پیشنهاد‌های علی باقری (٢٨,٠٦٦)

بازدید
٢,١٤٥
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

واژه ی بس در تاریخ بیهقی به معنی هر گز هم آمده است . آنچه تقدیر است ناچار بباشد ، در غمناک بودن بس فایده نیست . 《 تاریخ بیهقی دکتر فیاض ص ۵ چ اول ۱۳ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

این واژه به کرار در تاریخ بیهقی آمده است. 《 بر تخت نشست و بار داد ، باردادنی سخت بشکوه، و بسیار غلام ایستاده از کرانِ صفه تا دور جای ، و سیاه داران ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

واژه قلاخ یا قالاق یک واژه ترکی است همریشه با واژه ی قلعه که هر دو از مصدر قالاماخ به معنی روی هم انباشتن . دیوارهای قلعه را چون با چینه هایی روی هم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کرمَه در زبان آذری به تپاله ها و پشکل ها یی گفته می شود که به مرور زمان روی هم انباشته می شوند و به هم می چسبند سپس آنها را پس از خشک شدن برش داده و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

گدیک یک واژه ی ترکی است که تلفظ فارسی آن گَدُوک بوده، از ریشه گیتمک [رفتن] به معنی محل عبور و محل رفتن و فارسی آن گذرگاه است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

گدوک یک واژه ی ترکی است که تلفظ ترکی آن گَدیک بوده، از ریشه گیتمک [رفتن] به معنی محل عبور و محل رفتن و فارسی آن گذرگاه است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

قار در زبان ترکی به معنی برف، قاریاغدی یعنی برف بارید یا محلی که در آنجا برف زیاد می بارد در بالا اسم خاص

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

چو انداختن یا چو سالماخ یک واژه ترکی است که معادل فارسی آن شایعه یا دروغ پراکنی است. و به کسی که زیاد شایعه پراکنی می کند چوچول یا گُفچول گفته می شود ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

سوغات یک واژه ترکی است اصل آن سؤغات بوده سؤ از مصدر سؤمک ( پسندیدن ) به معنی پسند هست . غات هم یک پسوند ترکی است در فارسی آلات معنی می هد مثل ابزار آ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

دوْلو در زبان آذری به معنی تگرگ می باشد که در اصل دونْلو بوده به معنی یخ زده که از مصدر دونْماخ گرفته شده .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

در زبان آذری به یک خانه در بسته دام گفته می شود . و گاهی به پشت بام خانه هم دام یا دام اوستی می گویند .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

"قمیز" ( Kymyz ) نوعی نوشیدنی لذت بخش است که از شیر مادیان تهیه می شود و در میان اقوام ترک کوچدار و نیمه کوچدار ، امروزه نیز مورد استفاده قرار می گیر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

قیچی یک واژه ترکی است . اما در ترکی به چه معناست سخنان زیادی در مورد آن گفته شده ولی به نظر هیچ کدام درست به نظر نمی رسد . به نظر می رسد که به مرور ز ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

در زبان آذری به جوانمرد" ایگیت" گفته می شود . حیدربابا، ایگیت امک ایتیرمز، ( حیدر بابا آگاه باش و بدان که جوانمرد هیچ وقت نان و نمک و زحمت کسی را از ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

معنی قره آتلو در زبان آذری دارنده ی اسب سیاه می باشد . آت در زبان آذری به معنی اسب و لو هم پسوند نسبت و دارندگی است و قره هم به معنی سیاه . در اینجا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

در زبان آذری به پررو" اوزلو" می گویند که یک اصطلاح است . معنی تحت الفظی آن به فارسی" رودار " می شود .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

قره قوم در ترکی به معنی ماسه ی سیاه یا شن سیاه می باشد . اما در اصل به شن های نرم اطراف رودخانه گفته می شود . که در فارسی به آن احتمالاً ماسه بادی می ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

کپه داغ در اصل کُـپّه داغ می باشد . یعنی کوهی که بر اثر متورم شدن از دل زمین یا خاک بیرون آمده است. کُـپَّک به معنی باد کردن و بالا آمدن معنی می دهد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

تیکمه داش در زبان آذری به معنی سنگ های چیده شده و یا کاشته شده می باشد . تیکمک یعنی چیدن به شکل عمودی . داش هم به معنی سنگ . تیکمه داش در اینجا اسم خ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

به خاکستری در زبان آذری "بوز " گفته می شود . حیدربابا، داغین داشین سره سی، ( حیدر بابا به یاد داری طبیعت سحر انگیز کوه و کمر را ) کهلیک اوخور، دالی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

معنی سخن چین در زبان آذری سؤز گزدیرَن یا سؤزچول می باشد .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

جغد در زبان آذری گئـجه قوشی می باشد به معنی مرغ شب . در حیدر بابای شهریار می خوانیم . بایرامیـدی، گئـجه قوشی اوخوردی، ( به یاد دارم که چه شب خاطره ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

در زبان ترکی اوشاق گفته می شود که در فارسی بچه گفته می شود در حیدر بابای شهریار می خوانیم . حیدربابا ، گون دالیوی داغلاسین ( حیدر بابا پشت تو همیشه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به باند در زبان آذری ساریق گفته می شود از مصدر ساریماق به معنی پیچیدن چیزی به دور چیز دیگر مخصوصا زخم واژه ی فارسی بند به زبان های غربی وارد شده و در ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

باتلاق که در زبان ترکی پاتلاق هم تلفظ می شود از مصدر باتماق گرفته شده به معنی فرو رفتن در گل ، لاق در زبان آذری پسوند مکان است هم معنی زار در فارسی . ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

