تحریف مفهوم توحید

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] یکی از مسائل مهم اسلامی که از سوی برخی تحریف شده مسئله توحید و شرک است.
می دانیم توحید مهم ترین اصل از اصول اسلامی است تا حدی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلّم) ده سال در مکه تلاش کردند تا مفهوم «لا اله الا الله» ایجاد شود. یعنی؛ بگویید معبودی جز خداوند یگانه نیست، توحید را بپذیرید و بت ها را بشکنید تا سعادتمند شوید. یکی از مهم ترین مشکلات جامعه عرب جاهلی، شرک بود. آن ها تعداد ۳۶۰ بت یعنی ۳۶۰ نقطه اختلاف ساخته بودند و هر کدام طرفدار بتی بودند که نتیجه ای جز جنگ ها و خونریزی های زیاد نداشت و اگر ملتی از خارج به آن ها حمله ور می شد هیچ انسجامی در مقابل او نداشتند. و اگر به همان حال باقی می ماندند چه بسا جمعیت آن ها منقرض می شد. ولی آفتاب اسلام درخشید و توحید جایگزین بت ها شد و عبارت (انما المومنون اخوة)؛ مومنان، برادر یکدیگرند باعث یکپارچگی و انسجام و ایجاد انگیزه های عالی در آن ها شد. چیزی نگذشت که شمال آفریقا و قسمت مهمی از آسیا تا کنار دیواره چین یعنی بخش عمده جهان آن روز، و به عبارتی بخش متمدن، در سیطره اسلام قرار گرفت، به شکلی که اکنون همه در اذان و اقامه و برنامه های دینی، توحید را تکرار می کنند، ونتیجه اش شکستن بت ها در اشکال مختلف چه سنگی و چوبی یا بت هایی که جانشین آن ها شده اند خواهد بود.
غلو و شرک
در مقابل توحید این چنین شفاف و زلال، گروهی به نام «غلات» به تحریف آن پرداختند. «غلات» جمع «غالی» است به معنی آن هایی که درباره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلّم) یا ائمه هدی: غلو کردند و گفتند امام علی (علیه السّلام) «خالق السماوات و الارضین» آفریننده آسمان ها و زمین است. یا در اشعار گفتند: «من حسین اللهی ام» یا العیاذ بالله گفتند: «لا اله الا زینب» و از این قبیل حرف ها که باعث شکسته شدن اصل توحید شدند. می دانیم «غلات» از نظر فقه اسلامی و شیعه مشرک و ناپاک هستند و ارتباطی با اسلام ندارند. در این جا به چند جمله از کلام مرحوم علامه مجلسی؛ که از بزرگان مذهب و موالیان اهل بیت؛ و طرفداران سخت ولایت و احیا کنندگان مذهب شیعه هستند اشاره می کنیم تا مراقب جلسات خود باشیم که آلوده به غلو نشود زیرا غلو وادی خطرناکی است و انسان را به کلی از اسلام جدا می کند. محدث قمی در سفینة البحار، کلام علامه را نقل می کند و قبل از آن حدیثی از امام صادق (علیه السّلام) می آورد که می فرمایند: «احذروا علی شبابکم الغلاة» مراقب باشید غلات به سراغ جوان هایتان نیایند (از این جمله معلوم می شود جوانان بیشتر ممکن است آلوده به غلو شوند) «لا یفسدونهم» مبادا جوانان شما را فاسد کنند «فان الغلاة شر خلق الله» این افراد بدترین خلق خدا هستند. «یصغرون عظمة الله» عظمت خدا را کم می کنند. «و یدعون الربوبیة لعباد الله» و ادعای ربوبیت برای بندگان خدا می نمایند. در ادامه، کلام علامه را نقل می کند که «اعلم ان الغلو فی النبی (صلی الله علیه و اله وسلّم) و الائمة: انما یکون بالقول بالوهیتهم. . . » غلو درباره پیامبر (صلی الله علیه و اله وسلّم) وائمه؛ این است که قائل به خدایی آن ها شویم و ایشان را شریک خدا بدانیم و خلق و روزی را در دست آن ها بدانیم و بگوییم خدا در آن ها حلول کرده و با آن ها متحد شده است و علم غیب ایشان از ناحیه غیر خداست. «و القول بکل منها الحاد و کفر» کسی که قائل به این مطالب شود، ملحد و کافر و از دایره ایمان بیرون است و ائمه؛ درباره چنین افرادی اظهار بیزاری کرده اند. البته مسلم است که مقامات آن بزرگواران، والا و عالی است ولی اگر آنچه بدان معتقدیم و می گوییم، به سرحد توحید و شرک رسید باید توقف کرد. اهل بیت؛ انحراف از اصل توحید و رفتن به سمت غلو را هرگز نپذیرفته اند وهیچ فقیهی آن را نمی پذیرد.
