پیشنهاد‌های علی باقری (٢٨,٠٦٦)

بازدید
٢,١٤٢
تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تکه نانی داشتن: کنایه از امرار معاش کردن با کم و زیاد و راضی بودن از زندگی است . ( ( تکه نانی دارم خرده هوشی سر سوزن ذوقی ) ) ( اقبال ، فرزاد ، ( ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ماه تا ماه :در تمام مدت ِ ماه ، از این ماه تا آن ماه : " شوفرها . . . ماه تا ماه توی بیابان ها سر می کنند " . ) ) رجوع شود به ( نجفی ، ابوالحسن ، فر ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سال تا سال :در تمام مدت ِ سال ، از این سال تا آن سال : : " هستند کودکان فقیری که سال تا سال یک وعده غذای گرم نمی خورند " . ) ) رجوع شود به ( نجفی ، ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تا من باشم / تا تو باشی / تا او باشد ( که ) :عبارت فعلی دال بر آنکه باید از این واقعه عبرت گرفت و از تکرار آن احتراز کرد : " با دندانهام تو را تکه تک ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تا بوده :همیشه ، از روز ازل: " تا بوده گردن کلفتها پدر مظلوم ها را در آورده اند . ) ) رجوع شود به ( نجفی ، ابوالحسن ، فرهنگ عامیانه فارسی )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

علمای لغت و مفسران برای اثارة ( بر وزن حلاوة ) چند معنی ذکر کرده اند : باقیمانده چیزی ، روایت و علامت ولی ظاهر این است که همه به یک معنی بازمی گردد ، ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جاثیه معانی دیگری نیز دارد از جمله جمعیت انبوه و متراکم یا گروه گروه و می تواند اشاره به تراکم انسانها در دادگاه عدل الهی ، و یا نشستن هر امت و گروه ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برای دهر دو معنی وجود دارد : دهر به معنی افلاک و روزگار که مورد توجه دهریین بوده و آنرا حاکم بر نظام هستی و زندگی انسانها می پنداشتند ، و دهر به معنی ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دکتر کزازی در ذیل واژه ی اندر می نویسد : ( ( اندر در پهلوی انتر antar بوده که "ت" به" د" تغییر یافته و اندر شده . این واژه را می توانیم با enter در ف ...

پیشنهاد
٠

هل مِن مزید گفتن ؛ افزونی خواستن. مأخوذ از سوره 50 آیه 30: یوم نقول لجهنم هل امتلأت ِ و تقول هل مِن مزید.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کشکی گفتن ؛ در تداول عامه ، بدون دقت و سنجش گفتن. ناسنجیده چیزی را بیان کردن.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خبردار گفتن ؛ ( اصطلاح نظامی ) گفتن �خبردار� را با صدای بلند تا سربازان راست و مرتب ایستند در مقابل فرمانده خود.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تند گفتن ؛ سخنان سخت بر زبان راندن.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بسیار گفتن ؛ پرگفتن. پرحرفی کردن : سخن کم گوی و نیکو گوی در کار که از بسیار گفتن مرد شد خوار. ناصرخسرو.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بدرود گفتن ؛ خداحافظی کردن. ترک گفتن. جدا شدن.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

با خویشتن گفتن ؛ با خود سخن گفتن. خود را مخاطب ساختن. با خود حرف زدن : هجیر آنگهی گفت با خویشتن که گر من نشان گو پیلتن. فردوسی.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

با خود گفتن ؛ اندیشیدن : گامهای تند بر بام سرا گفت با خود این چنین زهره چرا. مولوی.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

احمدا گفتن ؛ شعر سخیف و بی معنی گفتن. رجوع به احمدا شود.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اذان گفتن ؛ حکایت اذان. رجوع به اذان شود.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در چیزی کردن ؛ صرف کردن وقت یا مال در چیزی. ( یادداشت مؤلف ) : خواجه ( محمدبن مظفر ) کس فرستاد و او را [ خیام را ] بخواند و ماجرا با وی بگفت ، برفت ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برکردن ؛ برداشتن. بلند کردن. بیرون آوردن : کاین باز مرگ هرکه سر از بیضه برکند همچون کبوترش برباید بچنگلی. سعدی.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برکردن ؛ بیرون کردن لباس و غیره. ( یادداشت مؤلف ) : خالد جامه دبیران برکرد و جامه سپاهیان پوشید. ( تاریخ سیستان ) .

پیشنهاد
٠

در سر کاری کردن ؛ نهادن. از دست دادن. ( یادداشت مؤلف ) : حافظافتادگی از دست مده زآنکه حسود عرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد. حافظ.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بر دار کردن ؛ از دار آویختن : و از آن اسیران و مفسدان دو قویتر بودند بر دار کردند. ( تاریخ بیهقی ) .

پیشنهاد
٠

بر سر چیزی کردن ؛ از آن آویختن. بر آن بستن. بر آن قرار دادن : وز آن چرم کآهنگران پشت پای بپوشند هنگام زخم درای همان کاوه آن بر سر نیزه کرد همانگه ز ب ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بر چیزی کردن ؛ از آن آویختن. بر آن قرار دادن : عودالصلیب چوبی است که بر گردن طفلان کنند. ( رشید وطواط ) .

