ترجمه‌های مریم سالک زمانی (٤٩٧)

بازدید
٢٦٩
تاریخ
٦ ماه پیش
متن
My emotional turmoil had drained me.
دیدگاه
٠

ناراحتی های عاطفی توش و توانی برام باقی نگذاشته است.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The whole region is in turmoil.
دیدگاه
٠

ناآرامی بر همه منطقه حاکم است.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The country is in a state of political turmoil.
دیدگاه
٠

ناآرامی های سیاسی کشور را دربرگرفته است.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Oh drat! I've lost her telephone number!
دیدگاه
٠

لعنت بر شیطان! شماره تلفنش را گم کرده ام.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Drat! I forgot my key.
دیدگاه
٠

لعنت بر شیطان! یادم رفت کلیدم را بردارم.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He's one of those sleek businessman types.
دیدگاه
٠

او از آن بازرگان های خوش سر و وضع هست.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The cat had sleek fur.
دیدگاه
٠

گربه موهایی براق داشت.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
She had long flaxen hair and big, round blue eyes.
دیدگاه
٠

چشمهایش بزرگ و گرد و آبی رنگ بود وموهایش بلندو بور

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Should we bring back the birch as a punishment?
دیدگاه
٠

آیا باید ترکه زدن ( تنبیه بدنی ) دوباره باب شود؟

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
It's becoming increasingly difficult to acquire academic tenure .
دیدگاه
٠

کسب حق استادی دائمی در دانشگاه ها هر روز بیش از روز قبل دشوارتر می شود.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He has an inflated sense of his own importance.
دیدگاه
٠

او تصور و احساس کاذبی از مهم بودن دارد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The talks became increasingly bitter and rancorous.
دیدگاه
٠

گفت و گوها با طور فزاینده ای لب ریز از بغض و کین، پر از خصومت و به شدت تلخ و قهرآمیز بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
In many countries education is still the prerogative of the rich.
دیدگاه
٠

هنوز هم در ممالک زیادی، آموزش فقط در اختیار ثروتمندان است.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The Prime Minister exercised his prerogative to decide when to call an election.
دیدگاه
٠

نخست وزیر از اختیارات ویژۀ خود برای تصمیم گیری در بارۀ زمان انتخابات استفاده کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Education was once the prerogative of the elite.
دیدگاه
٠

در دورانی، آموزش فقط به طبقۀ نخبگان تعلق داشت ( حق انحصاری آنها بود، سایر طبقات از آن محروم بودند ) .

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
It is the Prime Minister's prerogative to decide when to call an election.
دیدگاه
٠

تصمیم گیری در خصوص اعلام انتخابات جزو قدرت و اختیارات ویژۀ نخست وزیر است.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
It is a mark of depravity to make a mock of good advice and kind rebuke.
دیدگاه
٠

به سخره گرفتن اندرزهای مشفقانه و سرزنش های ملایم نشان از کژفهمی دارد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Deliveries of goods are erratic.
دیدگاه
٠

اجناس روی نظم و قاعده تحویل داده نمی شود.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Your work is always erratic.
دیدگاه
٠

کارتون همیشه درهم برهم و بی نظم است

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Mary is a gifted but erratic player .
دیدگاه
٠

مری با وجود تیزهوش بودن، در مقام بازیکن، بسیار دمدمی و بی نظم است.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The young man worked hard in emulation of his famous father.
دیدگاه
٠

مرد جوان از روی چشم و همچشمی با پدر پرآوازه اش، حسابی کار کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
She worked hard in emulation of her elder sister.
دیدگاه
٠

او از روی چشم و همچشمی با خواهر بزرگترش، حسابی کار کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
And the emulation experiments show that this method is valid and practicable.
دیدگاه
٠

معتبر و کاربردپذیربودن این روش، در پی انجام آزمون های شبیه سازی، آشکار شده است.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Manufacturing failed to compensate for the losses, even if a cultural efflorescence led by the Beatles accompanied the economic woes.
دیدگاه
٠

