ترجمه‌های مریم سالک زمانی (٤٩٧)

بازدید
٢٣٠
تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The meeting left me feeling completely frazzled.
دیدگاه
٠

گردهمایی اعصابم را حسابی داغون کرد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
They finally arrived home, hot and frazzled.
دیدگاه
٠

خسته و له ولورده بالاخره به خانه رسیدند.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
All Christendom makes merry at Christmas.
دیدگاه
٠

در کریسمس کل مسیحیان عالم به رقص و پایکوبی می پردازند و جشن می گیرند.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Involvement with terrorist groups brought the political party into disrepute.
دیدگاه
٠

این حزب سیاسی در پی ارتباط با گروه های تروریستی، شهرت و اعتبارش را از دست داد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Such people bring our profession into disrepute.
دیدگاه
٠

افرادی این چنینی موجب بدنامی حرفۀ ما می شوند.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
This theory fell into disrepute in the fifties.
دیدگاه
٠

اعتبار این نظریه در دهۀ پنجاه از بین رفت.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The old system had fallen into disrepute.
دیدگاه
٠

نظام قدیمی دچار سؤشهرت شده بود.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The news has been greeted with dismay by local business leaders.
دیدگاه
٠

اخبار مذکور، موجب یاٌس و هراس رهبران کسب و کارهای محلی شده است.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Local councillors have reacted with dismay and indignation.
دیدگاه
٠

واکنش مشاوران محلی تواٌم با دلهره و انزجار بود.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He was insatiably avaricious the more he got, the more he wanted to have.
دیدگاه
٠

حرص او تمامی نداشت، هر قدر بیشتر به دست می آورد دلش بیشتر از آن میخواست.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
These priests are all thus, greedy and avaricious.
دیدگاه
٠

این کشیشان همگی مال پرست و طمع کار هستند.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
She is an avaricious person and seldom helps others.
دیدگاه
٠

او فردی است ناخن خشک و کمتر دست یاری می گیرد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
To an avaricious father, a prodigal son.
دیدگاه
٠

پسری ولخرج و اسراف کار از پدری خسیس و مال پرست

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
It's not the Agriculture Ministry but the avaricious enterprises that should be responsible for the accident.
دیدگاه
٠

در قبال حادثۀ رخ داده، مقصر وزارت کشاورزی نیست، شرکت های مال اندوز و آزمند بایستی پاسخگو باشند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Readers whose stomachs are turned will not partake of any food for thought.
دیدگاه
٠

خوانندگان دلزده شده، دیگر دنبال هیچ خوراک فکری نخواهند بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The chance to partake in such a great historic movement doesn't come every day.
دیدگاه
٠

فرصت مشارکت در چنین جنبش تاریخی شکوهمندی همیشه پیش نمی آید.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Would you care to partake of a little wine with us?
دیدگاه
٠

با جرعه ای شراب چطورید؟

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
They invited us to partake of their simple meal.
دیدگاه
٠

آنها ما را به تناول غذای ساده شان، دعوت کردند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
His belief in liberty was the mainspring of his fight against slavery.
دیدگاه
٠

انگیزه اصلی مبارزۀ او با برده داری ، از ایمان و باوری که به آزادی داشت، سرچشمه می گرفت.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The mainspring makes the watch motion.
دیدگاه
٠

حرکت ساعت با کمک شاه فنر، ممکن می شود.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Her jealousy is the mainspring of the novel's plot.
دیدگاه
٠

مضمون اصلی پی رنگ رمان، حسادت اوست.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
They always acquit themselves of their duty very well.
دیدگاه
٠

آنها همیشه به خوبی از عهدۀ وظایف خود بر می آیند. ( acquit oneself یعنی از عهده برآمدن )

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He composed a lament to the dead soldier.
دیدگاه
٠

آهنگ عزایی برای مرگ سرباز تصنیف کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Ken began to lament the death of his only son.
دیدگاه
٠

از مرگ تنها پسرش ناله سر داد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Bureaucracy can entangle ventures for months.
دیدگاه
٠

