پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٤٥)

بازدید
٥١١
تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

to be put in charge of sth مسئولیت چیزی به کسی واگذار شدن ( مخصوصا در غیاب مسئول اصلی )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بچه داری ( مراقب از بچه )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از آن لحاظ

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انجام کاری که نشون بده داری اظهار پشیمونی میکنی و متاسفی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

invade: هجوم بردن evade: قسر در رفتن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

invade: هجوم بردن evade: قسر در رفتن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویروس عامل

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

● infestation: آلودگی بیرونی، وجود حشرات و حیواناتی که عامل بیماری هستند ● infection: عفونت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

چشم انداز ( فرصت های ) شغلی که میتونی در آینده داشته باشی ( با توجه به شرایط و سابقه حال حاضر )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

● اگر اسم باشد ( تلفظ: بافِی ) : غذایی که به صورت سلف سرویس ارائه میشود. ● اگر فعل باشد ( تلفظ: بافِت ) : پشت هم به چیزی برخورد کردن ( مثل کشتی که ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

on a sixpence سه سوت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

اصلا شباهتی ندارد، این کجا و آن کجا

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● قابل تردد ● قابل قبول

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تفاهم داشتن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

احساس خوشبختی کردن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک رابطه love - hate در واقع بر خلاف ظاهرش که شاید نشون دهنده یه رابطه سطحی باشه، نشون دهنده یک رابطه عاطفی عمیق هست که دو طرف بعضی اوقات از روی شدت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک رابطه love - hate در واقع بر خلاف ظاهرش که شاید نشون دهنده یه رابطه سطحی باشه، نشون دهنده یک رابطه عاطفی عمیق هست که دو طرف بعضی اوقات از روی شدت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امر رایج

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امری رایج بودن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٥

اگر فعل باشه: ● با هم ملاقات کردن ( از قبل تعیین شده ) ، قرار مدار داشتن ( معمولا رابطه آشنایی ) اگر اسم باشه get - together : ● دور همی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

be the apple of someone's/somebody's eye نور چشمی کسی بودن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١٠

آبادیس پنجاه تا جمله نمونه آورده، آخرش نمیتونی بفهمی حرف اضافه این فعل چیه ( البته هم فعل هست و هم اسم ) ، پیشنهادم به مدیریت محترم آبادیس اینه که تو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● مکان یا یا چیزی که حال و هوای خوبی داره یا حس خوبی منتقل میکنه ● جوی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

با احترام به آقای عزیزنژاد، فرمایش شما رو اینجا دیدم یاد حرف مرحوم سیروس گرجستانی تو سریال "متهم گریخت" افتادم که از معلم زبان پرسید اگزوز به انگلیسی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

املای صحیحش فقط یه p داره: apologize امریکن apologise بریتیش

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

املای صحیحش فقط یه p داره: apologize امریکن apologise بریتیش

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیش رفتن ( با یک طرح یا انتخاب از بین چند گزینه )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١٠

● انتقاد غیرمنصفانه کردن، گیر الگی دادن ● با موتور یا ماشین به کسی یا حیوانی زدن ( عمدی ) ● کوچک کردن یه سازمان یا تجارت در ابعاد و اهمیت ● اگر اسم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٥

be subject to مشمول چیزی شدن ( مورد اعمال قرار گرفتن چیزی )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

the fact that people are made to follow rules in a very ● severe way: They were punished with unusual rigour. یه جوری سختی و مشقت تحمیلی ● the qual ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

be struck by something به چیزی برخورد کردن، تصادم کردن ( بهم کوفته شدن )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

مایه شگفتی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٥

●صفتی که مقاومت یا مخالف در برابرش سخته an overwhelming desire/ need ● بسیار زیاد، زایدالوصف An overwhelming majority has voted in favour of the pro ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

load - bearing wall

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

● صدا زدن ( حتی در ذهن، مثلا فلانی ، بهمانی رو دوست صمیمی خودش میدونه، این "میدونه' اینجا با call میاد ) ، نامیدن ● فراخوان چیزی رو دادن، تصمیم به ش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گونه هایی که چال دارن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

slim: لاغر، نحیف slender: باریک اندام، لاغر ( که جذاب است )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جثه، بدن ( از لحاظ ترکیب و ماهیچه )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

wear his/her hair up: موهاشو بالا میده، موهاشو بالا میبنده

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● مشکوک مرجع سایت کمبریج ( جالبه که یکی از دوستان میگه معنی مشکوک نمیتونه درست باشه، واقعا نمیدونم چی بگم! ) making you feel that something illega ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پستونک: pacifier شیشه شیر: baby bottle

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پستونک: pacifier شیشه شیر: baby bottle

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٥

● سرکیسه کردن، کلاه گذاشتن سر کسی ● یه دفعه کندن ( یا کشیدن ) چیزی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

to ( feel ) paranoid ● داشتن این حس که دیگران میخوان به شما آسیب بزنن ( یه جور بیماری ذهنی هم هست ) ● بدگمان بودن و اعتماد نداشتن در مورد چیزی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عاصی کننده

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عاصی کردن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● املای صحیح: pilgrim زائران: pilgrims سفر زیارتی: pilgrimage به زیارت رفتن:do a pilgrimage

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

cheerful, happy and doesn't worries even if he or she gets in trouble آدم همیشه خنده رو و شاد، انسان سرخوش

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

● وبال گردن، باعث دردسر، اعصاب خورد کن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به بطالت گذراندن