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

استفاده کردن ؛ فائده بردن. فائده گرفتن. منتفع شدن. نفع بردن. انتفاع حاصل کردن. متمتع شدن. طرف بربستن.

پیشنهاد
٠

سوراخ موش بصد دینار خریدن ؛ یعنی در وقت اضطرار و بیچارگی که جای فراخ بدست نیاید در جای تنگ که در آن امنیت متصور باشد بهر قیمت یا کرا بدست آید. ( آنند ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

- سوراخ سوز ؛ ثقبه و پستانک اسلحه آتشی. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نخ دادن شکر جوشانیده و جز آن ؛ شکر یا شیره را بدان حد جوشاندن وبه قوام آوردن که چون از آن برگیرند مانند نخی کشیده و ممتد شود. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلمه وراء از ماده موارات . هر چیزی است که از انسان پوشیده باشد ، هم به پشت سر گفته می شود و هم به پیش رو آنجا که دور باشد و پنهان ، و به این ترتیب کل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جلد کردن ؛ مُجَلَّد ساختن کتاب و دفتر را. تجلید. پوست کردن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جلدکننده ؛ که کتاب و دفتر جلد کند. مُجَلِّد.

پیشنهاد
٠

جلد شدن کبوتر ؛ خو گرفتن کبوتر به خانه و لانه خود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جِلد سوخته ؛نوعی جلد چرمی کتاب که بوسیله دباغی و مواد خاص به حالت خشکی و سختی درمی آورند و پس از بریده شدن ، روی مقوا چسبانیده می شود و سپس داغ می کن ...

پیشنهاد
٠

جلد بودن در کاری دستی ؛ ماهر و استاد و چربدست بودن در کار یدی. ( از یادداشت های دهخدا ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشنا ورزیدن ؛ آشنا کردن. سباحت. || در غالب فرهنگها به کلمه آشنا معنی شناور و سابح داده اند و بیت ابوشکور را مثال آورده اند : کسی کاندر آبست و آب آشن ...

پیشنهاد
٠

آشنا شدن بعلمی یا صنعتی ؛ اندکی فراگرفتن آن. آموختن آن نه بکمال.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشنا کردن ؛ معرفی کردن کسی را بدیگری. - || نزدیک کردن نه بدان حد که بُرَد ( کارد، شمشیر و امثال آن ) : خنجر را بگلوی او آشنا کرد. شمشیر را به گردن ...

پیشنهاد
٠

آشنا شدن با کسی ؛ بار اول او را دیدن و با او گفتگوکردن و بیکدیگر خود را شناسانیدن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آب آشنا؛ عارف بکار آب بازی : کسی کاندر آب است و آب آشناست از او گرچه آتش بترسد رواست. ابوشکور. || موافق. سازگار. سازوار. ملایم : هر دو در تابخانه ا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظر شهید مطهری در مورد واژه فضل : ( ( کلمه " فضل " در اصطلاح امروز ما فقط به فضل علمی گفته می‏شود . ما امروز اگر بگوییم فلان کس فاضل است ، یعنی مرد ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عفو به معناى بخشیدن است و صَفح به معناى نادیده گرفتن که مرحله بالاتر از عفو است. بعضی گفته اند که صفح آن عفوى است که در آن ملامت نباشد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یصفحوا: صفح: ترک ملامت، آن غیر از عفو است راغب گوید. آن از عفو ابلغ است طبرسی با عفو و تجاوز یکی دانسته است ( قاموس قرآن )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یأتل: الو ( بر وزن عقل ) : تقصیر و کوتاهی. و قسم خوردن، ایتلاء از باب افتعال نیز به معنی کوتاهی و قسم خوردن آید "لا یأتل" کوتاه نکنید.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جماعتی که به هم مربوط هستند عصب ( بر وزن شرف ) : رگ. معصوب چیزى است که با رگ به هم بسته شده است در جوامع الجامع گفته: جماعت را از آن عصبة گویند که کا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افک: دروغ بزرگ در جوامع الجامع آمده: الافک: ابلغ الکذب اصل آن به معنی برگرداندن است، دروغ را از آن افک گویند که از واقعیتش برگردانده شده است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظر شهید مطهری در مورد واژه لعان و ملاعنه : ( ( . . . اینجا یک سؤال مطرح می‏شود و آن اینکه شما گفتید که اگر مردی زنی را متهم به زنا کرد باید چهار شا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظر شهید مطهری در مورد واژه لعان و ملاعنه : ( ( اینجا یک سؤال مطرح می‏شود و آن اینکه شما گفتید که اگر مردی زنی را متهم به زنا کرد باید چهار شاهد بیا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظر شهید مطهری در مورد واژه تفکر و تذکر : ( ( شاید بدانید که فرق است میان " تفکر " و " تذکر " . تفکر آنجایی‏ است که یک مسأله ‏ای را که انسان به کلی ...