پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٤٥)

بازدید
٥٣٠
تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیمان، معاهده

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لبه بلندی یا پل یا هر سازه ای در ارتفاع را بالا می آورند ( با نرده یا میله ) برای محافظت و جلوگیری از پرت شدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سکویی که روش می ایستن و کار انجام میدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٤

● اگر اسم باشد: دسیسه، توطئه ● اگر فعل باشد: شیفته و مجذوب چیزی بودن، هنیشه دنبال چیزی بودن، معمولا هم این شکلی میاد: be intrigued by something/some ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● اگر منظورتون "درگیر بودن، پر از مشغله بودن" هست: I'm tied up I'm rushed off my feet I have a lot on my plate ● اگر میخواید بگید " وقتم تمومه، دیگه ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I'm tied up I'm rushed of my feet I have a lot on my plate

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

be a matter of opinion نسبی و سلیقه ای هست، بسته به نظر هر شخص متفاوته

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● نوع آشپزی، روش پخت مثلا: japanese cuisine Iranian cuisine تلفظ: کُزیین تکیه: بر روی " ز"

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

preservative

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کار شاقی بودن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

tempting وسوسه انگیز , اغواکننده irresistable مقاومت ناپذیر

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بزرگترین بخش چیزی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

املای درست: pomegranate تلفظ: پُمِگرانِت تکیه بر روی: پ

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

extremely کاملا، شدیدا، به طور نهایی و کامل

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

induction فرایند آشنا کردن شخصی با یک محیط یا محل کار و همکاران The manager has arranged for her an induction programme .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● هجوم یا حرکت دیوانه وار و غیر قابل کنترل، ( عین رفتار بعضی از حیوونا مثل گربه تو مواقعی که جایی گیر میفته و خودشو اینور اونور میکوبه یا وقتی حمله م ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در مورد خود: دست بالا گرفتن خود در مورد دیگران: احترام بالایی قایل بودن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

علی الخصوص

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

مهارت های تعاملی ( بین افراد ) ، مثل روابط اجتماعی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که فکرش کوچیکه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

whereas

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگر واضح تر بخوام بگیم ( بگیم ) ، . . . به طور واضح تر، . . . .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

● لزوما نباید حشره باشه دوستان، میتونه هر جانداری باشه، مثل نوزاد قورباغه larvae= plural form of larva

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

حشره یا جانداری که از تخمش درومده اما هنوز نوزاده و خیلی کم تحرک حتی بچه قورباغه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

genuine

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به پایان رسیدن ( یک برنامه یا جلسه ) our programme is up

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

املای صحیح: recap معنی: بازگویی و مرور نکات

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

مشکل بالقوه ای بودن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

● فقط دوستان در نظر داشته باشن اگر خواستن بگن مثلا "کتاب اقتصادی" ( در واقع کتاب مربوط به علم اقتصاد ) , باید بگید: economics book اینجا این کلمه جمع ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to bring sb up to date on sth کسی رو از آخرین موضوعات مربوط به چیزی باخبر کردن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

. . . I keep meaning to دنبال اینم که . . .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قربون صدقه رفتن، مهر ورزیدن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

give sweets to someone: قربون صدقه رفتن، مهر ورزیدن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تدارک دیدن یک اجرا از صفر تا صد ( طرح اولیه، تمرین و اجرای نهایی )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● دوره ( که به دریافت یک مدرک ختم میشه )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تبحر

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چیزی که به شخصه دیده شده

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیلکی: گربه در گویش مازنی به گربه بامشی میگن نه پیچا.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان گیلکی: جوجه ( پرنده کوچک )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوعی مار بی خطر و زردرنگ ( بسیار ترسو نسبت به انسان ) که در گویش گیلگی به این اسم معروف است .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادمین عزیز، دمرده گویش مازنی صرف نبست، در گیلان هم به وفور استفاده میشه، با همین معنی، ، نمیدونم روی چه حسابی به عنوان گویش مازنی معرفی کردید. حداقل ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آرامش خاطر

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● خوشایند، دوست داشتنی She has an agreeable personality ● قابل پذیرش Finding an agreeable compromise to both sides □ منبع: کمبریج

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● متوازن و آهنگین ● دوستانه و مسالمت آمیز

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

●معنی ها همه فالی، فقط خدمت اون دوستانی که همیشه sympathy رو با empathy اشتباه میگیرن یه توضیحی عرض کنم تا روشن تر بشه براشون، ■ Empathy is shown i ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● افرادی که خلق و خوی خیلی شبیه به هم دارند مترادف: to be kindred spirits

پیشنهاد
٠

مورد علاقه کسی بودن، شخصی که معیار های مورد نظر طرف رو برای دوستی چه با جنس موافق و چه جنس مخالف داره

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

آسانگیر و یا بی خیال دنیا

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to be laugh a minute چیزی یا کسی که خیلی جالبه و اسباب خنده رو فراهم میکنه، اما این واژه اغلب کنایه آمیز استفاده میشه و معنی برعکس میده ( یعنی چیزی ک ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● در حد ( انجام ) کاری یا چیزی بودن