دیلاق یا دایلاخ یک واژه ترکی است . دایلاخ یک نوع شتر ی است با گردنی دراز و کم مو و لاغر که از نوعی شتر ماده که آن هم "اروانه" نامیده می شود متولد شده ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

گُمش در زبان آذری به معنی نقره می باشد . قزیل گمش یعنی طلا و نقره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

قزل اوزن در لغت ترکی طلای شناور و در معنای اصطلاحی یعنی � رود ارزشمند �

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

قانشار یا قنشر در زبان آذری به معنی جلو می باشد .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دولمه یک واژه ترکی از مصدر دولماق به معنی پرشدن . دولمه یعنی پر شده . نوعی غذا که داخل برگ مو پیچیده شده یا غذایی که داخل فلفل دولمه پرشده باشد . به ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

کوچ یک واژه ی آذری است که تغییر یافته ی واژه کؤش می باشد در زبان ترکی کؤشَن یعنی صحرا . کوشانیان و یا دولت کوشانی از این واژه گرفته شده است به معنی ص ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

در زبان ترکی کؤشَن یعنی صحرا . کوشانیان و یا دولت کوشانی از این واژه گرفته شده است به معنی صحرا نشینان که در اصل کوشانیان تغییر یافته ی کُؤشکَنلَر بو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

دکتر کزازی در مورد واژه ی " چاک" می نویسد : ( ( ریشه و معنای بنیادین چاک بر من روشن نیست. . . انگار که چاق در ”چاقو ”نیز ریختی است از "چاک ": چاقو ( ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

دارو یعنی منسوب به درخت . دار در زبان فارسی به درخت گفته می شود و حرف واو هم پسوند نسبت است مثل پارو ، جارو . چون دارو را در قدیم از برگ درختان می سا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

تئاتر واژه ای است که در ترکی به آن " تئیات" گفته می شود در اصل به معنی نمایش سرگرم کننده است تئیات چیخاتماخ یعنی نمایش برای سرگرم کردن معنی می دهد . ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

یک ابزار میله ای از جنس فلز که دارای نوک تیز کج شده می باشد جهت درآوردن انواع نان های تنوری که در حین پخت نان ممکن است در داخل تنورهای سنتی بیفتد و ه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

نا خون به معنی بدون خون است جزعی از بدن که در آن خون وجود ندارد .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

اسب که در فارسی فرس هم نامیده می شود به انگلیسی رفته وبه Horse تبدیل شده اما در زبان آذری به اسب آت گفته می شود همان طور در زبان های تاتاری، استامبول ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

قزاقیستانی ها به اسب Jılqı می گویند که همان ایلخی است ( رمه و گله ٔ اسبان ) که در زبان فارسی به آن خیل ( گروه اسبان ) گفته می شود و واژه خیلی را از آ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در زبان آذری به گاو و هر حیوان باربر و یدک کش مال گفته شده . در زبان کره ای به اسب مال می گویند . در اصطلاح ترکی مال به آدم نفهم و کودن و کم عقل هم گ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

در زبان آذری به ببر توغای گفته می شود . ببر در پهلوی در همین ریخت کار برد داشته است . واژه ی توغای در زبان آذری با واژه های Tiger انگلیسی ، Tiger آ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

واژه ی اوجاق یک واژه ترکی است که در اصل اودجاق بوده که برای سهولت اوجاق تلفظ شده . ( اود جاق ) اود به معنی آتش و جاق پسوند مکان به معنی محل آتش یا آت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

آذربایجان = آذ ( و آس = نیت خیر ، اوغور ، نام قوم معروف ) ار ( جوانمرد ) بای ( = بیگ ) جان ( پسوند مکان ) = مکان خان جوانمرد قوم آذ ، آذربیگستان ؛ نا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اوْردوُ = اور ( وسط ) دو ( پسوند ) = مرکز ، پایتخت ، مرکز مملکت ، قشون وتجهیزاتشان ، محل گشت و گذار که بصورت گروهی می روند ، محل تفریح و تفرج ؛ اردوک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

آز تغییر یافته ی واژه آج بوده که در ترکی به معنی گرسنه می باشد . = آج = گرسنه ، حریص ؛ آزمند = آدم گرسنه و حریص و طمعکار ؛ آج آدام = آدم حریص و گرسنه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

آزار = آز ( آزماق = منحرف شدن ، گم شدن ، بیمار شدن ) ار ( پسوند ) = بیماری ، ( رفتارِ ) غیر صحیح و با اذیت ؛ آزار دوتماق = بیمار شدن ، توْیوق آزاری = ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

آستان آستانه در زبان ترکی آستایانه بوده = = آست ( = زیر ، پائین ، مقابلِ اوست = رو ) یانه ( طرف ) = پائین دست ، طرف پائینی خانه ، پیشگاه ، پائین د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

= آباجیْ = آغاباجی = آغا ( پیشونداحترام برای خانمها ) باجی ( خواهر ) = خواهر مکرمه و بزرگوار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

آتابک = آتابئیگ = آتا ( پدر ، بزرگ ) بیگ = خان بزرگ ، خان خانان ، وزیر ، سابقاً از رتبه های درباری در حکومت های ترک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

در زبان آذری به کیسه زهر ی که در کبد وجود دارد اود ( Od ) گفته می شود که به معنی سم می باشد همچنین به زهر مار ( آق ) گفته می شود اصطلاح "ایچوا آق قات ...