تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

نزدیک بود که چیزی نمانده بود که نزدیک است که چیزی نمانده که به زودی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

stand still - remain in place; hold still; remain fixed or immobile; "Traffic stood still when the funeral procession passed by" freeze, stop dead - ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

این قدر آن قدر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

به نقل از هزاره: 1 - موی دماغ کسی شدن، کسی را مگسی کردن، کفر کسی را درآوردن 2 - تو دل کسی جا گرفتن، جلب توجهِ کسی را کردن، کسی را مجذوب خود کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

requiring care and skill because difficult or awkward پرزحمت، بدقلق، دشوار، سخت، مشکل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

به منزله ی . . . بودن در حکمِ . . . . بودن به مثابه. . . بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

کسی چه می دونه؟ از کجا معلوم؟ کی می دونه اصلاً؟ خدا رو چه دیدی؟ خدا می دونه؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به نقل از فرهنگ پویا: 1 - طبل، کوس، دهل 2 - دمبک، تنبک، تمبک 3 - صدای ضربات 4 - بشکه 5 - قرقره 6 - غلتک، استوانه، نورد 7 - مخزن لباسشویی 8 - پرده ی گ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به نقل از هزاره: تطبیق دادن با هماهنگ کردن با همساز کردن با دمساز کردن با مربوط کردن به ربط دادن به پیوند دادن به

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

زبان به کام گرفتن دندان روی جگر گذاشتن خشم خود را فروخوردن به خشم خود غلبه کردن خود را در زمان خشم کنترل کردن خشم خود را کنترل کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اگه بشه گفت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

سرانجام تصمیم گرفتن تصمیم نهایی گرفتن انتخاب نهایی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به نقل از هزاره: 1. انطباق با جامعه، سازگار کردن با جامعه، آشناسازی با جامعه، جامعه پذیری 2. سوسیالیستی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

تاییدیه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به نقل از هزاره: علت اساسی علت ریشه ای علت بنیادین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به نقل از هزاره: بی نتیجه بی حاصل بی فایده بی ثمر [زمین] غیرحاصلخیز [وقت] تلف شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به نقل از هزاره: رقابت جو، رقابت طلب، اهل رقابت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به نقل از هزاره: 1. ناامید، مأیوس، نومید 2. نومیدکننده، مأیوس کننده 3. حاکی از نومیدی، نومیدانه 4. لاعلاج، چاره ناپذیر 5. ( محاوره ) [آشپز، معلم، و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به نقل از هزاره: 1 - مجنون، دیوانه؛ [روان شناسی] شیدا 2 - [محاوره] عاشق سینه چاک، شیفته، کشته و مرده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

1 - the best recorded performance in a particular athletics event at a particular track 2 - the past achievements or performance of a person, organiz ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

در ترجمه برای اختصارنویسی و صورت فارسی به جمله دادن می توان آن را در حالت قیدی و به صورت �تصادفاً�، �اتفاقاً� و از این دست به کار برد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

هزاره: شکست ناپذیر، شکست نخوردنی، مغلوب نشدنی [اراده، اعتقاد] راسخ، خلل ناپذیر، استوار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به نقل از هزاره: بی اغراق حداقل چیزی که می شود ( درباره اش ) گفت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به طور دقیق به معنای ثبت نام در کلاسی و حضور در آن است، اما در ترجمه، برای حفظ ایجاز، می توان از تعابیری مثل یاد گرفتن، دوره دیدن، آموختن، هم استفاده ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به نقل از هزاره: 1 - قدم، گام 2 - [حرکت، پیشرفت و غیره] سرعت، آهنگ، شتاب 3 - [داستان] پویایی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

of a computer display or system ) generating a three - dimensional image which appears to surround the user ) [درباره ی نمایشگر کامپیوتر] سه بعدی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

as an unintended part of a course of action در این میان در این بین در این اثنا در این روند در این حین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

used for giving your opinion even though other people may not agree به نظر من به اعتقاد من

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

واگذار کردن ( در مورد شرکت ها در هنگام ورشکستگی یا بحران مالی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

ظاهراً گویا انگار مثل اینکه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

مدت ها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به نقل از مک میلیان: to look at someone for so long that they have to look away به همدیگر خیره شدن و یکدیگر را از رو بردن در مقابل هم کم نیاوردن در ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

a sudden increase in the number of crimes committed in a country or area مثال: "officials blamed the crime wave on economic shortages" افزایش ناگهانی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

راضی [بودن] از چیزی رضایت [داشتن] از چیزی شاد [بودن] از چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به نقل از هزاره: 1. جمع، افزایش، اضافه، الحاق 2. [نام، لقب] دنباله 3. چیزی اضافه شده؛ عضو جدید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به نقل از هزاره: 1. مُعین، مقرر، معلوم، موردِ تؤافق 2. مفروض، فرض شده 3. با در نظر گرفتنِ، با توجه به

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به نقل از هزاره: آشکارا مسلماً معلوم است که روشن است که بدیهی است که واضح است که

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

بدون تعارف، رک و پوست کنده، صریحاً، به صراحت، بی پرده پوشی، بدون پرده پوشی، بی پرده، راست و مستقیم اینکه، [همه این معادل ها در حالت قیدی به ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به نقل از هزاره: قرار بودن قصد داشتن مثال از هزاره: They are to be married آنها قرار است/قصد دارند ازدواج کنند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

ترکیب جمعیتی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به نقل از هزاره: 1. افسون، سحر، جادو 2. جاذبه، گیرایی، کشش، جذبه، جذابیت؛ فریبندگی، دلربایی 3. شیفتگی، کشش، دلبستگی، علاقه ی مفرط

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به نقل از هزاره: یکدفعه ناگهان بی مقدمه همین طوری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

شروط استلزامات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( advertise or promote ( something تبلیغ کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به نقل از هزاره: با زحمت بسیار با بدبختی با تلاش بسیار _______________ با مکافات به بهای گزاف به قیمت گزاف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

1. . the expected event is about to happen "this is it—the big sale" 2. . this is enough or the end "this is it, I'm going" 1 - دیگه وقتشه 2 - ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

اینجا و اکنون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

برخلاف چیزی بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به نقل از هزاره: ( رسمی ) بهینه ساختن بهینه کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به نقل از هزاره: 1 - [میوه، شیر و غیره] رژیمِ . . . را داشتن، فقط. . . خوردن، با . . . زنده بودن 2 - [پول، حقوق همسر و غیره] متکی به . . . بودن، با . ...