پیشنهاد‌های سعید صفاری مقدم (٢٢٥)

بازدید
١٢٩
تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

شلنگ تخته انداختن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

فرایند خرید، تدارک چینی، تدارک بینی، تدارکات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

هم راستا بودن، در تطابق بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

( میزان ) سرعت، پیشروی، شتاب سرعت سیر

پیشنهاد
١٢

بر حسب اتفاق متوجه شدم که. . . ، از قضا متوجه شدم/فهمیدم که. . . . ، خیلی اتفاقی متوجه شدم که . . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

همچنین: a matter of doing sth مرهون، در گرو ( انجام کاری یا وجود چیز دیگر ) بودن ( برای انجام یا وجود چیزی ) کافیه که . . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مصداق، مدرک مثبته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

خوش مشرب، خوش نشست و برخاست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

( یه جورایی ) میشه گفت، نه حالا کاملاً ولی ( آره اینطوره ) ، اینجور میگن ( با یه جور حالت کنایه آمیز - البته نه صرفا کنایه توهین آمیز ) به تعبیری، ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

نتیجه نادرست، فرض غلط برای نتایجی که باشتباه نتیجه مورد انتظار را درست نشان میدهد ( درحالیکه در اصل نتیجه غلط است ) در مقابل: false negative: این ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

با سرعت/شدت هرچه تمام، بی محابا، مثه چی، دیوانه وار ( کاری را انجام دادن ) ، Syn: Like mad

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مهیا بودن، فراهم بودن، قابل حصول بودن، در دسترسی بودن، موجود بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نمایه ( نمایشی ) ، نمونه/گونه ( نمایشی ) محصول توضیح: به پیاده سازی از محصول اطلاق می شود که هرچند کامل و قابل استفاده نیست اما نشان میدهد که محصول ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مهیاسازی، آماده سازی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

کلیت/اصل موضوع ( بدون پرداختن به جزئیات ) نکته/نکات اصلی ویژگی کلان یه چیز کلی و مبهم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

home in on sb/sth تمام توجه و تمرکز ( خود ) را معطوف کاری یا چیزی کردن، گیردادن به کاری یا چیزی یا موضوعی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تابعه/تابع، اقماری، زیرمجموعه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

دخل یه کاری یا چیزی یا کسی را آوردن ( کاری را به اتمام رسوندن ) از شر انجام کاری خلاص شدن/راحت شدن مثال: Right after I knock out these load of works ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مورد بی مهری/بی توجهی قرار دادن، غفلت/اهمال کردن، قصور کردن، پشت گوش انداختن، نادیده گرفتن neglect to do sth: فراموش کردن انجام کاری

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

همچنین: underutilized به چیزی اطلاق میشود که از آن کمتر از آنچه که باید یا ظرفیتش وجود دارد استفاده میشود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

پیشرو بودن در کاری یا موضوعی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

در معیشت کسی بودن در معاشرت با کسی بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

آداب، منش، طرز عملکرد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

زیادی، بیخودی، بی مورد، بی مصرف، مازاد نیاز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

رویت شدن، حضور یافتن، جایی پیدا شدن ( عامیانه ) ، آفتابی شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

چیزی/ایده ای/انتظاری/چشم اندازی/امیدی که بالفعل شدن/رویدادن/بوقوع پیوستن/تحقق آن محتمل یا میسر باشد امکان بالقوه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ته مانده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اصطلاح "چپ و راست" عامیانه در فارسی به معنی بی وقفه، بی تامل، تندتند، بی اندازه، بی محابا He spends money right, left, and centre او چپ و راست/بی مح ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

که بواسطه آن ( روش، ابزار. . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

محدود کردن، معطوف کردن، مختص کردن ممعانت/جلوگیری کردن از انتشار/گسترش ( چیزی خطرناک یا بد )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

صفت: تلنبار شده، تجمیع شده، انباشته ( شده )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( و ) بهمان صورت/شکل/گونه/. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بنظر آمدن، برآورد کردن، گمان کردن ( بگمانم ) What time do you reckon ( that ) it is going to be ready? بنظرت کی احتمالا اون آماده میشه؟ I reckon ( ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

( با عجله چیزی را ) آماده کردن، دست و پا کردن، سرهم کردن، درست کردن، جور کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

باثبات، همه چی تموم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

این اصطلاح به معنای "عیان کردن چیزی" یا "در معرض دید بقیه/همگان قرار دادن چیزی" می باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

با کمال میل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

رواج یافته، همه گیر، فراگیر، عادی شده، ( کاملا ) عادیه، مرسوم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

حدوداً همون چیزی که مثل/شبیه چیزی بودن ( حدودی ) یه چیزی تو مایه های چیز دیگر بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

توجیه کننده، توجیهی، قابل توجیه، قابل توضیح

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

خیلی مضخرف، آخره ضایع، گنده چیزی در اومدن همچنین take the cake

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

the wrong way ( up/round ) در فارسی اصطلاحا ما میگیم: چپکی، پشت و رو، از اون ورش/وری، برخلاف جهت صحیح یعنی یه چیزی یا کاری بر خلاف جهت درستش گذاشته ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

مثل اینه که، مثل این میمونه که. . ( بصورت چیزی ) تلقی شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

به تقلید ازدیگران کاری را کردن عین کاری/ چیزی را انجام دادن به مثابه کاری/چیزی عمل کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

مبین آنست که. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

چطور. . . ؟! منظورت ( از گفتن این موضوع ) چیه؟ ( حالا ) چی شد اینو میگی/گفتی؟ چرا اینو گفتی؟/پرسیدی؟ چطور مگه؟!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

شر یه کاری رو کندن ( کاری را بانجام/پایان رساندن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

فی البداهه کاری را انجام دادن سرهم کردن کاری یا حرفی ( معمولا سخنرانی و . . . )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

به درک که چی حالا؟! ( اصلا برام مهم نیست ) حالا مگه چی شده؟! خب که چی؟! حالا که چی؟! چیه مگه؟ حالا چیه مگه؟ همچنین: so what

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

محک زدن، سروگوشی آب دادن، ارزیابی کردن