پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٤٥)

بازدید
٥١٩
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

● عالی بودن ● سفارشی بودن ( ساخته یا تولید شدن )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

از لحاظ کار

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

● اگر صفت باشه: کامل ● اگر قید باشه: فورا و بی درنگ

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

هر روزِ روز، روزای پشت هم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

همین روزا

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هر روزه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

این از این، . . .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● مفصل، حسابی ● با دل و جان، از ته دل

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باتلاقی، گلی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شخص متکی از نظر مالی به دیگران

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جناب ماشااله زاده عزیز، border اینجا درست هستش، به معنی مرز boarder دارای معنی دیگه ای هست، سپاس

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

خش، خراش abrasion resistant ضد خش

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

املای درست: inconvenience

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

در مورد جاده. مسیر: میخوره به. . . ، میرسه به . . . .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ملاقات و یا نشست داخل یک محفظه یا اتاق دربسته

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تو ذهن آوردن، تصور کردن ( عین این کاریکاتورا که یه ابری بالای سر طرف ظاهر میشه و فکری که میکنه توش نوشته میشه )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

فراوان، بیش از حد کافی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

● حق، استحقاق ( مثل حق مرخصی ) ● مزایا ( در فیش حقوقی )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متعصب به کشور و قوم خود و بی میل به نظرات و مردمان غیر

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

کاری، شغلی، مربوط به حرفه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

ردیف ردیف. . .

پیشنهاد
٠

از خطر یا حادثه ای جون سالم به در بردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

از چیزی نداشتن و تموم کردن ● be out of رو سرچ کنید بقیه معانیش هست

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

از چیزی تموم کردن و نداشتن ● be out of رو سرچ کنید بقیه معانیش رو نوشتم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خوب دوستای گلم اصطلاحات رایج با این عبارت اینا هستن: ● to get something out of the way: یعنی تموم کردن و به انجام رسانیدن چیزی ● be well out of som ...

پیشنهاد
٠

to finish something

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با کمبود چیزی مواجه شدن be getting low in sth حس کنی چیزی داره کم میاد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

چیزی که ایمنی را به خطر می اندازد

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

دستگاه ورقه ورقه کردن گوشت، کالباس و . . . ، یا وسیله ای برای بریدنوشت به اندازه های دلخواه ( با چرخ گوشت متفاوت است )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

ضروریات

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● تیم یا وسیله دو نفره ● دوچرخه دو نفره ○ این واژه اسم است، نه صفت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

به شکل معنی داری، به طور قابل توجهی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

دو تا معنی داری که خودتون با توجه به جمله باید متوجه بشین و اونقدری فرق داره معنی هاشون که راحت بتونید تشخیص بدین: ● مربوط به ، در ارتباط با ● به ن ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

یعنی بره ( ادامه بده ) تااااااااا. . . .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

to like the sound of something: حال کردن یا خوشحال شدن در مورد چیزی که میشنوی

پیشنهاد
٠

حال کردن یا خوشحال شدن در مورد چیزی که میشنوی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

● پول، غذا و در واقع شرایطی که در اون با برآورده شدن اون نیاز ها میتونید زنده بمونید.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فضای مجزا

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دارای تخفیف یا قیمت پایین ( برای گروه خاص )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● آشفته کسی یا چیزی شدن ( به قول معروف "دامن از دست برفتن" در ادبیات فارسی، در واقع بار مثبت دارد ) ● به فنا رفتن، از بین رفتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٦

● قشقرق make a fuss: قشقرق به پا کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بگردی دنبال. . . ( انجام کاری یا ترتیب دادن چیزی )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

● tamper with something: دستکاری و انگولک چیزی بدون اینکه دانش استفاده یا کار با اون چیز رو داشته باشی ● tamper with somebody: تحت تاثیر قرار دادن ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

● گاو نر بالغ، گاو نر اخته ( در زبان گیلکی و منشا این واژه نیز کاملا از زبان گیلکی برگرفته شده. در زبان گیلکی: گاو نر بالغ: ورزا گاو نر جوان: کرام ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعمیر یا راه انداختن چیزی که قبلا باهاش کار کردی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

● راه انداختن، به کار انداختن چیزی اگر گفت: get something working یعنی تعمیر یا راه انداختن چیزی که قبلا باهاش کار کردی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قدرت و اختیار را دست کسی دادن، قدرت و اختیار در دست کسی بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شیک و پیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Up front: پیش پیش، به صورت پیش پرداخت Upfront: صریح و رک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طرف واژه نامه های آخر کتابا رو ( هر کتابی که دم دستش بوده ) گذاشته جلوش و هی از اون کپی پیست کرده اینجا، فقط برا اینکه تعداد واژگانشو افزایش بده!! ام ...