گرچه شکوفایی فرهنگی منبعث از گروه بیتل ها، همپای گیر و گرفت های اقتصادی شد، تولیدکنندگان از عهدۀ جبران خسارت ها بر نیامدند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The period of literary and artistic efflorescence has come.
دیدگاه
٠

در روزگار شکوفایی ادبیات و هنر هستیم.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
This efflorescence was undoubtedly linked to general progress throughout the Far East.
دیدگاه
٠

پیشرفت هایی که در سرتاسر خاور دور به عمل آمد، بی تردید در این شکوفایی سهیم بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He spoke with menace.
دیدگاه
٠

صحبت هایش تهدیدآمیز بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
There was menace in his voice.
دیدگاه
٠

صدایش تهدیدآمیز بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
In my view you are a menace to the public.
دیدگاه
٠

من بر این باورم که شما مایۀ دردسر و آزار برای عموم هستید

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Drunk drivers are a menace to everyone.
دیدگاه
٠

رانندگان مست مایۀ دردسر و خطر برای همگان هستند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
We need someone with enterprise and imagination to design a marketing strategy.
دیدگاه
٠

به منظور طرح ریزی راهبرد بازاریابی، به فردی با روحیۀ ابداع و خوش فکر و برخوردار از قوۀ تخیل نیاز داریم.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
State bureaucracies can tend to stifle enterprise and initiative.
دیدگاه
٠

دیوان سالاری ها موجب خفه شدن ابتکار عمل و روحیۀ ابداع در نطفه می شود.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The programme is a joint enterprise with the London Business School.
دیدگاه
٠

آموزشکدۀ کسب و کار لندن در این برنامه سرمایه گذاری کرده است

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
They are determined to carry forward the enterprise.
دیدگاه
٠

آنها عزمشان را دربارۀ پیش بردن امور موسسه جزم کرده اند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Don't forget this is a commercial enterprise - we're here to make money.
دیدگاه
٠

چیزی که نباید فراموش کرد این است که ما بنگاه اقتصادی هستیم و هدفمان درآمدزایی است.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Tonight Villiers faces the most redoubtable opponent of his boxing career.
دیدگاه
٠

در مسابقۀ بوکسی که امشب برگزار خواهد شد، ویلیرز با قدرترین حریف عمر حرفه ای خود مبارزه خواهد کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
She gave an exuberant performance.
دیدگاه
٠

نقشش را پرنشاط ایفا کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He has embedded his name in the minds of millions of people.
دیدگاه
٠

نامش در اذهان میلیون ها نفر حک شده است.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
That happy day will be for ever embedded in my memory.
دیدگاه
٠

خاطرۀ آن روز فرحناک برای همیشه در ذهنم حک خواهد شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
A love of colour is embedded in all of his paintings.
دیدگاه
٠

در تمامی آثار نقاشی او، عشق به رنگ حک شده است.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
She embedded the bulbs in a box of sand.
دیدگاه
٠

پیازهای گل را درون جعبه ای پر از شن نشاند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
A piece of glass was embedded in her hand.
دیدگاه
٠

خرده شیشه در دستش فرو رفته بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
These ideas are deeply embedded in our culture.
دیدگاه
٠

این باورها در فرهنگمان عجین شده است.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
She treated him abominably.
دیدگاه
٠

بدجوری با او تا کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He behaved abominably towards her.
دیدگاه
٠

رفتاری که با او داشت بسیار شرم آور بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
I was abominably ill-mannered, and I apologize.
دیدگاه
٠

بدجوری خارج از نزاکت رفتار کردم، پوزش می طلبم.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
She is unsparing in her criticism.
دیدگاه
٠

او صریح و بی گذشت، انتقاد می کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The harangue is very serious.
دیدگاه
٠

این سخنرانی غرا خیلی خطیر و جدیست.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
We had to listen to a long harangue about our own shortcomings.
دیدگاه
٠

به اجبار مدتی طولانی به داد و بیداد دربارۀ نقاط ضعف و عیب هایمان گوش دادیم.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The team were given the usual half-time harangue by their manager.
دیدگاه
١

مدیر تیم طبق روال در نیمه وقت کلی رجز خواند .