پیشنهاد‌های سعید صفاری مقدم (٢٢٥)

بازدید
١٣١
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

یک در هزار ( اگه ) . . . اگه خیلی خوش شانس باشیم. . شانس بیاریم. . . شانسکی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

جمع آوری کردن یا شدن ( چیزی یا اطلاعاتی ارزشمند ) بدست آوردن، اخذ کردن، کسب کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

باز کردن ( جزئیات ) موضوع، تشریح و تفصیل کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

آستانه، محدوده، حد معین/تعیین شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

با کمال میل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

در زمان. . . ( وقوع رویداد یا اتفاقی دیگر ) ، در هنگام. . . ، در میانه . . . در اثنا، در خلال، در بحبوحه، در حین در میان/وسط چیزهای دیگر در میان/وسط ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

با سرعت/شدت هرچه تمام، بی محابا، مثه چی، دیوانه وار ( کاری را انجام دادن ) ، Syn: Like mad

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

خوش مشرب، خوش نشست و برخاست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

آفتاب از کدوم طرف دراومده؟ ( وای باورم نمیشه این اتفاق خوب افتاده ) معمولا بصورت زیر سوالی استفاده میشه: Will wonders never cease

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

در معیشت کسی بودن در معاشرت با کسی بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

در نطفه خفه کردن، سریع دست بکار شدن ( جهت رفع مشکل ) ، گربه رو دم حجله کشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

جانمایی کردن/پیدا کردن ( از میان انبوهی از چیزها )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

سوتی دادن ( گفتن چیزی که قرار نبود گفته بشه ) ، از دهان پریدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مخ زدن ( مخ کسی را برای انجام کاری زدن ) ، متقاعد کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

انباشته شدن، تلنبار شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مهیاسازی، آماده سازی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

الکی با چیزی ور رفتن ( بدون آنکه روش درست کار با آن را بلد بودن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

تقویت کردن، بهتر کردن، افزایش دادن، شدت بخشیدن، تشدید کردن/شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

شدت عمل به خرج دادن/نشان دادن ( در قبال کسی، چیزی یا موضوعی ) سخت گرفتن ( نسبت به موضوعی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

( چه ) افتضاحی/ضد حالی/ گندی/حالگیری

پیشنهاد
١٢

بر حسب اتفاق متوجه شدم که. . . ، از قضا متوجه شدم/فهمیدم که. . . . ، خیلی اتفاقی متوجه شدم که . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

از رده خارج کردن/شدن منسوخ کردن/شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

عطش داشتن ( برای رسیدن به چیزی یا هدفی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

تعیین تکلیف کردن ( برای دیگران )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تو فارسی وقتی میخوایم برای چیزی که بطور کلی بیان شده یکم دقیق تر توضیح بدیم، اولش میگیم: "راستش"، "در واقع" و بعد توضیح کامل تر رو میگیم. I mean, it ...