پیشنهاد‌های سعید صفاری مقدم (٢٢٥)

بازدید
١٢٨
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

مفصل، بصورت مفصل These aspects has been discussed at length

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

عملیاتی کردن، اجرایی کردن، به مرحله عمل درآوردن ایده یا تصمیم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

دنبال کردن و به نتیجه رساندن/بانجام رساندن کاری یا قولی یا عملی عمل کردن به نقشه، وعده یا قول داده شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

کار را به چرخش درآوردن، راه انداختن ( باعث شروع کار، فعالیت، فرایند، پروژه، . . . شدن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

اسم: تمایل، میل و اشتیاق ( شدید/وصف ناپذیر ) فعل: اصرار ورزیدن، مصر بودن urge sb on sth: ترغیب کردن، فشار آوردن/تحت فشار قراردادن ( درمورد چیزی یا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

به مانند ( اینکه ) ، به مثابه ( اینکه ) ، انگار که، گویی ( که ) ، جوری که انگار، جوری بنظر اومدن/نیومدن چیزی یا موضوعی، اینطور که بوش میاد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

کاهش دادن، کوتاه کردن، محدود ساختن، کاستن، مختصر کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

تبعات/جنبه ( های ) منفی داشتن، مشکلاتی بهمراه داشتن ( از این اصطلاح وقتی استفاده میشود که انجام کاری علیرغم برخی محاسن، مشکلات یا تبعات منفی هم داشت ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

تحقیق و تفحص کردن، کندوکاو کردن، موشکافی کردن ( فعل ) تحقیق و تفحص، کندوکاو، موشکافی ( اسم )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

صفت: جزئی تر، جزء به جزء، ریزتر، مفصل، بتفصیل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

عملاً، , واقعا ( در واقع، بواقع ) ، در عمل، رسماٌ، راستش بهمین سادگی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

بازتعریف کردن ( چیزی یا موضوعی با منطق خاصی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

عینیت یافتن، به وقوع پیوستن، محقق شدن، واقعیت یافتن، جامه عمل پوشیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

معمولا بصورت on the cusp of استفاده میشه در سرحد/نقطه عطف انجام یا شروع کاری بودن در سرحد/نقطه عطف چیزی بودن یا قرار داشتن در شرف/معرض چیزی قرار گر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

fast - paced پرحرارت، پرشور، پرجنب و جوش، پرتلاطم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤١

بصورت اسم: در نظر گرفتن موارد ضروری/تمهیدات لازم تامین غذا و مایحتاج ضروری make provision ( s ) for sth: تهیه برنامه مقابله با ( حادثه احتمالی ) در ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

همیشگی، مستمر، مداوم، پابرجا در حال انجام/وقوع، در جریان، در دست اجرا/اقدام، داره انجام میشه رو به جلو/پیشرفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

به درک که چی حالا؟! ( اصلا برام مهم نیست ) حالا مگه چی شده؟! خب که چی؟! حالا که چی؟! چیه مگه؟ حالا چیه مگه؟ همچنین: what of it

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

تن دادن، ناچار شدن، متوسل شدن، پناه بردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

پرداختن به کاری یا موضوعی، مورد بررسی/رسیدگی قرار دادن، سعی در رسیدن ( رسیدگی ) به کاری یا موضوعی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

تحت تاثیر مستقیم چیز دیگری بودن بستگی داشتن به . . . وابسته/منوط به چیز دیگری بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

بترتیبی که ذکرشد. بترتیب مذکور، به ترتیب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

مطلبی را به سمع و نظر کسی رساندن ( معمولا برای گرفتن نظر شخص )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

موضع گرفتن، جبهه گرفتن مقاومت کردن در برابر عمل/ایده/. . . موضع محکم گرفتن در برابر چیزی. . . با موضع محکم/قوی کاری را کردن با قدرت چیزی را پیش برد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

درحالت کلی/بصورت کلی ( پیشنهاد میشه ) ، حسب/برحسب تجربه ( پیشنهاد میشه ) ، بعنوان یک اصل ( پیشنهاد میشه ) ، تجربه میگه. . . ، یه قانونی کلی میگه. . . ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

