ملاقات کنندگان امام حسین در بین راه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] امام حسین (علیه السلام) پس از این که نماینده رسمی ایشان به کوفه، آمادگی مردم این شهر را تأیید کرد، تصمیم گرفت از مکه خارج شده و به سوی عراق حرکت کند. آن حضرت در بین راه مکه تا کوفه با افراد زیادی برخورد کرد.
امام حسین (علیه السلام) و یارانش ابتدا در «تنعیم» («جایگاهی بیرون مکه میان مکه و «سرف» است که در دو فرسنگی مکه است»). با کاروانی که از سمت یمن به شام می رفت، برخورد کرد. این کاروان به دستور «بحیر بن ریسان حمیری»، عامل یزید در یمن، هدایایی را به دربار می فرستاد. آن حضرت کاروان را تصرف کرد و به افراد کاروان گفت: «من احب ان یمضی معنا الی العراق اوفینا کراءه و احسنا صحبته، و من احب ان یفارقنا من مکاننا هذا اعطیناه من الکراء علی قدر ما قطع من الارض»؛ «شما را مجبور نمی کنم، هر که خواهد با ما به عراق بیاید، کرایه او را می دهیم و مصاحبتش را نیکو می داریم و هر که نخواهد و همین جا از ما جدا شود، کرایه او را به مقدار مسافتی که پیموده می دهیم». «من فارقه منهم حوسب فاوفی حقه، و من مضی منهم معه اعطاه کراءه و کساه»؛ «هر کس از( آن ها که از حضرت جدا می شد، حساب کردند و حق او را دادند و هر کس از آن ها که همراه امام (علیه السلام) رفت، کرایه وی را داد و جامه ای هدیه کرد». از افراد این کاروان تنها سه نفر به کربلا رسیدند که حضرت آن ها را مورد لطف بیش تر خویش قرار دادند.
برخورد با عبدالله بن مطیع
دینوری به برخورد امام حسین (علیه السلام) در مسیر راه عراق به عبدالله بن مطیع اشاره دارد. وی می نویسد: وقتی امام حسین (علیه السلام) «بطن الرمه» را پشت سر گذاشتند، با عبدالله بن مطیع که از عراق می آمد، برخورد کرد. او از امام علت خروجش را از حرم خداوند سؤال کرد. حضرت فرمود: «ان اهل الکوفه کتبوا الی یسالوننی ان اقدم علیهم لما رجوا من احیاء معالم الحق، و اماته البدع»؛ «کوفیان به من نامه نوشته اند و از من خواسته اند که به این شهر بروم. امیدوارم بتوانم نشانه های حق را احیا کنم و بدعت ها را از بین ببرم». ابن مطیع حضرت را قسم داد که به کوفه نرود و عرض کرد: اگر به کوفه بروید، کشته می شوید. حضرت فرمود: «لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا»؛ «جز آن چه خدا مقرر کرده، چیزی پیش نمی آید». سپس امام با او خداحافظی کرد و رفت.
برخورد با اباهره ازدی
امام حسین (علیه السلام) در منزلگاه «ثعلبیه» با مردی کوفی به نام «اباهره ازدی» برخورد کرد. اباهره علت خروج حضرت را از مکه و مدینه سؤال کرد، حضرت فرمود: «یا ابا هرة! ان بنی امیة اخذوا مالی فصبرت، و شتموا عرضی فصبرت، و طلبوا دمی فهربت، ...»؛ «یا اباهره، بنی امیه مال مرا را بردند، صبر کردم حقم را گرفتند، صبر کردم، دشنام دادند، صبر کردم و خواستند که مرا بکشند، گریختم. به خدا قسم یا اباهره که به دست ستم کاران کشته خواهم شد و چون مرا بکشند، خدای تعالی لباس خواری و مذلت در ایشان پوشاند و جمعیتی قوی دست بر ایشان مسلط گرداند تا ایشان را خوار گرداند؛ چنان که خوارتر از قومی باشند که پادشاه ایشان زنی باشد و بر (آن ها به مال و جان حکم کند و آن ها ناچاراً اطاعت کنند».
برخورد با فرزدق شاعر
...

پیشنهاد کاربران

بپرس