پیشنهادهای علی باقری (٢٨,٠٦٦)
واژه ی بس در تاریخ بیهقی به معنی هر گز هم آمده است . آنچه تقدیر است ناچار بباشد ، در غمناک بودن بس فایده نیست . 《 تاریخ بیهقی دکتر فیاض ص ۵ چ اول ۱۳ ...
این واژه به کرار در تاریخ بیهقی آمده است. 《 بر تخت نشست و بار داد ، باردادنی سخت بشکوه، و بسیار غلام ایستاده از کرانِ صفه تا دور جای ، و سیاه داران ...
واژه قلاخ یا قالاق یک واژه ترکی است همریشه با واژه ی قلعه که هر دو از مصدر قالاماخ به معنی روی هم انباشتن . دیوارهای قلعه را چون با چینه هایی روی هم ...
کرمَه در زبان آذری به تپاله ها و پشکل ها یی گفته می شود که به مرور زمان روی هم انباشته می شوند و به هم می چسبند سپس آنها را پس از خشک شدن برش داده و ...
گدیک یک واژه ی ترکی است که تلفظ فارسی آن گَدُوک بوده، از ریشه گیتمک [رفتن] به معنی محل عبور و محل رفتن و فارسی آن گذرگاه است.
گدوک یک واژه ی ترکی است که تلفظ ترکی آن گَدیک بوده، از ریشه گیتمک [رفتن] به معنی محل عبور و محل رفتن و فارسی آن گذرگاه است
قار در زبان ترکی به معنی برف، قاریاغدی یعنی برف بارید یا محلی که در آنجا برف زیاد می بارد در بالا اسم خاص
چو انداختن یا چو سالماخ یک واژه ترکی است که معادل فارسی آن شایعه یا دروغ پراکنی است. و به کسی که زیاد شایعه پراکنی می کند چوچول یا گُفچول گفته می شود ...
سوغات یک واژه ترکی است اصل آن سؤغات بوده سؤ از مصدر سؤمک ( پسندیدن ) به معنی پسند هست . غات هم یک پسوند ترکی است در فارسی آلات معنی می هد مثل ابزار آ ...
دوْلو در زبان آذری به معنی تگرگ می باشد که در اصل دونْلو بوده به معنی یخ زده که از مصدر دونْماخ گرفته شده .
در زبان آذری به یک خانه در بسته دام گفته می شود . و گاهی به پشت بام خانه هم دام یا دام اوستی می گویند .
"قمیز" ( Kymyz ) نوعی نوشیدنی لذت بخش است که از شیر مادیان تهیه می شود و در میان اقوام ترک کوچدار و نیمه کوچدار ، امروزه نیز مورد استفاده قرار می گیر ...
قیچی یک واژه ترکی است . اما در ترکی به چه معناست سخنان زیادی در مورد آن گفته شده ولی به نظر هیچ کدام درست به نظر نمی رسد . به نظر می رسد که به مرور ز ...
در زبان آذری به جوانمرد" ایگیت" گفته می شود . حیدربابا، ایگیت امک ایتیرمز، ( حیدر بابا آگاه باش و بدان که جوانمرد هیچ وقت نان و نمک و زحمت کسی را از ...
معنی قره آتلو در زبان آذری دارنده ی اسب سیاه می باشد . آت در زبان آذری به معنی اسب و لو هم پسوند نسبت و دارندگی است و قره هم به معنی سیاه . در اینجا ...
در زبان آذری به پررو" اوزلو" می گویند که یک اصطلاح است . معنی تحت الفظی آن به فارسی" رودار " می شود .
قره قوم در ترکی به معنی ماسه ی سیاه یا شن سیاه می باشد . اما در اصل به شن های نرم اطراف رودخانه گفته می شود . که در فارسی به آن احتمالاً ماسه بادی می ...
کپه داغ در اصل کُـپّه داغ می باشد . یعنی کوهی که بر اثر متورم شدن از دل زمین یا خاک بیرون آمده است. کُـپَّک به معنی باد کردن و بالا آمدن معنی می دهد ...
تیکمه داش در زبان آذری به معنی سنگ های چیده شده و یا کاشته شده می باشد . تیکمک یعنی چیدن به شکل عمودی . داش هم به معنی سنگ . تیکمه داش در اینجا اسم خ ...
به خاکستری در زبان آذری "بوز " گفته می شود . حیدربابا، داغین داشین سره سی، ( حیدر بابا به یاد داری طبیعت سحر انگیز کوه و کمر را ) کهلیک اوخور، دالی ...
معنی سخن چین در زبان آذری سؤز گزدیرَن یا سؤزچول می باشد .
جغد در زبان آذری گئـجه قوشی می باشد به معنی مرغ شب . در حیدر بابای شهریار می خوانیم . بایرامیـدی، گئـجه قوشی اوخوردی، ( به یاد دارم که چه شب خاطره ا ...
در زبان ترکی اوشاق گفته می شود که در فارسی بچه گفته می شود در حیدر بابای شهریار می خوانیم . حیدربابا ، گون دالیوی داغلاسین ( حیدر بابا پشت تو همیشه ...
به باند در زبان آذری ساریق گفته می شود از مصدر ساریماق به معنی پیچیدن چیزی به دور چیز دیگر مخصوصا زخم واژه ی فارسی بند به زبان های غربی وارد شده و در ...
باتلاق که در زبان ترکی پاتلاق هم تلفظ می شود از مصدر باتماق گرفته شده به معنی فرو رفتن در گل ، لاق در زبان آذری پسوند مکان است هم معنی زار در فارسی . ...
