitudinal: ● طولی ● درازمدت

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rage: ● جنون ● خروشیدن، با عصابنیت زیاد ر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

duo: ● موسیقی دونفره ( قسمتی از آهنگ که ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what a shame: چه بد! خیلی بد شد که! حیف! شرم آو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i hope so: خدا کنه ( که اینجور بشه )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heaven: بهشت ● اگر به عنوان یه عبارت تنها ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heaven forbid: خدای نکرده. . .

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heaven knows: خدا میداند . . .

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heaven knows: خدا میداند . . .

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

approve: تایید کردن پسندیدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the situation wrong: اشتباه برداشت کردن، جور دیگری ( غیر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn out: معلوم شدن، کاشف به عمل آمدن

٤ ماه پیش

مدال‌های میثم علیزاده لشکانی