پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٤٥)

بازدید
٥٢٩
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همراه شدن، رسیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

●همون/ همین کافیه، همین افاقه میکنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

امتیاز ویژه یک شخص یا گروه خاص ( به سبب موقعیت یا ثروت آنها )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حماقت، اسکل بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

● پنجر شدن، پنچری ● سوراخ کردن ● ضدحال خوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ماورای ذهنی ( قدرتی که بهبه عنوان مثال به شما توانایی خواندن ذهن دیگران یا پیشگویی در مورد اتفاقات آینده را می دهد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اکراه، حس عار داشتن نسبت به چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

املای درست این کلمه Vacuum هستش، ته Vaccum, پس دقت کنید دوستان عزیز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

● پژوهشی، علمی A scholarly article/journal ● فاضل, خردمند She is more scholarly than her sister. ● دانش پژوه A young scholarly man

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به طور تلویحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به صورت مختصر و مفید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

● تنظیم کردن ( شکایت، دادخواست، . . . ) ● گیر کردن ( در یک موقعیت و شرایط و یا چیزی مثل استخوان در گلو ) ● اجاره کردن جایی ● کلبه، اتراقگاه ● محل ز ...

پیشنهاد
١

● تا جایی که من میدونم . . . . ● تا جایی که به من مربوطه. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ای ول خودشه!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سود بردن از کاری، چیزای زیادی یاد گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مکان دم دستی، جای سهل الوصول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

همش همین بود، چیز دیگه ای نیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

● چسب زخم ● بتونه ( زدن ) ، لایه زیرین مربوط به رنگ اصلی ( را زدن ) ، در نقاشی ساختمان معروف هست به گچ سیاه چون یه مقدار تیره تر از گچ سفید روی کار ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

● جدا کردن چیزی از چیزی دیگر، مثلا: He wanted to strip the old paint of the wall. میخواد رنگای کهنه دیوار رو بریزه ● نوار، باریکه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

املای صحیح: presume

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دهشتناک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

املای درست واژه: executive

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از روستاهای منطقه اشکورات، بخش رحیم آباد شهرستان رودسر است که آخرین نقطه جغرافیایی استان گیلان در قلب کوهای البرز بوده و در واقع محل تلاقی سه استان گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

آقای مسعود، اتفاق اصلا amenity به معنی امکانات اولیه مثل آب و برق نیست، به اونا میگن utility, اما این واژه به معنی یک امکان رفاهی هست که زندگی رو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در تعامل و همکاری با، کارکردن با . . . برای دستیابی به هدفی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهارت های فکری ( ذهنی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

دوستانی که "مکمل غذایی" ترجمه کردن باید عرض کنم تو دیکشری کمبریج چیزی به این عنوان وجود نداره و برای "مکمل غذایی" از لغت supplement استفاده میشه. 😊

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بعدِش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

● چرخیدن The Earth takes approximately 365 days to go round the Sun. ● به همه رسیدن، به اندازه کافی موجود بودن There weren't enough chairs to go r ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به طور خیلی کلی، در جامع ترین حالت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

آقای مجتبی و خانم نیلوفر، اول اینکه من لشکانی هستم جسارتا نه اشکانی 😊، صد البته که یک واژه معنی های مختلفی داره، اما زمانی آوردن ترجمش سودمنده که وا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به هیچ وجه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

chiropractor

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

chorus

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همچین فعلی نداریم، گذشته و اسم مفعول dig میشود: Dug

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

● پوشش، لایه A thick mantle of snow lay on the ground. ● شنل ( در قدیم ) ● لایه زیرین پوسته زمین و روی هسته، جبه ● مسئولیت، پست He inherited the ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پله اول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به وجد آوردن، مجذوب کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

● ناکافی بودن The inadequacy of the budget is likely to cause problems. ● عدم اعتماد به نفس I always suffer from feelings of inadequacy when I'm wi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

practitioner: کارورز general practitioner: پزشک عمومی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

● مقام، رتبه سابقه، مدت پابرجایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تنها مورد نیست ( موارد مشابه دیگری نیز هستند ) ، تنها کسی نیست . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

● پرنده ● توپ بدمینتون ( پردار ) ● دختر جوان ● نوع شخصیت Ali is a hard - working old bird

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ورداشون و بردن، غر زدن ( چیزی که متعلق به کس دیگستو بگیری )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

علوم اجتماعی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قااب گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

Ten/ fifty . . . pounds a head یعنی بیشترین مقدارش میتونه ده/پنجاه . . . پوند باشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرف اضافه آن در جمله "with" است. His parents are unsatisfied with him.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

● گوساله، بچه آوردن ( گاو و سایر پستانداران بزرگ ) ● تکه ای از یخ های قطبی □ توجه شود که ساق پا میشه Calf و ساق های پا میشه Calves .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیروی کردن، دنبال کردن یک ایده یا نظر دیگر