پیشنهادهای پوریا برزعلی (٥٠٧)
( صفت ) 1 - لوس، ناز پرورده 2 - بد بار آمده
( صفت ) 1 - لوس، ناز پرورده 2 - بد بار آمده ( بد بزرگ یا رشد یافته از نظر اینکه لوس شده )
( فعل ) 1 - بازبینی کردن، تجدید نظر کردن 2 - برای امتحان خواندن
a school in the UK for children who are seven to eleven years old دبستان
a high school دبیرستان
شفقت
بهترین نمونه بهترین الگو
مرجع آموزش و پرورش
یکایک گفتن
به زبان آوردن، بیان کردن ( فعل )
( فعل ) قبل از دوره یا موقع خاص واقع شدن.
1 - ( اسم ) مزاح 2 - ( فعل ) مزاح کردن
1 - ( اسم ) دوشیزه 2 - ( صفت ) اولین ( به معنی اولین و جدید )
( اسم ) تحول ( معمولا مثبت )
( فعل ) 1 - تدارک دیدن، فراهم آوردن 2 - پذیرایی کردن
( صفت ) خائن
شیوه عمل ( شیوه های عملی اجرای یک برنامة سیاسی که ممکن است در ظاهر با اصل طرح هماهنگ نباشد. )
If you get at someone, you keep criticizing or teasing them in an unkind way.
( صفت ) فردی که ابزار وجود میکند = confident
نیاز به کسب موقعیت و احترام
( اسم ) شلوغ ترین یا محبوب ترین زمان/the busiest or most popular time. The peak period for holidays is July.
extremely unpleasant or bad/بسیار بد ( صفت )
( فعل ) به ناز و متنعم پروردن
قایقرانی در رودخانه ( اسم )
provide people with everything they want or need. ( صفت ) همه چیز فراهم/موجود
the number 0 or zero ( اسم ) عدد صفر
( اسم ) جاده رو گذر ( برای عبور ماشین یا قطار )
to make someone look more attractive than usual: ( فعل ) That new hairstyle really flatters her.
لذت بیکران ( اسم )
مطمئن بنفس خود ( صفت ) having confidence in yourself:
درون نگری - خود اندیشی
سبک پنداشتن ( بی ارزش یا کم اهمیت در نظر گرفتن چیزی )
( صفت ) مشارکتی engaging or ready to engage in physically energetic pursuits.
دوباره گفتن = repeat = restate
1 - شمردن ( فعل ) 2 - به حساب آمدن 3 - مهم بودن ( matter ) 4 - ( اسم ) کُنت ( لقب اروپایی برای مردان اشرافی )
محرومیت
خطای زندگی ( وقتی یک الگوی رفتاری خطا را از بچگی یاد گرفتیم و مدام آن را در زندگی تکرار میکنیم بدون اینکه از آن مطلع باشیم - Lifetrap is a negative l ...
هیچی - عدم ( اسم )
( در فرهنگ هندی و بودایی ) اشراق ( در اروپای قرن 18 به همراه حرف the در ابتدا و با حرف بزرگ ) [عصر ] روشنگری
( فعل ) 1 - ستم کردن ( به گروه ) 2 - پریشان کردن ( فرد )
( صفت ) متین peaceful and calm, or ( of a person ) not worried or excited:
( اسم ) بیدار وجود در اندیشه های بودایی به موجوداتی که به همه موجودات هوشمند دیگر کمک می کنند تا به مرحله بیدار شدن روحانی ( بوداگی ) برسند بوداسَف ( ...
خطاناپذیر ( صفت )
ارتباط متقابل داشتن ( فعل )
( اسم ) همدلی ( یکدلی، پیوند فکری و احساسی )
( اسم ) دعا یا کتاب مقدس the holy writings of a religion
انحلال ( به معنی انحلال یه موضوع قانونی مثل انحلال یک سازمان یا موسسه و یا یک قرارداد ) ( اسم ) the act or process of ending an official organizatio ...
( اسم ) ثروت ; wealth
( صفت ) ثروتمند، wealthy
( اسم ) قرار، متنانت، خونسردی ( بخصوص در زمان شُک و اتفاقات بد )