علم غیب و شرک
آنچه در کلام علامه مجلسی گذشت این بود که: اگر کسی ادعا کند علم غیب ائمه؛ از ناحیه خودشان است غلو کرده است. علم غیب ایشان از ناحیه تعلیم پروردگار و تعلیمات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلّم) بوده که در قرآن مجید نیز به آن اشاره شده است. متاسفانه برخی از مخالفین، در قرآن نیز گزینشی عمل کرده و ادعا می کنند: شیعه کافر و منحرف است چون اعتقاد به علم غیب امامان دارد، در حالی که علم غیب مخصوص خداوند است. به عنوان مثال به سراغ سوره انعام می روند که می فرماید: (و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو) کلیدهای غیب نزد خداوند است و غیر خدا آگاه به آن ها نیست. بنابراین، نتیجه می گیرند هر کس به هر صورت ادعای علم غیب کند دارای انحراف از توحید است. در حالی که باید برای درک مفهوم آیات، آن ها را در کنار یکدیگر ترجمه و تفسیر کرد. ولی این آیه در سوره جن استثنا دارد: (عالم الغیب) خدا عالم غیب است (فلا یظهر علی غیبه احدا) احدی را از علم غیب آگاه نمی کند (الا من ارتضی من رسول) مگر رسولانی که مورد رضایت خداوند هستند. پیامبر باید به گونه ای برنامه ریزی کند که آن برنامه تا آخر دنیا استمرار داشته باشد، بدون اطلاع از آینده چگونه چنین برنامه ریزی ای ممکن است؟ملاحظه می کنید که این چنین گزینشی عمل کردن چگونه انسان را دچار انحراف می کند. در نهج البلاغه، امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در خطبه هایی به نام «ملاحم» از آینده خبر می دهند که همه آن ها نیز به واقعیت پیوسته است. فردی از پایین منبر برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین! شما از عالم غیب خبر می دهید! مگر عالم به غیب هستید؟ حضرت فرمودند: «لیس هو بعلم غیب و انما هو تعلم من ذی علم» من این مطالب را از رسول خدا شنیدم و ایشان به من این علوم را آموخت و او نیز از خداوند آموخته است. اگر می بینیم درباره کربلا پیامبر (صلی الله علیه و اله وسلّم)، علی (علیه السّلام)، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و خود امام حسین (علیه السّلام) در مسیر کربلا، از آینده خبر می دادند و اگر حضرت زینب (سلام الله علیها) به امام سجاد (علیه السّلام) خبر می دهد که «در این سرزمین بر مرقد پدرت حسین (علیه السّلام) پرچمی به اهتزاز درمی آید که هیچگاه کهنه نشود و در گذر زمان گزندی به آن نرسد و سردمداران کفر هرچه در محو آن تلاش کنند، روز به روز بر عظمت آن افزوده شود» نه این است که ایشان علم غیب مستقل دارند بلکه از پدر برادرشان و با واسطه از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلّم) شنیده اند. بنابراین علم غیب پیامبر (صلی الله علیه و اله وسلّم) و ائمه؛ ذاتی نیست و علم غیب مستقل تنها مخصوص خداوند است ولی ممکن است از ناحیه خداوند به معصومین؛ و اولیاء الله ابلاغ شود.
مدعیان علم غیب
...

پیشنهاد کاربران

بپرس