کاغذبازی می تواند ماه ها سرمایه گذاری ها را دچار مخمصه سازد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
It was just a ruse to get what I wanted!
دیدگاه
٠

همش فقط کلکی بود که برای تصاحب آنچه خواهانش بودم، سوار کردم.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The children thought of a clever ruse to get their mother to leave the house so they could get ready for her surprise.
دیدگاه
٠

بچه ها برای اینکه بتوانند همه چیز را مهیا و مادرشان را غافلگیر کنند، کلک هوشمندانه ای سوار کردند تا او خانه را ترک کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Parallel lines are, by definition, lines on the same plane that never join.
دیدگاه
١

بنا به تعریف، خطوط موازی، خطوط واقع در صفحه همسانی هستند که هم دیگر را قطع نمی کنند .

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
No one can parallel him in Math.
دیدگاه
١

او در ریاضیات نظیری ندارد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The road runs parallel with the railway.
دیدگاه
٠

جاده در امتداد راه آهن است.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
It's a ghastly murder I ever heard.
دیدگاه
٠

دلخراش ترین کشتاری است که در عمر م شنیده ام.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
We had a ghastly holiday; it rained all the time.
دیدگاه
٠

بارش بی وقفه، تعطیلاتمان را خراب کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Today's newspaper gives all the ghastly details of the murder.
دیدگاه
٠

همۀ جزئیات این آدم کشی دلخراش در روزنامه امروز آورده شده است.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Sending a guest away with no food is sacrilege to my mother.
دیدگاه
٠

راهی کردن مهمان بدون غذادادن از نظر مادرم حرمت شکنی و بی احترامی است.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
"Maybe this is a good omen," said Jill, seeing a blue sky for the first time in weeks.
دیدگاه
١

جیل مشاهده آسمان آبی را که در طول این چند هفته اثری از آن نبود، به فال نیک گرفت.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He was anxious to preserve his reputation.
دیدگاه
١

نگران حفظ حیثیت خود بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
We had a very anxious time until we knew that they were safe.
دیدگاه
٠

دلواپسی مان تمامی نداشت تا اینکه خبردار شدیم آنها محفوظ و در امان هستند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
I had a quick scout around the house to check everything was okay.
دیدگاه
٠

برای حصول اطمینان از مناسب بودن اوضاع، همه جای خانه را زیرپا گذاشتم. ( scout around یعنی گشتن، جست و جو کردن، همه جا را زیر پا گذاشتن )

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
She used to scout when she was a child.
دیدگاه
٠

در اوان کودکی، در پی کشف هر چیزی بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He is full of guile.
دیدگاه
١

دغلبازی او حد و مرزی ندارد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
By guile and skill, they managed to escape.
دیدگاه
١

با ترفند و شگرد توانستند فرار کنند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He knew no guile; upon his lips were kinds words only.
دیدگاه
١

اصلا اهل دوز و کلک نبود، کلام مهربار از دهانش می تراوید.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
I love children's innocence and lack of guile.
دیدگاه
٠

شیفتۀ بی آلایشی و معصومیت کودکان هستم.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
George was a man completely lacking in guile.
دیدگاه
٠

جورج اصلا اهل حقه بازی نبود.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
With a little guile she might get what she wanted.
دیدگاه
٠

با کمی حقه بازی می توانست آن چه را میخواست به دست آورد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Actually, neither stratagem is likely to do much.
دیدگاه
٠

هیچکدام از این ترفندها، در عمل کارساز نیست.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The climax of the book happens in Egypt.
دیدگاه
٠

پرهیجان ترین رویداد این کتاب در مصر اتفاق می افتد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
For Pritchard, reaching an Olympics was the climax of her career.
دیدگاه
٠

اوج دوران حرفه ای پریچارد، حضور در مسابقات المپیک بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He's a tricky fellow to do business with.
دیدگاه
٠

او پر نیرنگ تر از آن است که بتوان باهاش معامله کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The basic theme of these stories never varies.
دیدگاه
٠

درون مایه همه این داستان ها، یکسان است.