دیلاق یا دایلاخ یک واژه ترکی است . دایلاخ یک نوع شتر ی است با گردنی دراز و کم مو و لاغر که از نوعی شتر ماده که آن هم "اروانه" نامیده می شود متولد شده ...
گُمش در زبان آذری به معنی نقره می باشد . قزیل گمش یعنی طلا و نقره
قزل اوزن در لغت ترکی طلای شناور و در معنای اصطلاحی یعنی � رود ارزشمند �
قانشار یا قنشر در زبان آذری به معنی جلو می باشد .
دولمه یک واژه ترکی از مصدر دولماق به معنی پرشدن . دولمه یعنی پر شده . نوعی غذا که داخل برگ مو پیچیده شده یا غذایی که داخل فلفل دولمه پرشده باشد . به ...
کوچ یک واژه ی آذری است که تغییر یافته ی واژه کؤش می باشد در زبان ترکی کؤشَن یعنی صحرا . کوشانیان و یا دولت کوشانی از این واژه گرفته شده است به معنی ص ...
در زبان ترکی کؤشَن یعنی صحرا . کوشانیان و یا دولت کوشانی از این واژه گرفته شده است به معنی صحرا نشینان که در اصل کوشانیان تغییر یافته ی کُؤشکَنلَر بو ...
دکتر کزازی در مورد واژه ی " چاک" می نویسد : ( ( ریشه و معنای بنیادین چاک بر من روشن نیست. . . انگار که چاق در ”چاقو ”نیز ریختی است از "چاک ": چاقو ( ...
دارو یعنی منسوب به درخت . دار در زبان فارسی به درخت گفته می شود و حرف واو هم پسوند نسبت است مثل پارو ، جارو . چون دارو را در قدیم از برگ درختان می سا ...
تئاتر واژه ای است که در ترکی به آن " تئیات" گفته می شود در اصل به معنی نمایش سرگرم کننده است تئیات چیخاتماخ یعنی نمایش برای سرگرم کردن معنی می دهد . ...
یک ابزار میله ای از جنس فلز که دارای نوک تیز کج شده می باشد جهت درآوردن انواع نان های تنوری که در حین پخت نان ممکن است در داخل تنورهای سنتی بیفتد و ه ...
نا خون به معنی بدون خون است جزعی از بدن که در آن خون وجود ندارد .
اسب که در فارسی فرس هم نامیده می شود به انگلیسی رفته وبه Horse تبدیل شده اما در زبان آذری به اسب آت گفته می شود همان طور در زبان های تاتاری، استامبول ...
قزاقیستانی ها به اسب Jılqı می گویند که همان ایلخی است ( رمه و گله ٔ اسبان ) که در زبان فارسی به آن خیل ( گروه اسبان ) گفته می شود و واژه خیلی را از آ ...
در زبان آذری به گاو و هر حیوان باربر و یدک کش مال گفته شده . در زبان کره ای به اسب مال می گویند . در اصطلاح ترکی مال به آدم نفهم و کودن و کم عقل هم گ ...
در زبان آذری به ببر توغای گفته می شود . ببر در پهلوی در همین ریخت کار برد داشته است . واژه ی توغای در زبان آذری با واژه های Tiger انگلیسی ، Tiger آ ...
واژه ی اوجاق یک واژه ترکی است که در اصل اودجاق بوده که برای سهولت اوجاق تلفظ شده . ( اود جاق ) اود به معنی آتش و جاق پسوند مکان به معنی محل آتش یا آت ...
آذربایجان = آذ ( و آس = نیت خیر ، اوغور ، نام قوم معروف ) ار ( جوانمرد ) بای ( = بیگ ) جان ( پسوند مکان ) = مکان خان جوانمرد قوم آذ ، آذربیگستان ؛ نا ...
اوْردوُ = اور ( وسط ) دو ( پسوند ) = مرکز ، پایتخت ، مرکز مملکت ، قشون وتجهیزاتشان ، محل گشت و گذار که بصورت گروهی می روند ، محل تفریح و تفرج ؛ اردوک ...
آز تغییر یافته ی واژه آج بوده که در ترکی به معنی گرسنه می باشد . = آج = گرسنه ، حریص ؛ آزمند = آدم گرسنه و حریص و طمعکار ؛ آج آدام = آدم حریص و گرسنه ...
آزار = آز ( آزماق = منحرف شدن ، گم شدن ، بیمار شدن ) ار ( پسوند ) = بیماری ، ( رفتارِ ) غیر صحیح و با اذیت ؛ آزار دوتماق = بیمار شدن ، توْیوق آزاری = ...
آستان آستانه در زبان ترکی آستایانه بوده = = آست ( = زیر ، پائین ، مقابلِ اوست = رو ) یانه ( طرف ) = پائین دست ، طرف پائینی خانه ، پیشگاه ، پائین د ...
= آباجیْ = آغاباجی = آغا ( پیشونداحترام برای خانمها ) باجی ( خواهر ) = خواهر مکرمه و بزرگوار
آتابک = آتابئیگ = آتا ( پدر ، بزرگ ) بیگ = خان بزرگ ، خان خانان ، وزیر ، سابقاً از رتبه های درباری در حکومت های ترک
در زبان آذری به کیسه زهر ی که در کبد وجود دارد اود ( Od ) گفته می شود که به معنی سم می باشد همچنین به زهر مار ( آق ) گفته می شود اصطلاح "ایچوا آق قات ...