در نظر گرفتن، به حساب آوردن، حواس را به چیزی جمع کردن/معطوف کردن، شامل کردن، مد نظر قرار دادن

پیشنهاد
٤٥

حسابی خوش گذروندن ( حسابی خوش میگذره ) ، اوقات خوب و لذت بخشی داشتن What a great part! I'm having the time of my life! چه مهمونی عالیی! حسابی داره به ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

مورد توجه واقع نشدن، از قلم افتادن، نادیده گرفتن/پنداشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

ابتکار عمل را ( از کسی ) گرفتن، مانع تراشی کردن، ممانعت کردن مانع/مزاحم/سد راه انجام کار یا توسعه ای شدن باعث سخت شدن ( انجام کاری یا رسیدن به هدفی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

تخطی، انحراف، کج روی، دوری ( از مسیر، روش اصلی ) ، انحراف از معیار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

دوری کردن/اجتناب کردن/پرهیز کردن/طفره رفتن از انجام کاری ( بدلیل ترس یا عدم اعتماد به نفس کافی برای انجام آن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

به شیوه خاصی عمل کردن یا کاری را انجام دادن اتخاذ روش خاص در انجام کار یا رسیدن به هدفی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

از دیگر معانی: رسیدگی/پرداختن به کاری ( معمولا کاری که از موعد انجامش داره میگذره یا از زمانبندی انجامش عقبه )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥١

بعدا، بعدنا، جلوتر، در آینده، یه زمانی/یه وقتی ( اشاره به آینده ) در برهه ای ( از زمان در گذشته ) ، برای مدتی، تو یه بازه ای، یه زمانی، یه وقتی نکت ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

چیزی مناسب حال کسی بودن، چیزی مورد توجه و علاقه کسی واقع شدن، راست کار ( کسی ) بودن مشابه right down your alley توجه: up و down موجب تغییر معنی نمی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

مستدل، موجه، با پشتوانه، مجاب کننده، متقاعد کننده، قانع کننده، قوی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

با این وجود، با ( وجود ) همه این اوصاف، در نهایت امر، با در نظر گرفتن همه شرایط/مسائل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

زیراب زدن، لو دادن

پیشنهاد
٦٤

توضیح: وقتی میخواهیم از خیر گفتن یکسری از جزئیات بگذریم از این اصطلاح استفاده میشود. خلاصه بعد از یه سری ( ماجرا/اتفاقات ) این شد که سرتو درد نیارم ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦١

( بویژه ) در زمینه ی. . . ، در خصوص. . . ، ( بویژه ) وقتی حرف/صحبت از . . . میشه/هست، ( مخصوصا ) در مورد. . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

از تمام زوایا، جامع، همه جانبه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

فارغ از ، صرفنظر از

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٩

دوکاربرد: 1 ) برای شروع بانجام کاری: "بزن که بریم"، " برو که رفتیم"، "بسم ا. . . "، . . . 2 ) ( پرکاربرد تر ) وقتی کاری انجام میشه و میخوایم توجه م ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

- تمام و کمال، همه جوره، کاملاً، تا هرقدر که امکانش باشه، تا اونجایی که جا داره، بطورکامل، تمام قد - در تمام طول مسیر، کل راه، از ابتدا تا انتهای مس ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

پرداختن به/ بانجام رساندن ( کار یا فعالیتی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

باشه خب! عیبی نداره! باشه اشکالی نداره! باشه مشکلی نیس!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

be subject to sth/doing sth 1 ) در معرض چیزی بودن یا قرارگرفتن، ( چیزی را ) به خود دیدن/تجربه کردن The bay is subject to heavy fog in summer این بخ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

همچنین: There you go , Here we go وقتی کاری انجام میشه و میخوایم توجه مخاطب رو به انجام/یا نتیجه اون کار جلب کنیم میگیم: "خب اینم از این" ( یعنی کار ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٠

به تصویر کشیدن موضوعی، مطلبی، . . . بصورت مصور بیان کردن بصورت داستانی شرح دادن مجسم کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨٥

مخدوش کردن، دستکاری کردن، خدشه دار کردن، تحریف کردن، نادرست/غلط/ غیرطبیعی/ غیرواقع/ برخلاف واقع جلوه دادن