انسان در قران

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] انسان در قرآن. انسان بر پهنه زمین، خود بخشی از طبیعت و عضوی از اعضای روییده بر پیکره خاک است. تا آنجا که در تجزیه جسمانی و مادی، تمامی عناصر موجود در کالبد آدمی، همه و همه همان عناصر موجود در طبیعت شناخته شده است و تنها عنصر پیچیده و ابهام انگیز و ناشناخته وجود انسان، روح و روان ویژه او است که در طبیعت ماده رد پای آن مشهود نیست و به دلیل بغرنج بودن ماهیتش، گاه به طور کلی هویت مستقل آن مورد انکار قرار گرفته است!
انسان از طبیعت روییده است و با طبیعت رشد می یابد و سرانجام ـ در نگاه دانش تجربی ـ به طبیعت بازمی گردد و در آن هضم می شود و البته بخشی از این نگاه، ناگزیر مورد پذیرش همه است ـ چه الهیون و چه ماده گرایان و ماتریالیست ها ـ زیرا نمی توان انکار کرد که جسم انسان محکوم به چنین رویش از طبیعت و بالندگی، فسردگی و هضم شدن در طبیعت است.(والله انبتکم من الارض نباتا ثم یعیدکم فیها ویخرجکم اخراجا) خدا شما را از زمین رویانید، روییدنی خاص. سپس شما را به عناصر زمین باز می گرداند و پس از آن شما را به گونه ای از زمین بیرون می کشد.(منها خلقناکم وفیها نعیدکم) شما را از خاک و عناصر زمین آفریدیم و سپس به زمین باز می گردانیم.اما این همه سخن نیست، چه این که در نگاه ماتریالیستی و مادی، انسان در اصل چیزی جز همین عناصر برگرفته شده از طبیعت نیست و اگر ترکیب این عناصر در قالب وجود آدمی به نتایج خاصی از ادراک، احساس، تعقل و وجدان می انجامد، این هم چیزی جز به فعلیت رسیدن امکانات درونی و نهفته عناصر طبیعت نمی باشد! ولی در نگاه دین مدارانه و معرفت متکی به وحی، تنها بخشی از وجود انسان متعلق به طبیعت است و بخش دیگر آن ـ که بخشی برتر به شمار می آید ـ حقیقتی است فراطبیعت، و به دلیل آثار و ویژگی ها و کارآیی های آن، ارجمند تر و گرانقدرتر از طبیعت.
خلقت انسان
در تحلیل دین مدارانه و در معرفت متکی به وحی، درست است که شاخه وجود انسان بر تنه تناور درخت طبیعت و بر سینه ستبر خاک جوانه می زند، اما این فقط بخشی از آفرینش و مرحله نخستین آن است و همه آفرینش انسان از خاک و آب نیست.(الذی احسن کل شیء خلقه وبدا خلق الانسان من طین) آن خداوندی که هر چیزی را نیک و شایسته آفرید و آفرینش انسان را از اوست خدایی که شما را از خاک و سپس از نطفه آفرید.در آیه ای دیگر این مراحل به گونه کامل تری بیان شده است:(ولقد خلقنا الانسان من سلالة من طین ثم جعلناه نطفة فی قرار مکین ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقا آخر فتبارک الله احسن الخالقین) ما انسان را از گل خالص آفریدیم، سپس او را به صورت نطفه در جایگاهی استوار قرار دادیم، آن گاه از نطفه، خون لخته ای آفریدیم و از آن لخته خون، پاره گوشت ها و از آن پاره گوشت، استخوان ها آفریدیم و استخوان ها را به گوشت پوشانیدیم، سپس او را آفرینش دیگر دادیم، در خور تعظیم است خداوند، آن بهترین آفرینندگان.
جایگاه روح انسان
در قسمت پایانی این آیه، سخن از خلقتی جدید و آفرینش دیگر به میان آمده است که مرحله پایانی و نهایی آفرینش انسان به حساب آمده است و تعبیر (آفرینش دیگر) حکایت از تفاوت مهم این مرحله با تغییرهای تکاملی مراحل پیشین دارد و در این آیه توضیح بیش تری درباره آن نیامده است، ولی در آیات دیگر این نکته نیز تبیین شده که عبارت است از دمیده شدن روح در کالبد جسمانی انسان. این روح همان حیات سلولی بدن انسان نیست، چه این که از مرحله نطفه شدن، حیات سلولی وجود دارد.مرحله کمال خلقت انسان، با دمیده شدن روح، تحقق می یابد، و تنها در این مرحله است که انسان بعد فراخاکی پیدا کرده و گام از مرحله طبیعت برتر می گذارد و در اصطلاح وحی قرآنی، مسجود فرشتگان قرار می گیرد و عناصر لطیف آفرینش، به تعظیم و تکریم او می پردازند.(فاذا سویته ونفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین) پس آن گاه که آفرینش آدم سامان یافت و پایان پذیرفت و من از روح خویش در او دمیدم، همگان برای او به سجده درآیید.
← فرق معرفت تجربی با دینی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس